کد مطلب:117179 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:317

ضرورت اطاعت از خدا











فایاكم و التلون فی دین الله، فان جماعه فیما تكرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لا ممن بقی. یا ایها الناس، طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس و طوبی لمن لزم بیته و اكل قوته و اشتغل بطاعه ربه و بكی علی خطیئته، فكان من نفسه فی شغل و الناس منه فی راحه.

«پس از دورنگی و دورویی در دین خدا پرهیز كنید، زیرا اجتماع بر حق اگر چه ناخوش دارید، بهتر است از پراكندگی و جدایی بر باطل، هر چند آن را دوست بدارید. چرا كه خدای سبحان به هیچكس از گذشتگان و باقیماندگان به خاطر

[صفحه 165]

پراكندگی و جدایی از هم خیری عطا نفرموده است.

ای مردم! خوشا به حال كسی كه عیب و زشتی خودش، او را از عیب و زشتیهای مردم بازدارد. و خوشا به حال كسی كه در خانه ی خود بنشیند و روزی خود را بخورد و به فرمانبرداری پروردگارش سرگرم باشد و بر گناهان خود گریه كند و به كار خویش سرگرم باشد و در نتیجه مردم از وی در امان باشند».

یكی از زشت ترین و شوم ترین صفات و رذایل اخلاقی، صفت نفاق است. و منافق انسان ناتوان و ضعیف النفسی است، كه هرگز قدرت ثبات رای و استواری در عقیده ندارد. تیره بختانی كه از رذیله ی اخلاقی نفاق برخوردارند، هر روز و بلكه هر لحظه به اقتضای اهداف شوم و به تناسب هماهنگی با هوای نفس و بر حسب تحصیل منافع مادی و كسب قدرت ناپایدار دنیوی، به رنگی درآمده و در جناح خاصی قرار می گیرند. فرهنگ اسلام، منطق وحی و سنت پیامبر اكرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت هرگز به منافقین روی خوش نشان نداده اند. و در بینش اسلامی پست ترین جایگاه و خطرناك ترین ورطه ی سقوط در آتش جهنم اختصاص به منافقین دارد، به مدلول آیه مباركه:

ان المنافقین فی الدرك الاسفل من النار و لن تجد لهم نصیرا.[1].

«همانا منافقان در پایه ی فرودین از آتش قرار دارند و برای ایشان یاوری نمی یابی».

به همین دلیل امام یاران و اطرافیان خود را از نفاق در دین خدا پرهیز می دهد، چرا كه نفاق كلید همه ی فسادها و سرآمد همه ی گناهان و انحرافات می باشد. آنگاه

[صفحه 166]

یارانش را به اجتماع برحق اگر چه ناخوش دارند، فرمان می دهد و از گرد آمدن بر باطل هر چند مورد خوش آمد آنهاست، بازشان می دارد. زیرا طرفداری از حق موجب گرفتاری دنیوی و امان آخرت است، در حالی كه دفاع و اجتماع بر باطل باعث آسایش و رفاه دنیوی و مصیبت و عذاب در آخرت می باشد. و در نهایت یاران خود را به وحدت و اتحاد فرمان داده و به آنها یادآوری می كند، كه خدای متعال به هیچ كس در گذشته و حال و آینده به خاطر تفرقه و جدایی از اجتماع بر حق خیر و بركتی عطا نفرموده است. و این كلام بیانگر این حقیقت است كه در منطق امام علی (ع) كه ملهم از منطق وحی می باشد، همه ی فیوضات و بركات و خیر الهی در سایه ی اجتماع بر محور حق فراهم می آید.

پس از بیان همه ی راز و رمزهای صلاح و رشاد و تقوی، امام علیه السلام گفتار خود را با چند موعظه ی حیات بخش و پیروزی آفرین پایان می دهد. و با صدایی خوشتر از زمزمه ی عشق و گرمتر از نوای مرغ سحر و پاكتر از تسبیح قدسیان، خطاب به همه ی انسانها در طول تاریخ و امتداد زمان می فرماید:

«ای مردم! خوشا به حال آنكه عیب خودش، او را از عیوب مردم بازدارد.»

یعنی كسی كه هنوز در اصلاح خود ناتوان است، صلاحیت و قدرت اص لاح جامعه و توده ی مردم را دارا نیست. و این خود یكی از مصیبتهایی است، كه دامنگیر اغلب مصلحین تاریخ- به استثنای پیامبران و ائمه ی اطهار- می باشد.

