کد مطلب:106206 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:887

شبهه ی 007











در نهج البلاغه از «دنیا» بسیار مذمت شده و در بسیاری از خطبه ها و

[صفحه 89]

كلمات قصار آن، مردم به زهد و پارسائی و پشت كردن به لذتهای مادی و ترك دنیای فانی به همان شیوه ای دعوت شده اند كه عیسی بن مریم علیه السلام پیروانش را به رهبانیت و ترك دنیا ترغیب می نمود و آنان را از اقبال و توجه به دنیا برحذر می داشت و حال آنكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سمل فرموده است: «لا رهبانیه فی الاسلام» یعنی در اسلا رهبانیت نیست و كسی حق ندارد به كلی ترك دنیا كند و گوشه ی عزلت انتخاب نماید و از اجتماع فاصله گیرد بنابراین نمی توان اینگونه سخنان را به علی بن ابی طالب علیه السلام نسبت داد.[1].

پاسخ:

(اولا): پستی و بی ارزشی دنیا چیزی نیست كه بیان آن به یكی از شریعتهای الهی نظیر (شریعت عیسی) اختصاص داشته باشد بلك در تمام شرایع انبیاء الهی امتها را از گرایش و اقبال به دنیا و لذتهای فانی و پشت كردن به آخرت و جهان ابدی برحذر داشته اند و بر این واقعیت كه «حب الدنیا راس كل خطیئه» محبت و علاقه به دنیا سرچشمه و درراس تمام گناهان است- تاكید كرده اند.

و در دین مبین اسلام (كه كاملترین ادیان الهی است) نیز بر بی اعتباری «دنیا» و فنا ناپذیری و بی ارزشی آن تاكید فراوانی شده است.

[صفحه 90]

و در بسیاری از آیات قرآن كریم و احادیث نبوی و روایات اهل بیت علیه السلام و همچنین در نهج البلاغه با ذكر مثلهای جالبی این مطلب بیان شده است از جمله:

1- در قرآن كریم سوره ی حدید آیه ی 20 خداوند متعال می فرماید:

(اعلموا انما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینكم و تكاثر فی الاموال و اولادكم كمثل غیث اعجب الكفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرا ثم یكون حطاما و فی الاخره عذاب شدید و مغفره من الله و رضوان و ما الحیاه الدنیا الا متاع الغرور):

«بدانید كه زندگی دنیا در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش فروشی شما به یكدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان است (مثل آنها) چون مثل بارانی است كه كفار (كشاورزان) را رستنی آن (باران) به شگفتی اندازد سپس (آن كشت) خشك شود و آن را زرد بینی آنگه خاشاك شود و در آخرت (دنیا پرستان را) عذابی سخت است و (مومنان را) از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز كالای فریبنده نیست».

2- احادیث بسیاری از پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم در بی ارزشی و بی اعتباری دینا نقل شده است از جمله: در وصایا و سفارشات آن حضرت به ابوذر می فرماید: «یا اباذر و الذی نفس محمد بیده لو ان الدنیا كانت تعدل عندالله جناح بعوضه او ذباب ما سقی الكافر منها شربه

[صفحه 91]

من ماء»:[2].

«ای ابوذر سوگند به آن كسی كه جان محمد به دست قدرت او است اگر دنیا به اندازه ی بال پشه یا مگسی ارزش داشت هر آینه خداوند حتی یك جرعه آب نصیب كافر نمی كرد ای ابوذر دنیا و آنچه در او است نفرین شده است، جز آنچه در راه رضای خدا به كار رود و هیچ چیزی نزد خدا مبغوض تر از دنیا نیست.

ای ابوذر خداوند تبارك و تعالی به برادرم عیسی وحی نمود كه «دنیا را دوست نداشته باش زیرا من آن را دوست ندارم و آخرت را دوست داشته باش زیرا آن جای بازگشت و خانه ی همیشگی است».

3- در نهج البلاغه به همین شیوه از دنیا مذمت شده و بی ارزشی و بی اعتباری آن ضمن مثلهای جالبی تبیین گردیده است، از جمله فرموده:

«مثل الدنیا كمثل الحیه لین مسها و السم الناقع فی جوفها، یهوی الیها الغر الجاهل و یحذرها ذو اللب العاقل»:[3].

«مثل دنیا همچون مار است، پوست آن نرم و دورنش زهر مرگبار است، فریفته ی نادان به آن عشق می ورزد (به آن می گراید) و خردمند دانا از آن برحذر می باشد (از آن دوری گزیند)

[صفحه 92]

و نیز فرموده: «... دنیاكم هذه ازهد عندی من عفطه عنز»:[4].

