کد مطلب:117172 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:266

فرمان به یاران خود در جهت حفظ دست و زبان از تجاوز و ...











امام علی (ع) پس از بیان سفارشهای لازم و توصیه های اكید در رابطه با پرهیز از اخلاق زشت منافقان و روی آوری به وحدت كلام و اعتقاد قلبی، یاران خود را به دیدار و ملاقات پروردگار با دامانی پاك از گناه و قلبی سرشار از ایمان و خلوص فرامی خواند. و به آنان گوشزد می كند، كه شما را توان ملاقات خدا با دامنی پاك از

[صفحه 122]

آلودگی به خون و ثروت مردم هست. پس بكوشید تا آبروی مردم از زشتی گفتار زبان شما در امان باشد. چرا كه مسلمان كسی است، كه مسلمانان در دوران زندگی از گزند دست و زبان وی در آسودگی و امان باشند. و در نهایت صراحت به پیروان خود فرمان می دهد كه:

«هر یك از شما كه می تواند خدای سبحان را ملاقات كند، در حالی كه دستش از خون و مال مسلمانها پاك و زبانش از هتك آبروی مردم سالم باشد، باید كه در این راه اقدام كند.»

علامه ی محقق حاج میرزا حبیب الله خوئی ذیل این بخش از گفتار امام (ع) می نویسد:

(ثم ایاكم و تهزیع الاخلاق) و تفریقها (و تصریفها) و تقلیبها و نقلها من حال الی حال كما هو شان المنافق، فانه لایبقی علی خلق و لا یستمر علی حاله واحده بل قد یكون صادقا و قد یكون كاذبا و تاره وفیا و اخری غادرا و مع الظالمین ظالما و مع العدول عادلا.

روی فی الكافی عن محمد بن الفضیل قال: كتبت الی ابی الحسن (ع) اساله عن مساله، فكتب الی ان المنافقین یخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الی الصلوه قاموا كسالی، یراون الناس و لا یذكرون الله الا قلیلا، مذبذبین بین ذلك لا الی هولاء و لا الی هولاء و من یضلل الله فلم تجدله سبیلا، لیسوا من الكافرین و لیسوا من المومنین و لیسوا من المسلمین یظهرون الایمان و یصیرون الی الكفر و التكذیب لعنهم الله.[1].

[صفحه 123]

«(ثم ایاكم و تهزیع الاخلاق) یعنی اینكه از پراكندگی و دگرگونی و تغییر اخلاق و اینكه هر لحظه حال و اخلاق شما به حال و اخلاقی دیگر عوض شود، پرهیز كنید، چرا كه این حال، حال منافق است.زیرا منافق هیچگاه بر یك خلق و خوی باقی نمی ماند و بر یك حال زندگیش ادامه نمی یابد. بلكه گاهی فردی صادق و گاه شخصی دروغگوست. و زمانی انسانی وفادار و گاهی فردی فریبكار است. منافق با ستمگران همراه و با دادگران همگام است.

در كتاب كافی از محمد بن فضیل روایت شده كه گفت: نامه ای به ابوالحسن (ع) نوشتم و از وی درباره ی مساله ای پرسش كردم. پس ایشان به من طی نامه ای نوشت. به درستی كه منافقان با خدای خدعه و مكر می كنند، در حالی كه خدای ایشان را خدعه می كند. منافقان هنگامی كه به نماز قیام می كنند، در حال خستگی و بی حوصلگی اقدام می كنند. ایشان در برابر مردم تظاهر و ریا می كنند، گروه مومنان و نه با جمع كافرانند. و هر كس را كه خدای راه ننماید، پس برای او راهی نمی یابی. منافقان نه از شمار كافران، نه از شمار مومنان و نه از شمار مسلمانانند. بلكه اینان تظاهر به ایمان می كنند، در حالی كه به سوی كفر می روند و دروغ می پندارند، ایمان به خدای را، خدا ایشان را نفرین كند.»

و لما حذر عن تصریف الاخلاق و النفاق امر بقوله (و اجعلوا اللسان واحدا) علی اتحاد اللسان اذا تعدد اللسان من وصف المنافق یقول فی السر غیر ما یقوله فی العلانیه و فی الغیاب خلاف ما یقوله فی الحضور و یتكلم مع هذا غیر ما یتكلم مع ذلك.

