کد مطلب:117168 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:425

تعریف امام











امام علی بن موسی الرضا (ع) در سفری كه به بصره فرمودند، در مجلس بحثی كه با علمای مختلف ادیان و فرق اسلامی شركت فرمودند در جهت تشریع مقام امامت مطالب مبسوطی فرمودند كه بخشی از آن را نقل می كنیم:

فاعلموا انه لیس بامام بعد محمد الامن قام بما قام به محمد حین یفضی الامر الیه و لایصلح للامامه الا من حاج الامم بالبراهین للامامه فقال راس الجالوت و ما هذا الدلیل علی الامام؟ قال ان یكون عالما بالنوره و الانجیل و الزبور و القرآن الحكیم، فیحاج اهل التوره بتوراتهم و اهل الانجیل بانجیلهم و اهل القرآن بقرآنهم و ان یكون عالما بجمیع اللغات حتی لایخفی علیه لسان واحد فیحاج كل قوم

[صفحه 99]

بلغتهم. ثم یكون مع هذه الخصال تقیا نقیا من كل دنس طاهرا من كل عیب عادلا منصفا حكیما روفا رحیما غفورا عطوفا صادقا مشفقا بارا امینا مامونا راتقا فاتقا.[1].

«پص بدانید كه پس از محمد (ص) امامی نیست. مگر آن كسی كه قیام كند به آنچه محمد (ص) قیام كرد، هنگامی كه امر امامت به او می رسد. و شایستگی امامت ندارد، مگر كسی كه به براهین امامت با امم مختلف محاجه نماید. پس بزرگ علمای یهود پرسید، دلیل امام چیست؟ فرمود: اینستكه به تورات و انجیل و قرآن حكیم دانا باشد و با اهل تورات با تورات و با اهل انجیل با انجیل و با اهل قرآن با قرآنشان مباحثه كند. و اینكه به تمام لغات دانا باشد، به گونه ای كه زبان هیچ كس بر او پوشیده و پنهان نباشد، تا با هر قومی بتواند با لغات آنها مناظره كند و با همه ی این خصلت ها پرهیزگار و پاك بوده و از هر گونه پلیدی پاكیزه باشد و از هر عیب منزه. دادگر، انصاف دهنده، حكیم، رئوف، مهربان، آمرزنده، توجه كننده به زیردستان، راستگو، خیرخواه، نیكوكار، امین، مورد اعتماد، بازكننده مشكلات و جمع كننده اختل افات و پركننده شكافها باشد.»

الامام امین الله فی ارضه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده، الداعی الی الله و الذاب عن حرم الله. الامام المطهر من الذنوب المبرء من العیوب مخصوص بالعلم موسوم بالحلم نظام الدین و عز المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الكافرین. الامام واحد دهره لایدانیه احد و لا یعادله عالم و لایوجد منه بدل و لاله مثل و لا نظیر،

[صفحه 100]

مخصوص بالفضل كله من غیر طلب منه له و لا اكتساب بل اختصاص من المفضل الوهاب. فمن ذا الذی یبلغ معرفه الامام و یمكنه اختیاره؟[2].

«امام امین خدا در زمین او و حجت وی بر بندگانش و جانشین او در شهرهایش و دعوت كننده ی مردم به سوی خداست و دفاع كننده ی از حرم خدا می باشد. امام پاكیزه از گناهان و مبراء از همه ی عیوب، اختصاص یافته ی به دانش، مشخص شده به صفت حلم، باعث نظم دین و عزت مسلمین، موجب خشم منافقین و هلاك كافران است. امام یگانه ی روزگار خود است كه احدی به او نمی رسد و هیچ دانشمند همپایه ی او نیست و بدل و نظیر و مانند برای او وجود ندارد. اختصاص یافته ی به تمام فضائل، بدون طلب و تكاپوئی از او برای كسب فضائل، بلكه به جهت اختصاص از طرف خداوند فضل دهنده و بخشنده تمام فضائل به او رسیده است. پس چه كسی می تواند به شناخت امام برسد و برای چه كسی اختیار امام ممكن و میسر است؟»

و ان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته و اخرجوا الی الله مما افترض علیكم من حقه و بین لكم من وظائفه، انا شاهد لكم و حجیج یوم القیامه عنكم.

«و به درستی برای اسلام نهایتی منظور است، به سوی نهایت آن حركت كنید و به خدا روی آورید و حق او را در آنچه كه بر شما واجب كرده و تكالیفی كه او برای شما بیان كرده اداء كنید. من روز قیامت شاهدی برای شما هستم و- برای رهائی شما از عذاب- اقامه ی دلیل و حجت خواهم كرد.»