مفسر بزرگ نهج البلاغه ابن میثم بحرانی در شرح گفتار امام علیه السلام می نویسد:

ثم نهی عن التلون فی دین الله و كنی به عن منافقه بعضهم لبعض فان ذلك یستلزم الفرقه لذلك، قال: فان جماعه فیما

[صفحه 167]

تكرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل: ای فان الاجتماع علی الحق المكروه الیكم كالحرب مثلا خیرلكم من الافتراق فی الباطل المحبوب عندكم كمتاع الدنیا. ثم تمم النهی عن الفرقه و قال: فان الله لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضی و لا ممن بقی...

و قوله: و كان من نفسه فی شغل، الی آخر ما ذكره ثمره الغرله.

و اعلم ان الناس قد اختلفوا فی ان العزله افضل ام المخالطه؟

ففضل جماعه من مشاهیر الصوفیه و العارفین العزله، منهم ابراهیم بن ادهم و سفیان الثوری و داوود الطائی و الفضیل بن عیاض و سلیمان الخواص و بشر الحافی و فضل الاخرین المخالطه و منهم الشعبی و ابن ابی لیلی و هشام بن عروه و ابن بشرمه و ابن عینیه و ابن المبارك و احتج الاولون بالنقل و العقل:

اما النقل: فقوله (ص) لعبد الله بن عامر الجهنی لما ساله عن طریق النجاه، فقال:

لیسعك بیتك و امسك علیك لسانك و ابك علی خطیئتك.

و قیل له (ص): ای الناس افضل؟ فقال:

رجل معتزل فی شعب من الشعاب یعبدربه و یدع الناس من شره و قال (ص): یحب التقی النقی الخفی.

و اما العقل: فهو ان فی العزله فوائد مطلوبه لله لاتوجد فی المخالطه، فكانت اشرف منها الفراغ لعباده الله و الذكر له و الاستیناس بمناجاته و الاستكشاف لاسراره فی امور الدنیا و الاخره من

[صفحه 168]

ملكوت السماوات و الارض و لذلك كان رسول الله (ص) یتعبد بجبل حراء و یعتزل به حتی آتته النبوه و احتج الاخرون بالقرآن و السنه.

اما القرآن فقوله تعالی «فالف بین قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا»

و قوله «و لا تكونوا كالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات...»

و معلوم ان العزله تنفی تالف القلوب و توجب تفرقها.

و اما السنه فقوله (ص):

من فارق الجماعه قید بشر فقد خلع ربقه الاسلام عن عنقه.

و ما روی ان رجلا اتی جبلا یعبد الله فیه، فجاء به اهله الی الرسول (ص) فنهاه عن ذلك و قال له: ان صبر المسلم فی بعض مواطن الجهاد یوما واحدا خیر له من عباده اربعین سنه.

و اقول: ان كلا الاحتجاجین صحیح لكنه لیس افضلیه العزله مطلقا و لا الفضلیه المخالطه مطلقا بل كل فی حق بعض الناس بحسب مصلحته و فی بعض الاوقات بحسب ما یشتمل علیه من المصلحه.[2].

«سپس- امام علیه السلام- از دورویی و دورنگی در دین خدا نهی فرمود و آن را نشانه ی نفاق بعضی از مردم نسبت به بعض دیگر دانست. و به درستی كه نفاق و دورنگی موجب جدایی و پراكندگی می شود و به همین جهت امام (ع) فرمود:

[صفحه 169]

«هر آینه اجتماع بر حق اگر چه ناخوش دارید بهتر است، از پراكندگی و جدایی در سایه ی باطل هر چند آن را خوش داشته باشید». چرا كه بی گمان، اجتماع بر حق هر چند نزد شما ناگوار باشد، مانند اجتماع در جنگ و جهاد، برای شما بهتر است، از جدایی و پراكندگی در سایه باطل، مانند علاقه و دلبستگی شما به متاع و كالای ناپایدار دنیا، هر چند كه این را دوست داشته باشید.

و پس از این كلام، بازداشت و نهی از جدایی و تفرقه را با این بیان به پایان رسانید و فرمود:

«به درستی كه خدای متعال به هیچ كس از گذشتگان و باقیماندگان بر اثر روی آوری به تفرقه و جدایی خیر و نیكی عطا نفرموده است»....

