کد مطلب:125052
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:234
سخن ناشر
بسم الله الرحمن الرحيم
حسن و حسين را كه كه بر ايشان درود و سلام و بيكران الهي باد بايد يك روح و جان در دو بدن دانست.
چه اگر حسين در صحراي كربلا به دست ميزبانان و دعوت كنندگان خود تشنه و عطشان شهيد گشت، حسن قبل از او به دست امين خانه ي خويش، همسرش! مسموم و جگرپاره گرديد.
اگر حسين به تكليف جد و پدرش با ياران اندك به جنگ دشمن رفت و پسر معاويه از عدم بيعت وي هراسناك بود، پيش از آن حسن و قصدش به جنگ لرزه بر اندام معاوية بن ابي سفيان كه لعنت ابدي بر اين پسر و پدر و جد باد افكنده بود.
و اگر مخالفين نهضت حسين از اتلاف نفوس مسلمين دم مي زدند و سؤال مي كردند: خونهايي را كه جاري گشته، حسين چگونه پاسخ مي دهد؟ پس از آن زمان بود كه مخالفين دورانديشي حسن مدعي ترس آن حضرت از جنگ با معاويه و خانه نشيني و عافيت طلبي حضرتش بودند و هيچ يك در بيان و گفتار خود كوچكترين پروايي از خالق يكتا نمي كردند.
[ صفحه 8]
و عجيب تر آنكه جيره خواران يزيد، حسين را خارجي (از دين صفوف مسلمين) خواندند بعد از آنكه مزدبگيران و سرسپردگان معاويه، حسن را متهم به تفرقه و جنگ طلبي و انشقاق در صفوف مسلمين كردند.
مقام سبط اصغر، حسين را در خلافت بر حق پدر و جدش پايمال كردند و به همان ترتيب كه قبلا امام و خليفه ي بر حق، سبط اكبر، حسن را منكر شدند. با يزيد زماني دست دوستي و بيعت دادند كه يك دهه پيشتر، بالاتر از آن طوق بندگي پدر نابكار و دغلكارش را بر گردن انداخته بودند.
صحبت آن نيست كه حسين كشته ي دشت نينواست و حسن مسموم در خانه؛ كه شهادت كدام سردار دلخراشتر و مظلوميت كدام تنها و بي كس جان گدازتر؟ بلكه اگر نيك بنگري سراسر بزرگي و آقامنشي و سروري همراه با مظلوميت خاص اين دو سبط بزرگوار به چشم مي خورد و چگونه مي توان دو شاخه ي طوبي را از هم جدا دانست؟!
از آن مهمتر، مگر ديگر اشخاص اين خاندان مظلوم، جفاديده، مقتول،....، و بي كس و تنها نبودند؟ مگر آن پيامبر رحمت، محمد مصطفي كه درود و سلام خداوند بر او و خاندان پاكش باد نبود كه در كمال قدرت و اختياري كه دارا بود، به هنگام رحلت و شهادت مانع از ثبت وصيت او شدند؟ مگر آن زهراي مرضيه كه درود و سلام خداوند بر او باد نبود كه سيدة نساء العالمين من الاولين و الآخرين مرتبت داشت و در مقام
[ صفحه 9]
احقاق حق آن طور مظلومانه مورد ضرب و شتم و اسائه ي ادب قرار گرفت و در بيت الاحزان خويش و در تنهايي مي گريست و از سايباني هم بر او دريغ ورزيدند كه لعنت ابدي بر ظلمه ي او باد؟ مگر علي مرتضي نبود كه با آن سفارشات روشن و مكرر رسول گرامي اسلام در حفظ حقوق سروري و امامت وي، آن طور ناجونمردانه مورد هجوم قرار گرفت و تنهايي و گله ها و شكايتهايش را درون چاه بازگو مي كرد؟ مگر حسين بن علي....؟ مگر علي بن الحسين....؟ و مگر...؟
كه اين خاندان همگي سرداراني تنها و مظلوم هستند كه اگر جز اين بود دنيا فردوس برين بود و نيازي به مأوي و منزلگاه ابدي نبود، كه ديگر كسي توان ظلم نداشت كه ديگر....
و بيداري تنهايي را با خود همراه دارد و الا آنان كه در خواب به سر مي بردند، همگي با هم مسلكان خود هستند كه خواب و غفلت، خود راه و طريقي و بسا اوقات كه آن، مسلكي اختياري است و مفري براي رهايي از مسؤوليتها.
و آنان كه بيدارند، با خداي خويشند و عجب تنهايي شگفتي! كه سر در آغوش رفيق اعلي دارند و با چنين محضري به حضور چه كس ديگري نياز دارد ولي خدا؟!
حسن بن علي همچون ديگر اعضاي اين بيت والاتبار، در زمان امامت خويش، هوشيارترين و بيدارترين سردار است؛ همان بيداري كه پدرش براي او به وديعت نهاد. همان بيداري كه موجب تنهايي علي و خانه نشيني آن تك سوار عرب، آن شير بيشه ي مردانگي و شجاعت و
[ صفحه 10]
عزت و شرافت و ايثار گرديد. ظلم و ستم بر همسر يگانه اش را ديد و دست به شمشير نبرد كه اصل دين رسول خدا پايدار بماند. تصرف به ناحق مسند خويش را شاهد بود و بساط غاصبين را به يك حركت خيبري بر هم نريخت كه بساط دين ثابت بماند.