[صفحه 101]

امام علی (ع) به هنگام جمع بندی كلام و نتیجه گیری از این بخش گفتار خود، در پایان به فلسفه ی دین و هدف و غایتی را كه اسلام برای مردم در نظرد دارد اشاره می فرماید. بدیهی است غایتی كه در اسلام مطرح است، رستگاری و فلاح انسانها در سایه ی عمل به واجبات دینی و پرهیز از محرمات در پرتو اعتقاد به توحید و ایمان به معاد می باشد. لذا امام یارانش را به فلسفه ی بعثت و نزول قرآن از سوی خدا توجه می دهد، تا مباد آنكه انسان فراموش كند، مقصود از ایمان به خدا و رسول او و كتابش چیست و منظور از گرایش به دینداری و اطاعت از فرامین دینی كدامست؟

ابن ابی الحدید در این باره می نویسد:

ثم ذكر ان للاسلام غایه و امرهم بالانتهاء الیها و هی اداء الواجبات و اجتناب المقبحات. ثم اوضح ذلك بقوله:«و اخرجوا الی الله مما افترض علیكم....» فكشف بهذا الكلام معنی الغایه التی اجملها اولا. ثم ذكر انه شاهد لهم و محاج یوم القیامه عنهم و هذا اشاره الی قوله تعالی:(یوم ندعوا كل اناس بامامهم، سوره ی اسراء، آیه 71)[3].

«سپس یادآوری می فرماید كه اسلام را نهایتی است و یارانش را به حركت در جهت آن نهایت، كه اداء واجبات و دوری از زشتی ها و محرمات است فرمان می دهد. آنگاه این نهایت را با گفتار خود توضیح می دهد (و اخرجوا الی الله مما افترض علیكم....) پس با این كلام معنی غایتی كه در ابتداء به اجمال فرموده روشن می شود. پس از آن یادآوری می كند، كه او شاهدی برای آنهاست و روز

[صفحه 102]

قیامت از طرف آنها محاجه می كند و این سخن اشاره به كلام حق تعالی است كه فرمود:(روزی كه هر قومی را به امام آنها فرامی خوانیم)»

علامه حاج میرزا حبیب الله خوئی نیز در شرح این بخش از كلام امام علی (ع) می نویسد:

(وان للاسلام غایه فانتهوا الی غایته) و هی النهایه المذكوره (و اخرجوا الی الله مما افترض علیكم...) ای اخرجوا متوجهین الیه سبحانه مما فرضه علیكم من حقوقه الواجبه و اوضحه لكم من عباداته و تكالیفه الموظفه المقرره فی ساعات اللیالی و الایام. و قوله (انا شاهد لكم و حجیح....) تاكید لاداء الفرایض و الواجبات، یعنی انكم اذا خرجتم الی الله من حقوقه و وظایفه فانا اشهد لكم یوم القیامه بخروجكم منها و مقیم للحجه عن جانبكم بانكم اقمتم بها.[4].

«و ان للاسلام غایه...) و این همان نهایتی است كه پیش از این بیان شده (و اخرجوا الی اله افترض علیكم...) یعنی به سوی خدا حركت كنید در حالی كه متوجه خدای سبحان می باشید، به وسیله آنچه كه بر شما واجب كرده از حقوق و فرایض و برای شما ع بادت و تكالیفی را كه تعیین فرموده، به وضوح بیان داشته تا در ساعات معین شب و روز انجام دهید. و سخن او (انا شاهد لكم و حجیج....) تاكید بر اداء فریضه ها و واجباتست، یعنی هرگاه شما با انجام حقوق و وظایفی كه خدا تكلیف كرده به او روی آوردید، پس من روز قیامت برای شما شهادت می دهم كه شما تكالیف الهی را انجام داده اید و از طرف شما اقامه ی حجت می كنم، كه شما

[صفحه 103]

در جهت اقامه ی حقوق و وظایف خدائی قیام كرده اید.»

از كلام امام (ع) و شرح علامه خوئی چنین فهمیده می شود كه حمایت و شفاعت امام (ع) در روز قیامت شامل كسانی می شود كه در جهت اقامه ی حقوق و فرایض الهی در تمامی عمر خود در دنیا اقدام كرده اند. و آنها كه به فرامین و تكالیف الهی خدای نخواسته بی توجه بوده اند و در اداء وظایف دینی كوتاهی كرده اند از حمایت و شفاعت امام در روز قیامت محروم می باشند.

الا و ان القدر السابق قد وقع و القضاء الماضی قد تورد و انی متكلم بعده الله و حجته، قال الله تعالی:«ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه ان لاتخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی كنتم توعدون» و قد قلتم ربنا الله فاستقیموا علی كتابه و علی منهاج امره و علی الطریقه الصالحه من عبادته، ثم لا تمرقوا منها و لا تبتدعوا فیها و لا تخالفوا عنها، فان اهل المروق منقطع بهم عند الله یوم القیامه.