و درباره ی سخن امام علیه السلام كه فرمود:«و در رابطه با خود سرگرم باشد» تا پایان آنچه كه درباره ی نتایج گوشه گیری و عزلت بیان فرموده است.

آگاه باش كه مردم درباره ی برتری عزلت و گوشه گیری و آمیزش با مردم و روی آوری به اجتماع اختلاف نظر دارند.

برخی از بزرگان و مشاهیر صوفیه و عارفان از قبیل ابراهیم بن ادهم، سفیان ثوری، داوود طایی، فضیل بن عیاض، سلمیان خواص و بشر حافی عزلت و گوشه گیری از اجتماع را ترجیح داده اند.

و گروه دیگری از ایشان مانند شعبی، ابن ابی لیلی، هشام بن عروه، ابن بشرمه، ابن عیینه و ابن مبارك، آمیزش با مردم و گرایش به اجتماع را ترجیح داده اند.

طرفداران فضیلت و برتری عزلت در رابطه با صحت عقیده خود به دلایل نقلی و عقلی استدلال كرده اند.

[صفحه 170]

دلیل نقلی: سخن پیامبر (ص) به عبدالله بن عامر جهنی است، هنگامی كه از حضرت پیرمون راه رستگاری و نجات سوال كرد و حضرت در پاسخ فرمود:

شایسته است كه در خانه خود بمانی، آنگاه زبانت را در كام خود نگاهدار و بر گناهان خویش گریه كن.

و نیز به آن حضرت گفته شد: چه كسی از میان مردم بهتر است؟ حضرت فرمود:

مردی كه در یكی از غارها معتكف شود و به عبادت پروردگار خود سرگرم شده و مردم از شر او در امان باشند و نیز حضرت فرمود: چنین كسی انسانهای با تقوی و پاكیزه جان و پنهان از دید مردم را دوست می دارد.

دلیلی عقلی: عبارتست از اینكه در گوشه گیری فواید و بهره هایی برای رسیدن به خدا وجود دارد، كه در اجتماع و آمیزش با مردم وچود ندارد. و از مهمترین این امتیازات، گشاده بالی برای عبادت خدا و یاد او، خو گرفتن و دل بستن به راز و نیاز با او و كشف اسرار دنیا و آخرت از ملكوت آسمانها و زمین است. و به همین دلیل پیامبر خدا (ص) در كوه حراء به عبادت و عزلت از جامعه پرداخته بود، تا هنگامی كه وحی بر او نازل شد. طرفداران فضیلت آمیزش با مردم و روی آوری به جامعه نیز به قرآن و سنت پیامبر اكرم استدلال می كنند.

برهان قرآنی: سخن حق تعالی كه فرمود:

«پس خدای تعالی میان دلهای شما الفت و مهربانی پدید آورد و در سایه نعمت- الفت- حق تعالی با یكدیگر برادر شدید».

و همچنین كلام حق تعالی كه فرمود:

«و مانند كسانی نباشید كه پراكنده شدند و اختلاف پدید آوردند، پس از آنكه

[صفحه 171]

آیات روشن الهی بر آنان فرود آمد».

و این روشن است، كه عزلت و گوشه گیری از مردم محبت و الفت قلبها را از بین برده و باعث تفرقه و جدایی می شود.

برهان سنت: سخن پیامبر اكرم (ص) كه فرمود:

«هر كس اجتماع مسلمین را به اندازه ی یك وجب فاصله گرفته و ترك كند، پیمان و بیعت اسلام از گردن او برداشته شده است».

و آنچه كه روایت شده است، حاكی از اینكه مردی به كوهی رفتو به عبادت خدا سرگرم شد. پس از آن خانواده ی وی به خاطر این عمل به نزد فرستاده ی خدا آمدند و پیامبر (ص) او را از آن كار بازداشت و به او فرمود:

«به درستی كه شكیبایی مسلمان در برخی از پایگاههای جهاد، اگر چه به اندازه ی یك روز، برای او از چهل سال عبادت بهتر است».

و به عقیده ی من استدلال هر دو گروه صحیح است و این معنی آن نیست كه عزلت به طور مطلق و یا روی آوری به اجتماع و آمیزش با مردم مطلقا بهتر است. بلكه هر دو در حق بعضی از مردم بر حسب مصلحت ایشان و گاهی به اقتضای اینكه عزلت و گوشه نشینی و یا آمیزش با مردم مصالحی را شامل می شود، ارزنده و نیكو است».

