کد مطلب:122805
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:220
پيشگويي امام حسن از شهادت خويش
(690)- 6 - قطب راوندي آورده است:
از امام صادق (ع) روايت شده كه به نقل از پدران معصومش (ع) مي گفت: امام حسن (ع) به اهل بيت خويش فرمود: من با زهر از دنيا خواهم رفت؛ همان طوري كه رسول خدا (ص) با زهر از دنيا رفت.
پرسيدند: چه كسي، اين كار را مي كند؟
فرمود: زنم جعده، دختر اشعث بن قيس، معاويه او را مي فريبد و او را به اين كار، فرمان مي دهد.
گفتند: او را از خانه ي خود، بيرون و از خودت دور كن!
گفت: چگونه بيرونش كنم در حالي كه هنوز، كاري نكرده است. به هر حال كسي جز او مرا نخواهد كشت و چون بيرونش كنم، آنگاه در پيش مردم بر اين كار، عذري خواهد داشت.
چندي نگذشته بود كه معاويه، پول كلاني براي وي فرستاد و او را اميدوار ساخت كه صد هزار درهم ديگر به وي، خواهد داد و او را به نكاح يزيد درخواهد آورد و شربتي از زهر نزد او فرستاد تا امام حسن (ع) را مسموم سازد.
وي به خانه اش برگشت و هنگام افطار، در حالي كه امام حسن (ع) در يك روز گرم روزه بود، شربت شيري كه در آن زهر ريخته بود، براي آن حضرت آورد. امام (ع)، آن را نوشيد و گفت:
اي دشمن خدا! مرا كشتي، خدا تو را بكشد! به خدا سوگند كه از من، فرزندي نخواهي داشت و پس از من روز خوشي نخواهي ديد، چون معاويه تو را فريب داد و به سخره گرفت و خداي متعال، تو و او را خوار و رسوا خواهد كرد. امام (ع) پس از دو روز درگذشت و معاويه با آن زن از
[ صفحه 396]
در مكر و حيله درآمد و به پيماني كه با وي بسته بود، وفا نكرد. [1] .
(691)- 7 - شيخ صدوق گفته است:
امام صادق (ع) توسط پدرش از امام سجاد (ع) روايت كرده است كه: روزي امام حسين (ع) به خانه ي امام حسن (ع) وارد شد و تا او را ديد، گريست. امام حسن (ع) گفت: يا اباعبدالله! چرا گريه مي كني؟!
گفت: بر آن چه با تو خواهند كرد، مي گريم!
امام حسن (ع) به او گفت: آن چه به من خواهد رسيد، زهري است كه با نيرنگ به من، داده خواهد شد و با آن كشته مي شوم. اما اي اباعبدالله! روزي، مانند روز تو نخواهد بود. سي هزار مرد كه ادعا مي كنند كه از امت جد ما (محمد (ص)) مي باشند و بر دين اسلام هستند، به تو يورش مي آورند و براي كشتن تو، ريختن خونت، هتك حرمت تو، اسير كردن اهل و عيالت و غارت خيمه هايت، اجتماع مي كنند كه در آن هنگام، نفرين ابدي، بني اميه را فرامي گيرد، آسمان خون و خاكستر مي بارد، هر چه هست، حتي حيوانات وحشي بيابانها و ماهيان درياها بر تو مي گريند. [2] .
[ صفحه 397]
[1] الخرائج و الجرائح، ج 1 ص 241 ح 7.
[2] الامالي، ص 101 ح 3.