«آگاه باشید كه آنچه پیش از این مقدر بود واقع شد و آنچه فرمان و اراده ی الهی به آن تعلق گرفته پی در پی پیش خواهد آمد. و من با شما مطابق با وعده و حجت خدا سخن می گویم، خدای متعال می گوید:(همانا كسانی كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس در راه او پایداری و مقاومت كردند، فرشتگان بر آنها نازل می شوند و- می گویند- نترسید و اندوهگین مباشید و مژده باد شما را به بهشتی كه به

[صفحه 104]

آن وعده داده شده اید) و شما گفتید كه پروردگار ما خداست، بنابراین بر كتاب خدا و راه روشن فرمان او و راه شایسته ی بندگی او استوار باشید و از راه خدا بیرون نروید و در راه خدا بدعت ایجاد نكنید و با آن مخالفت نكنید. به درستی كه بیرون رفتگان از راه خدا روز قیامت از رحمت خدا دورمانده و بریده شده اند.»

اكنون امام علی (ع) این آشنای با جهان و همراه با رخدادهای تاریخ در این بخش از گفتار خویش با توجه به اراده و مشیت الهی در رابطه با جریانات تلخ و شیرین حیات، حاكمیت مشیت الهی را بر حوادث تاریخی در نهایت صراحت بیان داشته و می فرماید: بدانید كه آنچه خدای در رابطه با حیات امت اسلامی مقدر فرموده بود بی هیچ كم و كاست واقع شد.

نكته ی مهم در این بخش از سخنان امام (ع) كه حائز اهمیت بسیاری می باشد، اینستكه امام تمامی امور زندگی خود و حیات امت اسلامی را در حد اعلای توكل به خدای متعال تفویض كرده است. و در همین رابطه بی هیچ دغدغه و تشویشی حوادث بعد از رحلت پیامبر اكرم (ص) را مقدر الهی دانسته و به فرمان خدا و پیامبرش با شكیبائی خاص خود همه ی آنها را تحمل كرده است. و در رابطه با آینده ای كه اینك او مسوول مستقیم جریانات آن می باشد، با نهایت توكل به خدا، تسلیم قضاء الهی است. نكته ی مهم دیگر آن كه امام (ع) در نهایت بزرگواری و گذشت از تلخ و شیرین و زشت و زیبای حوادث گذشته سخن نمی گوید و بی هیچ گلایه ای تنها به اشاره ای بسنده كرده و همه ی آنها را به قضاء و قدر الهی مربوط می داند، تا همه ی نسلها در تمامی عصرها بدانند كه علی (ع) به حق بنده ی خداست و در این رابطه با تمامی وجود

[صفحه 105]

تسلیم مشیت الهی است، باشد كه این برخورد امام (ع) با حوادث زندگی درسی باشد شیفتگان ایمان و حقیقت را.

علامه ی محقق میرزا حبیب الله خوئی در این رابطه می نویسد:

... فیكون المعنی ان المقدر السابق فی علم الله سبحانه و قوعه قد وقع و المقضی الماضی ای المحتو م النافذ قد تورد، ای دخل فی الوجود شیئا فشیئا. و الی ما ذكر ناینظر ما قاله بعض الشارحین من انه اراد بالقدر السابق خلافته (ع) و بالقضاء الماضی الفتن و الحروب الواقعه فی زمانه او بعده التی دخلت فی الوجود شیئا فشیئا و هو المعبر عنه بالتورد.....[5].

«پس معنی كلام امام این است كه آنچه از پیش در علم خدای سبحان وقوع آن مقدر شده، هر آینه واقع شد و قضاء حتمی و نافذ پروردگار پی در پی به وجود خواهد آمد. و بعضی از شارحین نهج البلاغه گفته اند كه، امام علی (ع) مقصودش از «القدر السابق» ماجرای خلافتش بوده و هدف آن حضرت از «القضاء الماضی» فتنه ها و جنگهایی است كه در زمان خلافت او و بعد از آن پی در پی به تدریج واقع خواهد شد. از این روی امام از آنها تعبیر به ورود وقوع تدریجی كرده است.»

ابن میثم بحرانی در شرح نهج البلاغه خود در این رابطه می نویسد:

... ثم اخبر ان القدر السابق فی علم الله قد وقع و القضاء الماضی، ای النافذ قد تورد، ای دخل فی الوجود شیئا فشیئا.... لكنه

[صفحه 106]

اشار بوقوع القدر هنا الی وقع خاص و هو خلافته و مایلزمها من الفتن و الوقایع. و روی ان هذه الخطبه من اوائل الخطب التی خطب بها ایام بویع بعد قتل عثمان.[6].