علامه ی محقق مرحوم حاج میرزا حبیب الله هاشمی خویی ذیل این بخش از سخنان امام علیه السلام می نویسد:

ثم انه حذرهم عن التلون فی الدین فقال:«فایاكم و التلون فی دین الله».

تحذیر لهم عن عدم الثبات علی خلق واحد فی امر الدین و عن

[صفحه 172]

التقلب و التذبذب فی احكام الشرع المبین. و الظاهر انه راجع الی جماعه بلغه (ع) من بعضهم توقفهم فی بیعته كعبد الله بن عمرو سعد بن ابی وقاص و حسان بن ثابت و اسامه بن زید و اضرابهم و عن بعضهم اراده النكث و النقض للبیعه بعد توكیدها مثل طلحه و الزبیر و اتباعهما.

و مرجع هذا التحذیر فی الحقیقه الی التحذیر عن النفاق، لان المنافق لایستقیم علی رای واحد و قد ذم الله المنافقین علی ذلك بقوله «مذبذبین بین ذلك لا الی هولاء و لا الی هولاء و من یضلل الله فلن تجدله سبیلا» و قال ایضا «ان الذین آمنوا ثم كفروا ثم آمنوا ثم ازداد و اكفرا لم یكن الله لیغفر لهم و لالیهدیهم سبیلا، بشر المنافقین بان لهم عذابا الیما الذین یتخذون الكافرین اولیاء من دون المومنین»...

(فان جماعه فیما تكرهون من الحق خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل) یعنی الاجتماع علی الحق خیر من الافتراق علی الباطل و ان كان الاول مكروها لكم و الثانی محبوبا لدیكم و لعل المراد ان اجتماعكم علی بیعتی و ثباتكم علیه خیر لكم عاجلا و آجلا من افتراقكم عنها ابتغاء للفتنه و حبا لها.

و اكد ذلك بقوله (و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا مما مضی و لا مما بقی)

... فیكون المراد انه لم یعط احدا من السلف و لا من الخلف

[صفحه 173]

خیرا بسبب الافتراق و اما بمعناها الاصلی فیكون المعنی انه تعالی لم یعط احدا بسبب الافتراق خیرا من الدنیا و لا من العقبی. و ذلك لان الانسان مدنی بالطبع محتاج فی اصلاح امر معاشه و معاده و انتظام اولاه و اخراه الی التعاون و الاجتماع و الایتلاف. و لذلك قال (ع) فی كلامه الماه و السابع و العشرین: «الزموا السواد الاعظم فان یدالله علی الجماعه و ایاكم و الفرقه فان الشاذ من الناس للشیطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب.....».

(ایها الناس طوبی لمن شغله عیبه) و محاسبه نفسه (عن عیب الناس) و غیبتهم.

روی فی عقاب الاعمال عن الحسن بن زید عن جعفر عن ابیه (ع) قال، قال رسول الله (ص):

«ان اسرع الخیر ثوابا البر و ان اسرع الشر عقابا البغی و كفی بالمرء عیبا ان ینظر من الناس الی ما یعمی عینه من نفسه و یعیر الناس بما لایستطیع تركه و یوذی جلیسه بما لایعنیه.

(و طوبی لمن لزم بیته...) قد مر الكلام مشبعا فی فواید العزله و ثمراتها فی شرح الفصل الثانی من الخطبه الماه و الثانیه.

فان قلت: الیس الاعتزال و ملازمه البیت ملازما للفرقه التی نهی عنها سابقا، فكیف یجتمع النهی عن الفرقه مع الحث علی العزله المستفاد من هذا الجمله الخبریه؟

قلت: لاتنافی بینهما، لان النهی السابق محمول علی الافتراق لا ثاره الفتنه و طلب الباطل كما یشعر به كلامه السابق ایضا و هذا

[صفحه 174]

محمول علی الاعتزال لطلب الحق و مناجاه الرب و تزكیه النفس من رذائل الاخلاق، كما یدل علیه قوله:

(و اكل قوته و اشتغل بطاعه ربه و بكی علی) سالف (خطیئته) و موبق معصیته (فكان من نفسه فی شغل و الناس منه فی راحه) ای یدا و لسانا.

