کد مطلب:125070
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:226
بردباري و رحمت
آن حضرت بسيار بردبار و نرمخو بود و آن را به ديگران نيز سفارش مي كرد. در فرمان جنگي كه براي ابن عباس نوشت
[ صفحه 44]
چنين آمده است: «با سربازان نرمخو باش، باروي باز و گشاده برخورد كن... هرگز خود به جنگ آغاز مكن، ولي اگر آنها جنگ را آغاز كردند تو از مبارزه شانه خالي مكن.».
داستان آن حضرت با مرد شامي معروف است كه وي آنچه از بغض و كينه با آل علي داشت در حضور حضرتش بر زبان آورد، اما امام با تبسمي به او فرمود: ظاهرا غريب هستي، ما عذر تو را مي پذيريم، مشكلت را برطرف مي كنيم، اگر بي پناهي پناهت مي دهيم.... آن مرد با شنيدن اين سخنان به گريه افتاد و پس از اقرار به امامت آن حضرت، گفت: تا به حال تو و پدرت مبغوض ترين افراد نزد من بوديد و اينك محبوبترين خلايق درنظر من هستيد....
مردي به آن حضرت گزارش داد كه فلاني در حق شما بسيار بدگويي مي كند. فرمود: «مرا به زحمت افكندي، اينك بايد براي خودم و او استغفار كنم.»
پس از شهادت آن امام، مروان آن دشمن ديرينه در زير تابوت او آمد و جنازه را بر دوش مي كشيد. امام حسين عليه السلام به او فرمود: ديروز خون به جگرش ريختي و امروز جنازه اش را بر دوش مي كشي؟! مروان گفت: من اين ارادت را به كسي ابراز مي دارم كه شكيبايي او با كوهها برابري مي كرد. [1] .
[ صفحه 45]
[1] بي شك حضور مروان در تشييع جنازه جنبه سياسي داشت و او از سوي عايشه مأمور بود كه مانع دفن امام در حرم مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شود، ولي در عين حال شكوه و عظمت امام او را واداشته بود كه زير جنازه را بگيرد.