«سپس امام علی (ع) در گفتار خویش خبر می دهد كه آنچه از پیش در علم خدای متعال مقدر شده واقع شد و قضاء حتمی و نافذ الهی نیز به تدریج واقع می شود.... ولیكن اشاره ی امام (ع) در اینجا به وقوع مقدر الهی مربوط به واقعه ی خاصی است، كه عبارت است از خلافت آن حضرت و فتنه ها و حوادثی كه ملازم با خلافت وی می باشد. و نیز روایت شده است كه، این خطبه از نخستین خطبه هایی است كه امام (ع) بعد از قتل عثمان و بیعت مردم با آن حضرت ایراد كرده است.»

ابن ابی الحدید هم در شرح نهج البلاغه اش درباره ی گفتار امام علی (ع) می نویسد:

قوله علیه السلام «ان القدر السابق قد وقع» یشیربه الی خلافته. و هذه الخطبه من اوائل الخطب التی خطب بها ایام وبیع بعد قتل عثمان و فی هذا اشاره الی ان رسول الله (ص) قد اخبره ان الامر سیفضی الیه منتهی عمره و عند انقضاء اجله.[7].

«سخنان امام (ع) (ان القدر الساق قد وقع) اشاره به خلافت آن حضرت دارد. و این خطبه از نخستین خطبه هایی است كه هنگام بیعت مردم با وی پس از قتل عثمان ایراد شده است. و در این گفتار اشاره ایست به اینكه پیامبر اكرم (ص) به علی (ع) خبر داده بود، كه امر خلافت در پایان عمر علی (ع) به آن حضرت واگذار

[صفحه 107]

می شود، در روزگاری كه اجل آن حضرت سرآمده باشد.»

امام علی (ع) در گفتار خود پس از اشاره به وقوع حتمی و اجتناب ناپذیر مقدر و قضاء پروردگار در عالم وجود، مردم را مخاطب قرار داده و مسوولیتها و تكالیف آنان را در رابطه با ایمان به خدا و قبول ولایت خود گوشزد می كند و می فرماید:

ای مردم! من با شما با توجه به وعده ی خدا سخن می گویم، آنجا كه خدا در جاودانه كتاب خود قرآن می فرماید:

ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائكه ان لا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی كنتم توعدون....

امام علی (ع) در این بخش از سخنان خویش خط مشی زندگی موحدان و اساس حكومت اسلامی را از قرآن بیان می كند و یادآور می شود كه اعتقاد به خدای یگانه و مبارزه ی با طاغوتها و بتها، استواری در عقیده و مقاومت در برابر سختی ها را اجتناب ناپذیر می سازد. این حقیقت دارد كه اردوگاه شرك و بدسگالان بت پرست همواره در طول تاریخ عرصه ی حیات را بر یكتاپرستان با ایمان تنگ می كنند. و هجوم و یورش ناجوانمردانه ی مشركین، منافقین و كفار بی ایمان به حریم حیات و حقوق مومنان یكتاپرست در تمامی روزگاران، یك واقعیت تلخ و غیر قابل انكار است. و از سوی دیگر مكتب توحید، مكتب حركت، تلاش، جهاد، نیایش، اخلاص و مقاومت در برابر سختی ها و دشواریهای زندگی است. و امام (ع) با توجه به همه ی این واقعیتها پیروان خویش را به مقاومت و بردباری و جهاد در راه خدا، به دور از رفاه زدگی و راحت طلبی و خوشگذرانی های تباه كننده ی روح و فطرت، فرمان می دهد. و نخست از آنان می خواهد تا پایان عمر بر اعتقاد به حاكمیت خدای جل شانه پای فشارند و اینك كه به خدای یگانه ایمان آورده اند و او را پروردگار

[صفحه 108]

خویش می دانند، در برابر همه ی سختیها و دشواریهایی كه ناشی از اعتقاد به توحید است پایداری و مقاومت كنند. بنابراین از آنان می خواهد كه:

1- در عمل كردن به كتاب خدا (قرآن) مستقیم و ثابت قدم باشند.(فاستقیموا علی كتابه)

2- در اجرای فرمان و پیمایش راه احكام خدا پایدار باشند. (و علی منهاج امره)

3- بر ادامه ی راه شایسته ی عبادت و بندگی خدا پای فشارند.(و علی الطریقه الصالحه من عبادته)

4- از صراط مستقیم خارج نشوند.(ثم لاتمرقوا منها)

5- در دین خدا بدعت نگذارند.(و لا تبتدعوا فیها)

6- با فرامین و احكام دینی مخالفت نكنند. (و لا تخالفوا عنها)

و در نهایت پس از درخواست عمل نسبت به موارد فوق، عاقبت تلخ كسانی را كه از صراط مستقیم پرستش و عبادت حق تعالی خارج می شوند، یادآور شده و می فرماید: آنها كه از راه راست منحرف شوند روز قیامت از رحمت پروردگار محروم خواهند بود.