روی فی الكافی عن ابی البلاد رفعه قال: جاء اعرابی الی النبی (ص) و هو یرید بعض غزواته فاخذ بغرز راحلته فقال: یا رسول الله، علمنی عملا ادخل به الجنه، فقال (ص):

«ما احببت ان یاتیه الناس الیك فاته الیهم و ما كرهت ان یاتیه الناس الیك فلا تاته الیهم، خل سبیل الراحله.[3].

«سپس امام علیه السلام یاران خود را از دورنگی و دورویی در دین خدا برحذر می دارد و می فرماید:(پس بر شما باد كه از دورنگی در دین خدا پرهیز كنید) این كلام تحذیر و بازداشت مردم از عدم ثبات عقیده و خلق و خوی واحد در رابطه با دین می باشد. و نیز حاكی از پرهیز و سرگردانی و دگرگونی در رابطه با احكام و دستورات شرع مقدس است. و ظاهرا كلام امام علیه السلام مربوط به بعضی از اطرافیان می باشد، كه خبر دست كشیدن ایشان از بیعت با امام به حضرتش رسیده، مانند عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص، حسان بن ثابت، اسامه بن زید و دیگران. و حتی بعضی از ایشان كه پس از بیعت كردن با امام تصمیم به نقض و شكستن بیعت خود را داشتند، مانند طلحه و زبیر و پیروان آن دو.

[صفحه 175]

و در حقیقت مرجع این تحذیر و بازداشت، به نهی از نفاق مربوط می شود، چرا كه انسان منافق رای و نظر واحدی ندارد. و به تحقیق كه حق تعالی در كلام مبین خود منافقین را سرزنش فرموده است، به مدلول:

«میان این سرگردانند، نه به سوی آنانند و نه به سوی اینان و هر كه را خدا گمراه كند، برای او راهی نمی یابی». و همچنین خدای متعال فرمود:

«همانا كسانی كه ایمان آوردند، سپس كافر شدند، باز ایمان آوردند و دوباره كافر شدند و سپس در كفر فزونی یافتند، خدای آمرزنده ایشان نیست و به راهی ایشان را راهنمایی نمی كند. و منافقان را به عذابی دردناك بشارت بده، آنهایی كه جز مومنان، كافران را برای خود دوستانی می گیرند»....

(همانا اجتماع شما بر حق، هر چند ناخوش دارید، بهتر است از پراكندگی بر اثر باطل، اگر چه آن را دوست می دارید.) یعنی اینكه اجتماع بر حق بهتر از پراكندگی و جدایی در رابطه با باطل است، اگر چه اولی (اجتماع بر حق) برای شما ناگوار و دومی (پراكندگی بر اثر باطل) محبوب شما باشد. و شاید مقصود اینستكه اجتماع شما بر بیعت با من و استواری شما بر این بیعت در دنیا و آخرت برای شما بهتر است، از پراكندگی شما از این بیعت، به خاطر فتنه جویی و علاقه ای كه به فتنه دارید. و در رابطه با این موضوع، امام علیه السلام با این سخن خود تاكید می فرماید، آنجا كه فرمود:

(و همانا خدای سبحان به هیچ كس از گذشتگان و آیندگان به خاطر تفرقه و پراكندگی خیر عطا نفرموده است.)

... پس مقصود اینستكه خدای متعال به هیچ كس از گذشتگان و آیندگان به علت تفرقه و پراكندگی خیر نمی بخشد. و اما با توجه معنی اصلی عبارت، معنی

[صفحه 176]

كلام اینستكه حق تعالی به علت تفرقه و جدایی به هیچكس خیری از دنیا و آخرت نمی بخشد. و این به خاطر آنستكه انسان موجودی مدنی بالطبع است و به همین دلیل به خاطر اصلاح امر معاش و معاد و سامان بخشیدن به كارهای دنیا و آخرت خود نیازمند به اجتماع و تعاون و الفت با یكدیگر می باشد. به همین جهت امام علیه السلام در خطبه یكصد و بیست و هفت نهج البلاغه فرموده:

«به شهرهای بزرگ روی آورید، چرا كه دست خدای متعال با جماعت است. و بر شما باد كه از پراكندگی پرهیز كنید، زیرا هر كس به خاطر شیطان از مردم دوری كند، مانند آنست كه گوسفندی از رمه به خاطر گرگ جدا شود.....».