«دنیای شما نزد من خوارتر است از عطسه (آب بینی) بز ماده».

و نیز فرموده: «والله لدنیاكم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم»:[5].

«به خدا سوگند این دنیای شما در چشم من خوارتر (و بی ارزش تر) از استخوان بی گوشت خوكی است كه در دست بیماری جذامی باشد».

و نیز فرموده: «... و ان دنیاكم عندی لاهون من ورقه فی فم جراده تقصمها...»:[6].

«... و همانا این دنیای شما نزد من خوارتر و پست تر است از برگی كه در دهان ملخی باشد كه آن را می جود...».

و نیز فرموده: «الا حر یدع هذه اللماظه لاهلها...»:[7].

«آیا آزاد مردی نیست كه این خرده طعام باقی مانده در میان دندان (دنیای پست) را برای اهلش واگذارد؟ (از آن اجتناب و دوری كند).

و نیز فرموده: «اهل الدنیا كركب یسار بهم و هم نیام»:[8].

[صفحه 93]

«اهل دنیا مانند كاروانی هستند كه ایشان را می برند در حالی كه آنان خوابند » (و آگاه نیستند كه ناگهان راه طی شده به جایگاه ابدی می رسند).

و نیز فرموده: «فانها (الدنیا) عند ذوی العقول كفی الظل بینا تراه سابغا حتی قلص و زائدا حتی نقص»:[9].

«دنیا در نظر خردمندان مانند برگشتن سایه است كه تا آن را گسترش یافته ببینی، كوتاه می گردد و از بین می رود و تا آن را زیاد بینی كاهش یابد (دنیا همچون سایه ی زود گذر است و برای اهلش باقی نمی ماند).

از آنچه گذشت روشن شد كه امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه مردم را از همان دنیای مذمومی برحذر داشته كه در قرآن كریم (سوره ی حدید آیه ی 20) به ( لهو و لعب...) توصیف شده است.

و دعوت به زهد و پارسائی از همان متاع دنیائی كرده كه قرآن كریم آنها را برشمرده ومردم را به پرهیز از آن و توجه به عالم آخرت و آنچه نزد خدا است ترغیب كرده است. آنجا كه می فرماید:

«زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الانعام و الحرث ذلك متاع الحیاه الدنیا والله عنده حسن المئاب):[10].

[صفحه 94]

«دوستی خواستنیهای (گوناگون) از: زنان و پسران و ثروتهای فروان از زر و سیم و اسبهای نشاندار و دامها و كشتزارها برای مردم آراسته شده (لیكن) این جمله مایه ی تمتع (بهره مندی) زندگی دنیا است و (حال آنكه) فرجام نیكو نزد خدا است».

بنابراین نمی توان گفت: نهج البلاغه مردم را به گوشه گیری و عزلت فراخوانده، بلكه خطبه ها و كلمات قصار آن حضرت كه در این زمینه آمده كلا هماهنگ با روح اسلام و قرآن كریم و احادیث نبوی است.

(و ثانیا) از آنجا كه همیشه حب دنیا بزرگترین مانع راه سعادت انسانها بوده است و شیفتگی نسبت به زرق و برق آن سرچشمه ی انواع گناهان می باشد، لذا در بسیاری از خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار نهج البلاغه از آن نكوهش شده است، ولی در عین حال هنگامی كه آن حضرت- شنید شخصی دنیا را مذمت و نكوهش می كند او را توبیخ نمود و فرمود:

«ایها الذام للدنیا المغتر بغررها، المنخدع باباطیلها اتغتر بالدنیا ثم تذمها؟ انت المتجرم علیها ام هی المترجمه علیك؟... ان الدنیا دار صدق لم صدقها و دار عافیه لمن فهم عنها و دار غنی لمن تزود منها و دار موعظه لمن اتعظ بها، مسجد احباء الله و مصلی ملائكه الله و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله اكتسبوا فیها الرحمه و ربحوا فیها الجنه، فمن ذا یذمها و قد

[صفحه 95]

آذنت ببینها و نادت بفراقها و نعت نفسها و اهلها؟...»[11].

«ای نكوهنده ی دنیا كه خود به نیرنگ آن فریفته شده ای و با باطلهای آن دلباخته ای تو خود فریفته ی دنیائی و آن را نكوهش می كنی؟ تو بر دنیا دعوی گناه داری؟ یا دنیا باید بر تو دعوی كند كه گناهكاری؟ از كجا و چه وقت دنیا تو را سرگردان نمود؟ یا كی فریبت داد؟ آیا با پوسیدگی گورهای پدرانت یا با آرامگاههای زیر خاك مادرانت؟».