امام علی (ع) در آغاز خلافت و زعامت خود به مردم یادآوری می كند، كه اساس حكومت علی بر عدل و قسط، همان كه خدای تعالی جل شانه اراده كرده استوار است. چرا كه در حكومت علی قسط و حق و عدل اركان بنیادی حكومت را فراهم می آورد، و در خلافت و زعامت او ستم، بی عدالتی و باطل راه ندارد. این فلسفه ی بعثت انبیاء و اساس حكومت اسلامی است، كه جامعه بر پایه ی قسط و دفاع از حق استوار باشد، به مدلول آیه ی شریفه:

لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم

[صفحه 109]

الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس....[8].

امام علی (ع) در دوران خلافت خود شالوده ی حكومتی را پی ریزی می كند كه در آن هرگز به اندازه ی پر كاهی ستم و عدول از حق راه ندارد. او خود در آغاز خلافت فرمود:

اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فی من ولیت علیه؟ و الله لا اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما[9].

«ازمن می خواهند كه با ستمكاری پیروز شوم، به خدای سوگند كه تا روزگاری هست و ستارگان در آسمان به دنبال هم می روند، چنین نمی كنم.»

امام علی (ع) با شدت وقتی كه در اجرای عدالت دارد، بعد از كسی به خلافت ظاهری رسیده ا ست كه او پس از مرگ میراثی از خود به جای گذاشت كه نه تنها پیامبر اكرم (ص) چنین میراثی از خود نگذاشت بلكه خلفای دیگر هم چنین ارثی به جای نگذاشتند. مسعودی در كتاب تاریخ خود می نویسد:

و ذكر عبدالله بن عتبه ان عثمان یوم قتل كان له عند خازنه من المال خمسون و ماه الف دینار و الف الف درهم. و قیمه ضیاعه بوادی القری و حنین و غیرهما ماه الف دینار و خلف خیلا كثیرا و ابلا.[10].

«عبدالله بن عتبه گفت، همانا عثمان به هنگامه ی كشته شدنش در نزد خزینه دار خود، ثروتی معادل یكصد و پنجاه هزار دینار و یك میلیون درهم داشت. و بهای املاك او در ام القرآء و حنین و غیره یكصد هزار دینار بود. و پس از خود اسبها و شترهای فراوانی بجا گذاشت.»

[صفحه 110]

بی هیچ ابهامی زمینه ی اجحاف و حق كشی و تجاوز به حقوق محرومان و مستمندان، در حكومتی كه زمامدار آن اینگونه از خود ارث می گذارد، فراهم است. در روزگاری كه اشراف و بزرگان و مسوولان حكومتی در سایه ی تجاوز و بی عدالتی ثروتهای كلان برای خود فراهم آورده اند، ایجاد حكومت و جامعه ای كه در آن هر كس به میزان حق و بر اساس تلاش سالم خود می تواند درآمدی داشته باشد، كار آسانی نیست. و علی (ع) در آغاز خلافت خود می رود تا پایه های حكومتی بر اساس حق و قسط را پی ریزی كند. بی گمان جامعه ی خو گرفته با ستم و تن داده به ظلم، و ستمگران متجاوز و بیگانه با خدا، توان تاب آوردن در برابر حكومت برخاسته از عدل اسلامی را كه علی (ع) آن را پی ریزی می كند، ندارند. اینجاست كه امام (ع) در آغاز خلافت خود مردم را به استقامت در برابر عدل و به اطاعت از فرمان خدا و پیمایش صراط مستقیم فرمان می دهد. تا مگر مردم خود را آماده ی دشواریها و سختی های حكومتی بر اساس عدل اسلامی كنند.

امام علی (ع) یادآور می شود كه شما ای گروه مومنان، خدای را به ربوبیت پذیرفته اید، پس اكنون در برابر مشكلات و سختی های حكومت الهی، كه میدان را بر زیاده خواهان خودپرست تنگ می سازد، مقاومت كنید تا حدود الهی در جامعه اجراء شود و زمینه ی احقاق همه ی مردم فراهم آید. و بدانید كه من همه ی ثروتهای به تاراج رفته را به بیت المال بازمی گردانم. و در نهایت صراحت بی هیچ مصلحت اندیشی فریاد برآورد كه:

و الله لو وجدته قد تزوج به النساء و ملك به الا ماء لرددته، فان فی العدل سعه و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق.[11].

[صفحه 111]

«به خدا سوگند اگر مالی از بیت المال بیابم، كه در كابین زنان داده شده و یا در راه خرید كنیزكان مصرف شده باشد، آن را پس می گیرم و به بیت المال بازمی گردانم. همانا دامنه ی عدالت گسترده است و هر كس دادگری بر او تنگی كند، ستم بیشتر او را تحت فشار قرار خواهد داد.»