روی فی الكافی عن ابی جعفر (ع) قال: بئس العبد عبد یكون ذا

[صفحه 124]

وجهین و ذالسانین یطری اخاه شاهدا و یاكله غایبا، ان اعطی حسده و ان ابتلی خذله.[2].

«و هنگامی كه پیروان خود را از خلق و خوی پراكنده و گوناگون بازداشت، به گفتار خود (و اجعلوا اللسان واحدا) ایشان را به یك زبانی و وحدت در گفتار فرمان داد. چرا كه هرگاه زبان متعدد و گفتار گوناگون شد، این از نشانه های منافق است، كه در پنهان سخنی می گوید و در آشكار سخنی دیگر كه مخالف با سخن پنهانی است. و در پشت سر و غیاب انسان سخنانی می گوید، كه خلاف گفتاریست كه در حضور می گوید. منافق با هر كس سخنی می گوید و گفتار او با این و آن تفاوت دارد.

در كتاب كافی روایت شده است از امام محمد باقر (ع) كه فرمود: «بد بنده ایست، بنده ای كه دو چهره و دو زبان است، در حضور برادر دینی خود از او دفاع می كند و در غیاب وی، او را می خورد (به غیبت كردن او می پردازد) اگر به برادر دینی او خیری برسد، نسبت به وی حسد می برد و اگر گرفتارشود، در خوار ساختن او می كوشد.»

و لما امرهم بجعل لسانهم واحدا اردفه بالامر بحفظه و حرزه فقال (ولیختزن الرجل لسانه) ای لیلازم الصمت (فان هذا اللسان جموح بصاحبه) یقحمه فی المعاطب و المهالك و لذلك قال رسول الله (ص): نجاه المومن من حفظ لسانه،....

روی فی الكافی عن ابن القداح عن ابی عبدالله (ع) قال:

قال لقمان لابنه: یا بنی ان كنت زعمت ان الكلام من فضه فان

[صفحه 125]

السكوت من ذهب.[3].

«و چون پیروان خود را به یك زبانی فرمان داد، مرادف با آن به نگهداری و كنترل زبان نیز دستور داد و فرمود (ولیختزن الرجل لسانه) و یا زبان را ملازم با سكوت گرداند. (فان هذا اللسان جموح بصاحبه) زیرا زبان او را در ورطه ی سختی ها و هلاكت می افكند. و به همین خاطر پیامبر اكرم (ص) فرمود:

«رهایی انسان مومن بستگی به نگهداری زبان او دارد.»

در كتاب كافی از ابن قداح از ابی عبدالله (ع) روایت شده كه حضرت فرمود:

«لقمان به پسرش گفت: ای فرزند من! اگر پنداری كه كلام و سخن گفتن نقره است، پس به درستی كه سكوت به مانند طلاست.»

و لما امر باختزان اللسان و نبه علی توقف التقوی النافع علیه، اردفه بالتنبیه علی ان اختزانه من فضول الكلام و سقطات الالفاظ من خواص المومن و عدم اختزانه من اوصاف المنافق و ذلك قوله:(و ان لسان المومن من وراء قلبه) یعنی ان لسانه تابع لقلبه (و ان قلب المنافق من وراء لسانه) یعنی قلبه تابع للسانه،.....

ثم استشهد بالحدیث النبوی (ص) علی ان استقامه الایمان انما هو باستقامه اللسان علی الحق و خزنه عن الباطل و هو قوله (و لقد قال رسول الله (ص) لایستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه) ظاهر الحدیث یفید ترتب استقامه الایمان علی استقامه القلب و ترتب استقامه القلب علی استقا مه اللسان.[4].

[صفحه 126]

«و هنگامی كه فرمان به حفظ و نگهداری زبان- از گفتار ناصواب- داد و هشدار داد كه تقوای مفید آنست كه زبان هم در كنترل و در حصار تقوا باشد، در كنار آن مردم را آگاهی داد، به اینكه نگاهداری و كنترل زبان عبارتست از حفظ آن از گزافه گویی و بیان الفاظ پست و بیهوده، چرا كه این مهم از ویژگیهای مومن است. و عدم نگاهداری زبان از صفات منافق است. و این سخن امام كه (ان لسان المومنمن وراء قلبه) یعنی اینكه زبان مومن تابع دل اوست (و ان قلب المنافق من وراء لسانه) یعنی دل منافق تابع زبان وی می باشد....