(ای مردم! خوشا به حال كسی كه به عیب خود سرگرم باشد) و به حساب نفس خود بپردازد (از عیب مردم) و از غیبت كردن از ایشان.

در كتاب عقاب الاعمال حسن بن زید از امام جعفر صادق (ع) و ایشان از پدر بزرگوارش روایت می كند، كه پیامبر اكرم (ص) فرمود:

«به درستی كه سریعترین پاداش مربوط به كار نیك و سریعترین كیفر زشت مربوط به سركشی و طغیان است. و برای انسان این عیب بسنده است، كه برای مردم- عیب- ببیند، آنچه را كه نظیر آن در خودش هست، ولی وی از آن دیده فرومی بندد. و بر مردم عیب بگیرد، آنچه را كه خود نمی تواند ترك كند و همنشین خود را آزار دهد، به آنچه كه مربوط به او نمی شود».

(و خوشا به حالی كسی كه در خانه ی خویش می ماند...) در رابطه با فواید عزلت و نتایج آن در شرح بخش دوم از خطبه یكصد و دو به حد كافی سخن گفته شده است.

[صفحه 177]

پس اگر ایراد كنی: آیا گوشه نشینی و عزلت لازمه ی تفرقه و پراكندگی نیست؟ در حالی كه پیش از این امام (ص) از آن نهی فرمود. پس چگونه در كلام امام (ع) اجتماع بین نهی از تفرقه و تشویق به عزلت در این جمله خبری فراهم آمده است؟

پاسخ می دهم: میان این دو سخن منافات و تضادی وجود ندارد، زیرا نهی قبلی در كلام امام (ع) مربوط به عزلتی است، كه موجب تفرقه ی امت شود. و مقصود از آن طلب باطل و ایجاد فتنه در امور مسلمین باشد، چنانكه سخن پیشین امام (ع) دلالت بر این معنی دارد. در حالی كه این كلام امام (طوبی لمن لزم بیته...) دلالت بر تشویق نسبت به عزلت و گوشه نشینی و انزوایی دارد، كه مقصود از آن طلب حق و مناجات با خدا و پاكسازی نفس از رذایل اخلاقی می باشد، چنانكه سخن امام (ع) اشاره ی به این مقصود دارد، هنگامی كه فرمود:

(و روزی خود را بخورد و به عبادت خدایش سرگرم شود و بر گناهان- گذشته ی خود و جرایم باقی مانده- گریه كند. پس در این حال سرگرم اصلاح نفس خود بوده و مردم از او در آسایش می باشند.) یعنی از دست و زبان وی در آسودگی و امان خواهند بود.

در كتاب كافی از ابی البلاد در حدیثی مرفوع روایت می كند كه گفت:

مردی خدمت پیامبر (ص) شرفیاب شد، در حالی كه حضرت عازم یكی از غزوات بودند. در اینحال اعرابی ركاب مركب پیامبر اكرم (ص) را گرفت و عرض كرد: ای رسول خدا، مرا كاری بیاموز كه به وسیله ی آن وارد بهشت شوم. پیامبر اكرم (ص) فرمود:

«همانگونه كه دوست داری مردم با تو رفتار كنند، با ایشان رفتار كن. و آنچه را كه دوست نمی داری، مردم با تو انجام دهند، تو هم درباره ی آنها انجام نده، پس

[صفحه 178]

رها كن ركاب را و راه مركب را بازكن».

شرح خطبه ی امام علیه السلام در اینجا به پایان می رسد، با امید به اینكه مولای متقیان از همه ی لغزشها و خطاهایم به ویژه در كار شرح این خطبه در گذرد، از پیشگاه مقدسش آرزومندم كه در صورت قبول این تلاش كمتر از برگ سبز، به فردای قیامت خاكپای آستان ملك پاسبان خود را به دیده ی عنایت و حمایت ملاحظه فرماید، ان شاء الله.


صفحه 165، 166، 167، 168، 169، 170، 171، 172، 173، 174، 175، 176، 177، 178.








    1. سوره ی نساء، آیه ی 145.
    2. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 3 / ص 366 و 365.
    3. شرح نهج البلاغه خویی امنهاج البراعه فی شرح البلاغه، ج 10 ص 239 تا 236.