امام (ع) در گفتار خود با مردم اتمام حجت می كند و با گواه گرفتن آیات قرآن كه مومنان را به مقاومت و پایداری در راه حق فرمان می دهد، بیعت كنندگان با خود و پیروانش را به تاب آوردن در برابر عدالت برخاسته از حكومت حق فرامی خواند. و در نهایت روشنی و با صراحت كامل به مردم می گوید كه راه من و شما یكی نیست، چرا كه من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود و منافع خود می خواهید، آنجا كه فرمود:

لیس امری و امركم واحدا، انی اریدكم لله و انتم تریدوننی لانفسكم.[12].

امام علی (ع) سیاست حكومت خود را بر اساس كتاب خدا و سنت پیامبر اكرم (ص) و دفاع از حق و عدالت برنامه ریزی كرده است. و می دانید كه امت اسلامی از صراط مستقیم به انحراف كشیده شده است و اینك عدالت در كام آنها شیرینی نخستین را ندارد. چرا كه جامعه ی آن روز به مانند جوامع امروزی از شدت انس با ستم و تجاوز، با حق و قسط بیگانه شده، لذا مردم را به بردباری و مقاومت و سازگاری با حكومتی می خواند، كه امام آن با غرور و افتخار می فرماید:

لو كان المال لی لسویت بینهم، فكیف و انما المال مال الله.[13].

«اگر سرمایه بیت المال از خودم بود، به تساوی در میان مردم بخش می كردم،

[صفحه 112]

پس چگونه آن را بر اساس عدالت بخش نكنم، در حالی كه سرمایه مال خداست.»

امام علی (ع) هرگز از شمار سیاستمداران و رهبرانی نیست كه تنها به بیان شعارهای ارزشمند و انسانی و انقلابی بسنده كند، بی آنكه اجراء و عملی در كار باشد. بلكه از جمله ی معدود مردان خداست، كه به اقتضای ارتباط و اتصال با خدا و به مقتضای اجتباء و گزینش خدای آنچه می گویند عمل می كنند و در كردار خود فقط خشنودی خدا را هدف قرار می دهند. لذا به گواهی تاریخ امام علی (ع) مردی بود كه بیت المال را بر اساس حق و عدل در میان مردم بخش می كردند و سپس در آن محل نماز می گزارد، به مدلول:

ان علیا كان یكنس بیت المال ثم یصلی فیه رجا ان یشهد له یوم القیامه انه لم یحبس فیه المال عن المسلمین.[14].

«همانا علی (ع) بیت المال را در میان مردم بخش می كرد، سپس در آن جا نمازمی گزارد، به امید آنكه آن مكان روز قیامت شهادت دهد كه علی (ع) چیزی از بیت المال را در آنجا حبس نكرده است.»

امام علی (ع) بیش از هر كسی خدا را می شناسد و از هر كسی به كتاب خدا آگاه تر است، از این گذشته خود را نیز خوب می شناسد، كه در دوران زندگی جز در راه خدای جهاد نكرده و از قبول خلافت ظاهری مقصودی جز اجرای احكام اسلامی و حدود الهی ندارد. و مردم را نیز نیكو می شناسد كه پس از رحلت پیامبر اكرم (ص) از زلال گوارای اسلام و شهد جانبخش حكومت حق و عدل محروم بوده اند. و به همین دلیل دقت و شدت عدالت را در حكومت علی (ع) تاب نمی آورند، از این روی

[صفحه 113]

آنها را به پایداری و استواری در راه حق توصیه می كند.

علامه ی محقق حاج میرزا حبیب الله خوئی ذیل این بخش از گفتار امام (ع) می نویسد:

و قوله علیه السلام: (و انی متكلم بعده الله و حجته) المراد بعدته سبحانه ما وعد به فی الایه الشریفه للمومنین المعترفین بالربوبیه الموصوفین بالاستقامه من تنزل الملائكه و بشارتهم بالجنه و بعدم الخوف و الحزن. و الظاهر ان المراد بحجته ایضا نفس هذه الایه نظرا الی انها كلام الله و هو حجه الله علی خلقه او انها داله بمنطوقها علی ان دخول الجنه انما هو للموحدین المستقیمین و بمفهومها علی ان الكافرین و غیر المستقیمین لایدخلونها فهی حجه علیهم لئلا یقولوا یوم القیامه انا كنا عن هذا غافلین.[15].

«و مقصود از سخن امام علیه السلام كه فرمود:(و من به وعده و حجت خدا سخن می گویم) وعده ی خدای سبحان است، به آنچه كه در آیه ی شریفه مومنان معترف به ربوبیت خدا را وعده داده اند مومنانی كه در آیه، به استقامت و فرود آمدن فرشتگان بر آنها و مژده دادن ایشان به بهشت و به عدم ترس و اندوه توصیف شده اند. و ظاهرا مقصود از حجت خدا نیز نفس این آیه است، نظر به اینكه این آیه كلام خدا و حجت او بر بندگانش می باشد. و یا اینكه منطق آیه دلالت دارد بر اینكه ورود به بهشت فقط برای موحدان مستقیم بر راه خدا ممكن است و مفهوم آیه دلالت دارد بر اینكه كافران و آنها كه بر صراط حق تعالی مستقیم و پایدار نیستند، به بهشت وارد نمی شوند. پس

[صفحه 114]

این خود حجتی است برای آنها (كافران) تا اینكه روز قیامت نگویند، ما از این حقیقت غافل و بی خبر بودیم.»