سپس امام (ع) به سخن پیامبر اكرم استشهاد می فرماید، كه هر آینه استواری ایمان جز به استواری زبان در بیان حق و نگهداری آن از كلام باطل نیست. و این سخن پیامبر است كه فرمود: (لایستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه) ظاهر حدیث پیامبر بیانگر اینست، كه استقامت ایمان بستگی به استقامت قلب و استواری قلب منوط به استواری زبان است.»

علامه ی خویی ضمن شرح مبسوطی كه در ارتباط با حدیث فوق از پیامبر (ص) بیان كرده است، روایت ذیل را در تایید بحث خویش نقل فرموده است.

روی فی الكافی عن زراره عن ابی جعفر (ع) قال:

ما من عبد الا و فی قلبه نكته بیضاء، فاذا اذنب ذنبا خرج فی النكته نكته سوداء، فان تاب ذهب ذلك السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلك السواد حتی یغطی البیاض، فاذا غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابدا و هو قول الله عزوجل «كلا بل ران علی قلوبهم ما كانوا یكسبون».[5].

[صفحه 127]

«در كتاب كافی از زراره و او از امام محمد باقر (ع) روایت كرده كه امام (ع) فرمود:

هیچ بنده ای نیست، مگر اینكه در قلب او نقطه ی سفیدی وجود دارد، پس هرگاه گناه انجام دهد، نقطه ی سیاهی در آن سپیدی پدید می آید. پس اگر چنانچه توبه كرد، آن سیاهی از قلب او زایل می شود. و اگر به گناه ادامه دهد، به آن نقطه ی سیاه قلب افزوده می شود تا آنجا كه نقطه ی سپید دل را می پوشاند. و هنگامی كه نقطه ی سفید دل پوشیده شود، صاحب قلب هرگز به كار خیر بازنمی گردد و این سخن خدای متعال است كه فرمود: (چنین نیست، بلكه ظلمت بدكاریهای آنان بر دلهایشان غلبه كرده است).

(فمن استطاع منكم ان یلقی الله سبحانه و هو تقی الراحه و الكف (من دماء المسلمین) ای سالما من قتلهم (و اموالهم سلیم اللسان من اعراضهم)

ای متجنبا من الغیبه و الفحش و النمیمه والهجاء و نحوها (فلیفعل) لان ذلك من شرایط الاسلام و لوازم الایمان. فان المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده.[6].

(فمن استطاع منكم ان یلقی الله سبحانه و هو نقی الراحه) و باید كه خودداری كند (من دماء المسلمین) و یا از كشتار آنان در امان باشد (و اموالهم سلیم اللسان من اعراضهم) و یا اینكه از غیبت كردن آنها و ناسزا گفتن به ایشان و سخن چینی و بیهودگی در گفتار و از این قبیل كارها پرهیز كرده باشد. (فلیفعل) زیرا كه رعایت امور فوق از شرایط اسلام و ضروریات ایمانست. پس به درستی كه

[صفحه 128]

مسلمان كسی است، كه مسلمانان از زبان و دست او در سلامت باشند.»

ابن ابی الحدید هم در ذیل این بخش از سخنان امام (ع) چنین می نویسد:

تهزیع الاخلاق: تغییرها. و اصل الهزع: الكسر.

قوله (و اجعلوا اللسان واحدا) نهی عن النفاق و استعمال وجهین.

قال (و لیختزن الرجل لسانه) ای لیحبسه، فان اللسان یجمح بصاحبه فیلقیه فی الهلكه، ثم ذكر انه لایری التقوی نافعه الا مع حبس اللسان....

ثم امرهم بالاجتهاد فی ان یلقوا الله تعالی و كل منهم نقی الراحه من دماء المسلمین و اموالهم، سلیم اللسان من اعراضهم و قد قال النبی (ص) انما المسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده. فسلامتهم من لسانه سلامه اعراضهم و سلامتهم من یده سلامه دمائهم و اموالهم[7].