و با اين باور، آقاي جوانان بهشت، سبط اكبر، ابامحمد، حسن بن علي، حضرت امام مجتبي را كه درود و سلام خداوند بر او و خاندان پاكش باد بيدارترين سردار دانستم.
نگارشي كه در پيش روي داريد، مختصري از شرح حال آن بزرگوار و آن اسوه ي فضيلتها و كرامتها مي باشد كه برادر فاضل، محقق ارجمند و نويسنده ي توانا، كه خداوند وجود امثال ايشان را فزوني بخشد، آقاي حسين استادولي دست به قلم برده در حد آشنايي ابتدايي خواننده ي علاقمند به اين خاندان پاك، نكاتي را آورده اند و اميد است كه در فرصتي كافي اين چكيده را بسط داده دل اهل عرصه ي عشق را به نور شناخت و معرفت اين سرور و خاندانش روشن تر نمايند.
سخن آخر آنكه شرط ادب به پيشگاه آن سبط اكبر ايجاب مي كند كه به ديده ي دقت خوانده شود و اقتداء به فضايل آن امام همام گردد.
و از محضر آن امام معصوم تمناي آن دارم كه عجز ما را بنگرد و قبول فرمايد چرا كه او كريم اهل بيت است و از خانداني شريف و باعظمت و مشمول اين بيان شيوا:
[ صفحه 11]
و الحق معكم و فيكم و منكم و اليكم و انتم اهله و معدنه
و حق با شما در خاندان شما و مبداش از شما و مرجعش به سوي شماست و اهل حق و معدن حق و حقيقت شمائيد
و ميراث النبوة عندكم و اياب الخلق اليكم و حسابهم عليكم
و ميراث نبوت (علوم آسماني و اسرار وحي الهي) نزد شماست و بازگشت خلق به سوي شما و حساب خلايق بر شماست
و فضل الخطاب عندكم و ايات الله لديكم و عزائمه فيكم
و فيصل حق از باطل نزد شما خواهد شد و آيات عظمت الهي نزد شما و عزائم اسرار نبوت در خاندان شماست
و نوره و برهانه عندكم و امره اليكم من والاكم فقد والي الله
و نور خدا و برهان او نزد شما و امر خدا مربوط به امر شما. هر كه شما را مولاي خود شناخت خدا را مولاي خويش دانسته
و من عاداكم فقد عاد الله و من احبكم فقد احب الله و من
و هر كه شما را دشمن داشت خدا را دشمن داشته و هر كه شما را دوست داشته خدا را دوست داشته و كسي كه با شما
ابغضكم فقد ابغض الله و من اعتصم بكم فقد اعتصم بالله
كينه و خشم ورزيد با خدا خشم و كينه ورزيد و هر كه چنگ به دامان (پاك) شما زد به ذيل عنايت خدا چنگ زده است
انتم السبيل الأعظم و الصراط الا قوم و شهداء دار الفناء
شماييد راه راست خدا و گواهان دار دنيا (براي آخرت) و شفيعان عالم قيامت و (براي ابد) شماييد رحمت سرمد.
[ صفحه 12]
و شفعاء دار البقاء و الرحمة الموصولة و الآية المحزونة و
و آيت و نشان پوشيده در گنجينه ي (علم ازلي كه فقط شما بدان دسترسي داريد) و امانت و وديعه ي لوح محفوظ الهي
الآمانة المحفوظة و الباب المبتلي به الناس من اتيكم نجي
و درگاه امتحان خلق. هر كس رو به سوي شما آورد، نجات ابد يافت و آنكه از اين درگاه پر فيض دوري گزيد و روي
و من لم يأتكم هلك. الي الله تدعون و عليه تدلون و به
برتافت به هلاكت رسيد. شما خلق را به خدا مي خوانيد و بر طريق او دلالت مي كنيد و به خدا (به حد كمال انساني خود)
تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الي سبيله ترشدون و
ايمان داريد و در امور خويش تسليم او و مطيع فرمان و عامل به امر او هستيد و به راه خدا خلق را هدايت كرده
بقوله تحكمون. سعد من والاكم و هلك من عاداكم و خاب
و به كلام او حكم مي كنيد. دوستدار شما به سعادت رسيد و دشمن شما نابود گرديد و منكر مقام شما جز ضرر چيزي نديد
من جحدكم و ضل من فارقكم و فاز من تمسك بكم
و جدا شده ي از كشتي نجات شما در درياي تباهي فروغلطيد. آن كه به شما تمسك جست، پيروز گرديد و پناه آورده ي و به شما
و امن من لجا اليكم و سلم من صدقكم و هدي من اعتصم بكم
ايمن از آلام گرديد و هر كه شما را تصديق كرد، سلامت يافت و آن كه به دامان طاعت شما دست زد، هدايت يافت
من اتبعكم فالجنة مأويه و من خالفكم فالنار مثويه
و هر كه از شما پيروي كرد، در بهشت جادوانه منزل يافت و هر كه به راه خلاف شما شتافت، به آتش دوزخ مسكن ساخت.
و من جحدكم كافر و من حاربكم مشرك و من رد عليكم في
و منكر و مخالف (ولايت و امامت) شما كافر و هر كه با شما به جنگ برخاست، مشرك است و آن كه حكم شما را رد كرد
اسفل درك من الجحيم
در قعر و پست ترين دركات جهنم قرار دارد.
فرازهايي از زيارت جامعه ي كبيره
[ صفحه 15]