علامه ی خوئی در دنباله ی شرح گفتار امام (ع) می نویسد:

و لما تكلم علیه السلام بالایه الشریفه المتضمنه للعده و الحجه، امر المخالطبین بالقیام علی مفادها و العمل علی مقتضاها بقوله (و قد قلتم ربنا الله) و لا بد لكم من اكمال هذا الاقرار و بالاستقامه لاستحقاق انجاز الوعد و البشاره.

(فاستقیموا علی كتابه) باجلاله و اعظامه و العمل بتكالیفه و احكامه.

(و علی منهاج امره) بسلوكه و اتباعه.

(و علی الطریقه الصالحه من عبادته) باتیانها علی وجه الخلوص جامعه لشرایطها المقرره و حدودها الموظفه.

(ثم لاتمرقوا- ای لاتخرجوا- منها) و لا تتعدوا عنها.

(و لا تبتدعوا فیها) ای لاتحدثوا فیها بدعه.

(و لا تخالفوا عنها) ای لاتعرضوا عنها یمینا و شمالا مخالفین لها.

فانكم اذا اقمتم علی ذلك كله حصل لكم شرط الاستحقاق فینجز الله لكم وعده و تبشركم الملائكه و تدخلون الجنه البته. و ان لم یقیموا علیه فقدتم الشرط و بفقدانه و انتفائه ینتفی المشروط لامحاله.[16].

«و چون امام علیه السلام با استناد به آیه ی شریفه كه متضمن وعده و حجت است

[صفحه 115]

سخن گفت، شنوندگان را به قیام و عمل به محتوای آیه به اقتضای سخن فرمان داد. (و همانا شما گفتید كه پروردگار ما الله است) بنابراین شما را هیچ چاره ای در جهت اكمال این اقرار- اقرار به ربوبیت الله- نیست، مگر به استقامت در راه خدا تا شایستگی برخورداری از وعده و بشارت خدا را پیدا كنید.

(پس بر كتاب خدا استقامت كنید و پایدار باشید) یعنی به تجلیل و بزرگداشت و عمل به احكام و تكالیف آن اقدام كنید.

(و بر راه روشن فرمان او باشید) یعنی به پیروی و اطاعت از آن بكوشید.

(و بر راه شایسته ی بندگی و عبادت او باشید) یعنی با اخلاص كامل و همراه با شرایط و مقرر و حدود واجب الاجراء به عبادات روی آور شوید و به آنها عمل كنید. (پس، از راه راست بیرون نشوید) یعنی اینكه از صراط مستقیم خارج نشوید و به راه دیگر نروید.

(و در راه خدا بدعت نكنید) یعنی اینكه در صراط مستقیم اسلام بدعت ایجاد نكرده و از پیش خود نوآوری دردین نكنید.

(و از راه حق دوری نكنید) یعنی اینكه از راه حق دوری نگردانید و به منظور مخالفت با صراط مستقیم به سوی چپ و راست روی آور نشوید.

پس به درستی كه هرگاه شما بر همه ی این امور قیام كنید استحقاق برخورداری از وعده ی خدا را پیدا می كنید، در این حال خدا در حق شما به وعده ی خود عمل می كند و فرشتگان شما را بشارت می دهند و بی گمان وارد بهشت می شوید. و اگر در رابطه با امور فوق قیام نكنید شرط برخورداری از وعده ی خدا را از دست می دهید، و بر اثر فقدان و نابودی شرط وعده در زندگی شما، به ناچار مشروط كه همان وعده ی الهی است برای شما فراهم نمی شود.»

[صفحه 116]

ابن ابی الحدید هم ذیل این فراز از گفتار امام علی (ع) چنین می نویسد:

ثم اخبرهم انه سیتكلم بوعده الله تعالی و بحجته علی عباده فی قوله:(ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا....) الایه و معنی الایه ان الله تعالی وعد الذین اقروا بالربوبیه و لم یقتصروا علی الاقرار، بل عقبوا ذلك بالاستقامه مفضله علی الاقرار باللسان، لان الشان كله فی الاستقامه..... و الاستقامه هاهنا، هی الاستقامه الفعلیه شافعه للاستقامه القولیه.[17].