چه بسیار بیماران و دردمندانی كه تو با دست و پنجه ات از آنان پرستاری كردی و آنان را یاری نمودی؟ و می خواستی بهبود یابند و از پزشكان برایشان دارو می طلبیدی بامدادان كه دارویت آنان را بهبودی نداد و گریه ات برای آنان سودی نداشت و ترست فایده ای نبخشید و آنچه خواهانش بودی به تو نرسید و تو با تمام نیرو و قدرت خود نتوانستی مرگ را از آنان دور كنی دنیا برای تو حال آنان را مثال زد (سرمشقت قرار داد) و با گورهایشان گور خودت را به رخت كشید (تا بدانی با تو نیز همان خواهد كرد كه با او نمود).

همانا دنیا سرای راستی است برای كسی كه به راستی با آن درآید و خانه ی عافیت و سلامتی است برای كسی كه به خوبی آن را بفهمد و خانه ی بی نیازی و توانگری است برای كسی كه از آن توشه برگیرد و خانه ی

[صفحه 96]

پند است برای كسی كه پند پذیرد، دنیا سجده گاه دوستان خدا و محل نماز فرشتگان الهی است، فرودگاه وحی خدا و جایگاه تجارت دوستان او است، در آن كسب رحمت نموده و بهشت را سود برند.

پس چه كسی آن را نكوهش می كند؟ و حال آنكه خود او است كه اعلام جدائی كرده و مفارقتش را فریاد زده (و گفته كه ماندگار نیست) و از نابودی و مرگ خود و اهلش خبر داده، با بلاهای خود بلای دوزخ را مجسم كرده و با شادمانی خود شادمانی بهشت را نشان داده، شامگاهان به سلامت گذرد و بامدادن با سوك و مصیبت باز آید تا مشتاق سازد و بیم دهد و تهدید كند و بترساند و هشدار دهد.

پس اشخاصی فردای پشیمانی- روز قیامت- آن را نكوهش كنند. و دیگران (نیكوكاران) در روز رستاخیز آن را بستانید، زیرا دنیا (حقایق را) به آنها یادآور شد و آنها متذكر شدند (و از آن پند گرفتند) و رویدادها را برایشان حكایت كرد و تصدیقش نمودند و آنها را پند و اندرز داد، پندها را پذیرفتند».

خلاصه: از دیدگاه نهج البلاغه دنیا بر دو گونه است:

(الف) دنیای ممدوح (قابل ستایش).

(ب) دنیای مذموم (مورد نكوهش) دنیا گرائی و محبت كوركورانه و عشق به (متاع الحیاه الدنیا) و سعی و تلاش برای به دست آوردن آن

[صفحه 97]

از هر راهی كه شد- حلال باشد یا حرام و غفلت از جهان ابدی، دنیای مذموم و مورد نكوهش است، گرچه زیبا و شیرین و سر سبز و خرم است «حلوه خضراء»[12].

اما سعی و كوشش برای به دست آوردن مال حلال جهت حفظ آبرو و گشایش بر اهل و عیال و صله ی ارحام و رسیدگی به مستمندان و ترویج حق و دفع باطل و امثال آن، دنیای ممدوح است، بلكه در حقیقت اینگون تلاشها تلاش برای آخرت است نه دنیا.

امیرمومنان علیه السلام در یكی از خطبه های نهج البلاغه می فرماید: «و من ابصر بها بصرته و من ابصر الیها اعمته»:[13].

یعنی كسی كه (با چشم بصیرت) به دنیا نگریست، دنیا حقیقت را به وی می نمایاند (و او را آگاهی بخشد) و آن كسی كه در دنیا نگریست (چشم به دنیا دوخت) او را كور (دل) می نماید.

بنابراین كسانی كه به دنیا با دید ابزاری می نگرند «ابصر بها» و از آن توشه ی لازم را بهره مند می شوند دنیا نزد آنان ممدوح و مورد ستایش است و كسای كه به دنیا چشم دوخته اند «ابصر الیها» و عملكردشان نادرست می باشد دنیای آنان مذموم و مورد نكوهش است.

[صفحه 98]

(ثالثا) گر چه در نهج البلاغه از كسانی كه همچون عیسی بن مریم علیه السلام ترك دنیا كرده و هیچ توجهی به آن ندارند تجلیل شده و آن حضرت به نوف بكالی می فرماید: «ای نوف خوشا به حال آنان كه دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند... اینان چون مسیح رشته ی دوستی دنیا را از خود بریده و هیچ توجهی بدان ندارند».[14].

