کد مطلب:124701 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:289

پارساترین
پارسایی امام مجتبی علیه السلام را چه بهتر كه از زبان گویای عترت آشنا شویم. در حدیث آمده است كه حضرت هنگامی كه برای وضو گرفتن آماده می شد، چهره اش دگرگون و بدنش لرزان می شد: الحسن بن علی علیه السلام كان اذا توضأ ارتعدت مفاصله و اصفر لونه.... [1] هنگامی كه به سوی مسجد روان می شد در هنگام ورود به مسجد با كمال تواضع این جمله ها رابه زبان می آرود: الهی ضیفك ببابك یا محسن قد أتیك المسی ء فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندك یا كریم. [2] «خدایا مهمان تو بر در خانه ی تو است، ای مظهر احسان! گناهكار در پیشگاه تو قرار گرفته است، به آنچه از زیبایی در پیشگاه تو است از هر چه از زشتی از اندیشه و رفتار من است در گذر كه تو كریم و بخشنده ای.»

امام صادق علیه السلام نیز از زبان پدرش و او از امام سجاد علیهم السلام این گونه سخن می گوید: حسن بن علی بن ابی طالب كان اعبد الناس فی زمانه و ازهدهم و افضلهم و كان اذا حج حج ماشیا و ربما مشی حافیا و كان اذا ذكر الموت بكی و ذاا ذكر القبر بكی و اذا ذكر البعث و النشور بكی و ذا ذكر الممر علی الصراط بكی... و كان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائصه بین یدی ربه عزوجل.... [3] «حسن بن علی عابدترین پارساترین برترین فرد زمان خویش بود. پیاده عازم حج می شد و چه بسا با پای برهنه راهی حج می شد. هنگامی كه به یاد مرگ می افتاد می گریست. هنگامی كه به یاد قبر می افتاد می گریست و هنگامی كه به یاد رستاخیز و برانگیخته شدن در قیامت می افتاد می گریست. هنگامی كه به یاد لحظه گذر از صراط می افتاد می گریست. هنگامی كه به نماز می ایستاد



[ صفحه 48]



اركان بدنش در پیشگاه خدا می لرزید.» پارساترین فرد این گونه عبادت می كند.وی بارها به حج بیت الله عزیمت می كند. مسافت بین مدینه و مكه را كه بیش از پانصد كیلومتر در آن زمان بوده است، بیش از بیست بار می پیماید. در مورد تعداد سفرهای حج حضرت بیست تا 25 بار روایت نقل شده است. [4] آن هم با پای پیاده و در برخی موارد پا برهنه. و این در شرایطی بود كه تندروترین اسب ها همراه امام بودند. [5] زیرا تحمل زحمت در راه كوی دوست شیرین تر بر كام دوست خواهد بود. حضرت نه برای پاداش و بلكه اظهار محبت بیشتر به خدای سبحان پیاده و پا برهنه زحمت این سفر را بر خویش هموار می نمود.

سفر حج شكوهمندترین صحنه عبودیت است. انجام مناسك ابراهیمی بیشترین تأثیر در تربین و پرواز روح به ملكوت را عهده دار است. سفر حج سفر بازگشت به خویشتن و بازگشت به اصل خویش و خدای خویش است. امامان شیعه به همین جهت بارها رنج و زحمت این سفر را با آن شرایط طاقت فرسا بر خویش هموار ساختند. آنگاه می فرماید: امام مجتبی هر گاه از قبر و قیامت و پل صراط یاد می كرد می گریست. پاكترین و برجسته ترین فرد است كه این گونه از عالم برزخ و قیامت در هراس است! و این گونه متأثر از هول و هراس های آن سرا می باشد. وی از هنگام گذر از پل صراط نگران است مبادا لغزش باشد. امام معصوم این گونه از قیامت در هراس است كه در مورد رسول الله صلی الله علیه و آله نیز راویت است هنگامی كه خبر از



[ صفحه 49]



قیامت می دادند چهره ی حضرت گلگون می شد. كه این تأثر به لحاظ شناخت آنان ازآن سرا می باشد كه آنان به ویژگی های مسیر انسان تا به لقاء الله رسیدن به خوبی آگاهند.آنان خوب می دانند در پیمودن این راه چه خطرهایی ره گذران را تهدید می نماید، كه این گونه تلاش می كنند خویشتن را از خطرها حراست نمایند.آنگاه امام صادق علیه السلام در ادامه می فرماید: و كان علیه السلام لایقرء من كتاب الله عزوجل یا ایها الذین آمنوا الا قال لبیك اللهم لبیك و لم یر فی شی ء من احواله الا ذاكرا لله سبحانه و كان اصدق الناس لهجة و افصحهم منطقا.... [6] «هر گاه امام مجتبی در هنگام قرائت قرآن آیه ای مانند یا ایها الذین امنوا را تلاوت می نمود می گفت: لبیك اللهم لبیك. همواره حضرت در تمام شؤون زندگی به یاد خدا بود. وی راستگوترین و از رساترین بیان بهرمند بود. این جمله كه حضرت درهمه حال به یاد خدا بوده است، تمام زندگی حضرت را فرا می گیرد كه لحظه لحظه ی زندگی حضرت با یاد خدا سپری می شده است.

حضرت سه نوبت اموال خویش را با خدا به نصف تقسیم نمود. [7] و دو مرتبه تمام اموال خویش را در راه خدا ایثار نمود. [8] .

سفره كرمش همواره گسترده بود، فقیر و غنی از آن بهره مند بودند. لباس زیرین وی خشن، لباس رو فاخر بود.

در مورد علت گریه ای حضرت از زبان امام رضا این گونه سخن رسیده: هنگامی كه از حضرت پرسیدند شما كه بیست مرتبه پیاده به حج مشرف شده ای و شما كه سه نوبت اموال خویش در راه خدا



[ صفحه 50]



انفاق نموده ای چرا این گونه از آخرت نگران می باشی و گریه می كنی. در پاسخ اظهار می دارد به دو مهم؛ یكی فراغ و جدایی دوستان، دیگری خطر موقف های قیامت: لهول المطلع و فراغ الاحبة. [9] .


[1] بحار، ج 43، ص 339.

[2] همان.

[3] همان. 331.

[4] همان 332.

[5] همان.

[6] امالي صدوق، مجلس 33، ص 178، بحار، ج 43، ص 331.

[7] مناقب، ج 4، ص 18، بحار، ج 43، ص 332 و 339 و 349.

[8] بحار، ج 43، ص 359.

[9] بحار، ج 43، ص 332.