کد مطلب:125066
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:225
خوف از خدا و عبادت
امام مجتبي عليه السلام عابدترين، پارساترين و برترين مردم زمان خود بود. او بارها پياده بلكه با پاي برهنه به حج خانه ي خدا رفت و در اين راه قدمهاي مباركش ورم كرد [1] او را در
[ صفحه 36]
همه حال در ياد خدا مي ديدند. هر گاه ياد مرگ و قبر و قيامت و صراط و ايستادن در موقف حساب مي كرد و مي گريست و گاه ناله اي مي زد و بيهوش مي شد. به و هنگام وضو رنگ مي باخت و در نماز لرزه بر اندامش مي افتاد و مانند مارگزيده به خود مي پيچيد.
امام باقر عليه السلام مي فرمود: چون هنگام وفات امام مجتبي عليه السلام فرارسيد، حضرت سخت مي گريست، گفتند: شما با آنكه جايگاهتان در نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چنين و چنان است و پيامبر آن سخنان ارزنده را در حق شما فرمود و بيست بار پياده به حج رفته ايد و اموال خود را سه بار جزء به جزء در راه خدا تقسيم كرديد، ديگر از چه مي گرييد؟ فرمود: از قبر و قيامت وحشت دارم و غم جدايي از دوستان دلم را مي آزارد. [2] .
[ صفحه 37]
آري او عبادتهاي عاشقانه و خائفانه پدر را ديده بود، بيهوشي هاي مكرر پدر را در نخلستانهاي مدينه مشاهده كرده بود، و طبيعي بود كه از او درس بياموزد و مجذوبيت به حق را لمس كند و خوف از مقام حق را تجربه نمايد.
او رضاي هيچ كس را بر رضاي حق ترجيح نمي داد، و در راه اطاعت فرمان خدا زخم زبانها را به جان مي خريد.
در هنگام قرائت قرآن چون به يا ايها الذين ءأمنوا مي رسيد، مي گفت: لبيك اللهم لبيك (بله اي پروردگار، ندايت را شنيدم و دعوتت را به گوش جان خريدم).
به هنگام قرائت آيات عذاب، رنگ از چهره ي مباركش مي پريد و از عذاب دوزخ به خدا پناه مي برد.
او درباره ي دعا مي فرمود: خداوند چنان نيست كه باب سؤال را بر بندگان بگشايد و باب اجابت را ببندد. از اين رو بسيار دعا مي كرد و با خداوند راز و نياز فراوان داشت.
[1] از معجزات حضرتش آن كه: سالي در راه حج كه قدمهايي مباركش ورم كرد به همراهان خود فرمود: در فلان منزل شخص سياهي از راه مي رسد كه با او داروي درد پاي ما هست، آن را از وي خريداري كنيد. گفتند: در سر راه ما منزلي نيست كه كسي چنين دارويي داشته باشد. اتفاقا در ميان راه با مرد سياهي برخورد كردند و دارو نيز همراه او بود. امام خواست قيمت آن را بپردازد، او نپذيرفت و تقاضا كرد امام در حق او دعا كند كه خداوند فرزند پسري دوستدار اهل بيت به او عنايت نمايد؛ زيرا همسرش باردار بود.
امام فرمود: به منزل بازگرد كه خداوند چنين فرزندي به تو عطا كرده است. آن گاه آن دارو را به پاي مبارك ماليد و ورم آن فرونشست.
[2] كافي 461:1.