ولی این بدان معنی نیست كه آن حضرت به رهبانیت دعوت می كند، زیرا در تشبیه چیزی به چیزی دیگر وجود فقط یك وجه شباهت میان آن دو كافی است، مثلا اگر گفته شود «حسن» همچون شیر است بدین معنی است كه او در دلیری همانند او است نه اینكه او چنگ و دندان دارد و یا با چهار دست و پا راه می رود. و همچنین منظور امیرمومنان علیه السلام در تشبیه تاركان دنیا به حضرت مسیح علیه السلام فقط از جهت دلبستگی نداشتن به دنیا است نه رهبانیت و شیوه ی زندگانی او كه بدون زن و فرزند و خانه و كاشانه بوده است زیرا در جای دیگری از نهج البلاغه می خوانیم كه امیرمومنان علیه السلام به شدت از رهبانیت و ترك زن و فرزند نكوهش كرده است.

آن حضرت پس از جنگ «جمل»در بصره جهت عیادت «علاء بن زیاد حارثی» كه از یاران امام علیه السلام بود به خانه ی او رفت وقتی كه خانه ی بسیار

[صفحه 99]

مجلل و وسیع او را دید فرمود با این خانه ی وسیع در دنیا چه می كنی؟ در حالی كه در آخرت به آن نیازمندتری:

آری اگر بخواهی می توانی با همین خانه به ثواب آخرت برسی.

در این خانه ی وسیع میهمانان را پذیرائی كنی.

به خویشاوندان با نیكوكاری بپیوندی.

و حقوقی كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانی.

پس آنگاه تو با همین خانه ی وسیع می توانی به ثواب آخرت دستیابی.

علاء گفت: از برادرم «عاصم بن زیاد» به شما شكایت می كنم: فرمود: مگر او را چه شده است؟

گفت: عبای (پشمینه) پوشیده و از دنیا كناره گرفته است.

امام علیه السلام فرمود: او را بیاورید. هنگامی كه آمد به او فرمود: ای دشمنك جان خویش شیطان تو را سرگردان ساخته آیا تو به زن و فرزندانت رحم نمی كنی؟ تو می پنداری كه خداوند نعمتهای پاكیزه اش را حلال كرده اما دوست ندارد تو از آنها استفاده كنی؟ تو در برابر خدا كوچك تر از آنی كه این گونه با تو رفتار كند (این مقام اولیای خاص خدا است).

عاصم گفت: ای امیرمومنان پس چرا تو با این لباس خشن و آن غذای ناگوار به سر می بری؟

[صفحه 100]

حضرت فرمود: وای بر تو من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان و تهیدست همسو كنند.

تا فقر و نداری تنگدست را به هیجان نیاورد و به طغیان نكشاند».[15].

از آنچه گذشت به خوبی روشن سد كه این شبهه نیز ناتمام است و نهج البلاغه هیچ گاه دعوت به رهبانیت نكرده است.


صفحه 89، 90، 91، 92، 93، 94، 95، 96، 97، 98، 99، 100.








    1. اثر التشیع فی الادب العربی، ص 60.
    2. مكارم الاخلاق، ج 2 ص 368.
    3. نهج البلاغه، حكمت 119 - ص 520، چاپ دارالثقلین- قم.
    4. نهج البلاغه، خطبه ی 3، ص 270، چاپ دارالثقلین- قم.
    5. نهج البلاغه، حكمت 236، ص 540، چاپ دارالثقلین- قم.
    6. نهج البلاغه، خطبه ی 224، ص 538، چاپ دارالثقلین- قم.
    7. نهج البلاغه، حكمت 456، ص 585، چاپ دارالثقلین- قم.
    8. نهج البلاغه، حكمت 64، ص 509، چاپ دارالثقلین- قم.
    9. نهج البلاغه، خطبه 63، ص 83، چاپ دارالثقلین- قم.
    10. سوره ی آل عمران، آیه ی 14.
    11. نهج البلاغه، حكمت 131، ص 523، چاپ دارالثقلین- قم.
    12. نهج البلاغه، خطبه ی 45، صفحه ی 71، چاپ دارالثقلین- قم.
    13. نهج البلاغه، خطبه ی 82، صفحه ی 98، چاپ دارالثقلین- قم.
    14. نهج البلاغه، حكمت 104، ص 516، چاپ دارالثقلین- قم.
    15. نهج البلاغه، خطبه ی 209، ص 336. چاپ دارالثقلین- قم.