کد مطلب:125069
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:253
فروتني
او در عين هيبت و جلال بسيار فروتن بود. با مردم مي جوشيد و هر كسي به راحتي بر آن حضرت بار مي يافت. او از جد گرامي و پدر بزرگوارش آموخته بود كه نبايد شخصيت مردم در برابر هيبت و جلال آنان شكسته شود. او طبق تعاليم عاليه اسلام خوش نداشت كه نشسته باشد و ديگران به احترام او ايستاده، حتي اجازه نمي داد به احترام او از جا برخيزند [1] .
[ صفحه 43]
براي سلام كردن به او دست بر سينه نمي نهادند و تا كمر خم نمي شدند بلكه با صداي بلند سلام مي كردند، حتي حضرتش به شيوه جد گرامي اش خود به سلام كردن پيشدستي مي نمود.
با كودكان و فقيران مي نشست و از آنان دلجويي مي كرد.
روزي اما بر جمعي از فقيران گذشت كه بر زمين نشسته و ذارت گوشت و استخوانهايي را كه در دست داشتند پاك كرده، مي خوردند. هنگامي كه امام را ديدند از او خواستند كه با آنان هم غذا شود. امام بدون درنگ نشست مشغول به خوردن شد و فرمود: خداوند مبتكران را دوست نمي دارد. سپس از آنان خواست كه با او به خانه اش روند، و به آنان غذا و لباس بخشيد.
روزي ديگر در مجلسي نشسته بود، هنگامي كه خواست برخيزد و بيرون رود فقيري از راه رسيد، امام به او خوش آمد گفت و به رويش لبخندي زد و فرمود:
تو هنگامي نشستي كه ما برخاسته و قصد رفتن داريم، آيا اجازه رفتن مي دهي؟!....
[1] ابوامامه گويد: روزي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم عصازنان بر ما وارد شد و ما به احترام او برخاستيم فرمود: «اين كار را از عجم ها نياموزيد كه به احترام هم از جا برمي خيزند!» انس مي گويد: با اينكه پيامبر محبوبترين كس نزد مردم بود با اين حال به احترام او برنمي خاستند زيرا مي دانستند اين كار را خوش ندارد
(كحل البصر، محدث قمي : 73).