«تهزیع الاخلاق: دگرگونی و تغییر آنست. و اصل الهزع: به معنای شكست است. سخن امام (ع) (و اجعلوا اللسان واحدا) یعنی امام از نفاق در گفتار و كاربرد زبان به وجوه مختلف نهی فرموده است.

فرموده ی امام (ع) (و لیختزن الرجل لسانه) یعنی اینكه زبان را در كام حبس كند، چرا كه زبان نسبت به صاحب خود سركشی می كند و او را به هلاكت می اندازد. سپس حضرت یادآوری می كند كه او تقوی را نافع نمی داند، مگر اینكه با كنترل زبان همراه باشد.

[صفحه 129]

سپس امام (ع) یاران خود را به كوشش در جهت ملاقات خدای متعال فرمان می دهد، به شكلی كه هر یك از ایشان دستش از خون و مال مسلمانان پاك و زبانش از گزند به آبروی مسلمین در امام باشد. و به تحقیق كه پیامبر اكرم (ص) فرمود:

«همانا مسلمان كسی است كه مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و امان باشند.» پس سلامت مسلمانان از زبان مسلمان، سلامتی ایشان از زبان اوست. و سلامتی ایشان از دست مسلمانان، سلامتی جان و مال آنها از تجاوز و تعدی او می باشد.»

و اعلموا عباد الله، ان المومن یستحل العام ما استحل عاما اول و یحرم العام ما حرم عاما اول و ان ما احدث الناس لایحل لكم شیئا مما حرم علیكم و لكن الحلال ما احل الله و الحرام ما حرم الله. فقد جربتم الامور و ضرستموها و وعظمتم بمن كان قبلكم و ضربت لكم الامثال و دعیتم الی الامر الواضح، فلایصم عن ذلك الا اصم و لا یعمی عنه الا اعمی. و من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشیی ء من العظه و اتاه النقص من امامه، حتی یعرف ما انكر و ینكر ما عرف.

«ای بندگان خدا بدانید، كه مومن در این سال حلال می داند، آنچه را كه سال گذشته حلال می دانسته است. و حرام می داند، آنچه را كه در سال پیش حرام می شمرده است. و به درستی كه بدعتهایی كه مردم ایجاد كرده اند، چیزی از آنچه

[صفحه 130]

بر شما حرام شده حلال نمی كند، چرا كه حلال همان است كه خدای تعالی حلال كرده و حرام همانست كه او حرام كرده است. و به تحقیق كه كارها را بر اثر آزمایش محكم و استوار كرده اید و شما به- احوال- پیشینیان پند داده شدید. و برای- هدایت- شما مثالها زده شده و به سوی امری روشن و آشكار خوانده شدید. پس كسی از شنیدن آن- دعوت- كر نمی ماند، مگر آن كه گوش دل او ناشنوا باشد و هیچ كس از آن دیده نمی بندد، مگر آن كس كه چشم دل او كور باشد. و هر كس را كه خدای به گرفتاری و آزمایش در كارها سود نرسانیده و از موعظه و پند سود نبرده است، او را از پیش روی كاستی و زیان برسد، تا اینكه- بر اثر گمراهی- منكر را معروف و معروف را منكر شناسد.»

این بخش از گفتار امام (ع) در نهایت روشنی اشاره به جریانهای بعد از رحلت پیامبر اكرم (ص) دارد، كه برخی از مسلمین به پیروی از قیاس و اطاعت از رای و اجتهاد خویش نوآوریهایی در دین خدا پدید آوردند. امام علی (ع) با اشاره ی به این بدعتها، مومنان را از انحراف در عقیده و عمل بازمی دارد. سخنان امام (ع) را در این بخش از خطبه حاوی موضوعات ذیل می بینیم:


صفحه 122، 123، 124، 125، 126، 127، 128، 129، 130.








  1. منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 10/ ص 215.
  2. مدرك قبلی.
  3. مدرك قبلی ص 216.
  4. مدرك قبلی ص 217.
  5. مدرك قبلی ص 218.
  6. مدرك قبلی ص 220.
  7. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، چاپ بیروت، ج 3 ص 388.