«سپس امام علیه السلام مردم را خبر می دهد، كه با آنان به وعده و حجت خدا بر بندگانش سخن می گوید، سخن خدا كه فرمود:(همانا كسانی كه گفتند پروردگار ما الله است، سپس بر این عقیده استقامت كردند...) و این كلام آیه ی قرآنست و معنی آیه اینست، كه خدای متعال وعده داده است، به كسانی كه نسبت به ربوبیت او اقرار كردند. و در رابطه با این اقرار كوتاهی نكردند، بلكه در پی این اقرار چنان استقامتی از خود نشان دادند، كه بر اقرار زبانی آنها فضیلت و برتری دارد. چرا كه ارزش و شان مومن در استقامت است..... و مقصود از استقامت در اینجا، استقامت فعلی همراه با استقامت گفتاری است.»

ثم ایاكم و تهزیع الاخلاق و تصریفها و اجعلوا اللسان واحدا و لیختزن الرجل لسانه، فان هذا اللسان جموح بصاحبه و الله ما اری عبدا یتقی تقوی تنفعه حتی یختزن لسانه. و ان لسان المومن من وراء قلبه و ان قلب المنافق من وراء لسانه، لان المومن اذا اراد ان یتكلم

[صفحه 117]

بكلام تدبره فی نفسه، فان كان خیرا ابداه و ان كان شرا و اراه و ان المنافق یتكلم بما اتی علی لسانه، لایدری ماذا له و ماذا علیه!!

و لقد قال رسول الله (ص):

«لایستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لایستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه» فمن استطاع منكم ان یلقی الله سبحانه و هو نقی الراحه من دماء المسلمین و اموالهم، سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل.

«پس بر شما باد كه از تغییر و دگرگونی خلق و خوی برحذر باشید و زبان را یكی قرار دهید و باید كه مرد زبان خود را نگاهدارد، چرا كه به درستی این زبان به صاحب خود سركش است. به خدا سوگند كه بنده ی پرهیزكاری را نمی بینم، كه پرهیزكاریش به او سود بخشد، مگر اینكه زبانش را نگاهدارد. و به تحقیق زبان مومن از پشت قلب اوست و به درستی كه قلب منافق از پشت زبان اوست. چرا كه مومن هرگاه بخواهد سخن بگوید، آن كلام را با خود می اندیشد، پس اگر سخن خیر و نیك بود آن را به زبان می آورد و اگر كلامی زشت و شر بود آن را پنهان كرده بر زبان نمی آورد. و به درستی كه منافق سخن می گوید، به آنچه كه بر زبانش جاری می شود، بی آنكه بداند كدام سخن به نفع وی و كدام سخن به زیان اوست!!

و به تحقیق كه فرستاده ی خدا (ص) فرمود:

«ایمان بنده ی خدا استوار نیست، مگر زمانی كه قلب او استوار باشد.و قلب او نیز استوار نیست، مگر هنگامی كه زبان او استوار باشد.»

پس هر یك از شما كه می تواند خدا را ملاقات كند، در حالی كه دستش از

[صفحه 118]

خون و ثروت مسلمانان پاك و زبانش از هتك آبروی ایشان پاكیزه باشد، باید كه اینگونه عمل كند.»

اینك امام پس از آنكه پیروان خود را به پایداری و نهی از خروج از صراط مستقیم فرمان داد، گفتار خود را با پرهیز دادن ایشان از اخلاقی كه خوی منافقان است ادامه می دهد. و آنان را به رعایت حفظ حقوق و آبروی مردم سفارش می كند. این فراز از گفتار امام علی علیه السلام حاوی مطالب سودمند اخلاقی است، كه در چند مورد ذیل خلاصه می شود:


صفحه 99، 100، 101، 102، 103، 104، 105، 106، 107، 108، 109، 110، 111، 112، 113، 114، 115، 116، 117، 118.








  1. امامت خاصه و عامه ی حضرت رضا (ع) نشریه ی گنگره ی جهانی امام رضا (ع)، به نقل از الخرایج و الجرایح ص 204 -206.
  2. اكمال الدین/ ج 2 ص380 -383.
  3. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید/ج 386:3.
  4. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه/ج 205:10.
  5. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، خوئی/ ج 10/ ص 206.
  6. شرح نهج البلاغه ابن میثم بحرانی، ج 3/ ص 358.
  7. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3/ ص 386.
  8. سوره حدید، آیه 25.
  9. نهج البلاغه فیض، خطبه 126.
  10. مروج الذهب چاپ بیروت، ج 2، ص 332.
  11. نهج البلاغه ی فیض، كلام 15/ص 57.
  12. مدرك قبلی، ص 408/ كلام 136.
  13. مدرك قبلی خطبه 126 ص 381.
  14. كنزالعمال، ج 15/حدیث شماره 461.
  15. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 10/ص 206.
  16. مدرك قبلی ص 207.
  17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3/ ص 386.