کد مطلب:125073 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

دانش بيكران
امام مجتبي از خانداني است كه علم آنان اكتسابي نيست بلكه موهبتي از جانب حق تعالي است. ازاين رو شرط سني در آنان لحاظ نمي شود و هرگاه نيازمند به دانستن چيزي باشند از آن آگاه خواهند شد. داستانهايي از كودكي آن حضرت در اظهار علوم ثبت و ضبط است كه اين مختصر را گنجايش آنها نيست. خبر دادن از انگيزه ي آمدن اعرابي نزد پيامبر و شرح سفر او، پاسخ به مسائل قيصر روم، پاسخ به مسائل خضر و، برخي از داوريها در حيات پدر، بحثهاي گوناگون تفسيري و بيان مفاهيم اخلاقي [1] ، تعليم وضو در كودكي به پيرمرد همه و همه نشانگر علم و آگاهي بي پايان او در كودكي و بزرگسالي است.

در كودكي در محضر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حاضر مي شد، آياتي را كه تازه نازل شده بود و پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بر مردم مي خواند مي شنيد و حفظ مي كرد و به خانه آمده، براي مادر بازمي گفت....

حضور ذهن و حاضر جوابي از نشانه هاي بارز علم الهي آن حضرت بود. اينك چند نمونه:

1) روزي معاويه از او خواست كه منبر برود و با مردم



[ صفحه 49]



سخن گويد، شايد در ضمن سخنراني ضعف بيان او بر مردم آشكار شود و ارزش او را بكاهد. امام به منبر رفت و داد سخن بداد. و به معرفي شخصيت معنوي و الهي خود پرداخت، تا آنكه معاويه سراسيمه شد و گفت: ابامحمد، دست از اين سخنان بدار، براي ما از خرما بگو! امام با حضور ذهن و علم وسيعي كه داشت، سخن را بريد و فرمود: «باد در آن مي دمد و بزرگش مي كند، گرما آن را مي پزد، و هواي خنك شب آن را سرد و خوش طعم مي سازد.» سپس بلافاصله به سخن گذشته ي خود ادامه داد و به معرفي خويش پرداخت.

2) مردي از ابوبكر سؤالي كرد كه وي در پاسخ آن درماند. او را به عمر حواله كرد و او به عبدالرحمن، و چون هر سه عاجز شدند او را نزد علي عليه السلام فرستادند و حضرتش او را به امام حسن عليه السلام راهنمايي كرد. سؤال اين بود: من در حال احرام چند عدد تخم شترمرغ را پخته و خورده ام، كفاره ي من چيست؟ [2] امام فرمود: آيا تو را شتر هست؟ گفت: آري. فرمود: به تعداد تخمهايي كه مصرف كرده اي شتران نر و ماده را به جفت گيري وادار، آنچه از آنها زاده شد و به خانه ي خدا اهدا كن. اميرمؤمنان عليه السلام براي آزمايش پرسيد: برخي از شتران ماده



[ صفحه 50]



فرزند خود را ناتمام مي اندازد و برخي از اول نطفه ي آنها بسته نمي شود! امام حسن عليه السلام فرمود: اين احتمال درباره ي تخم هاي شترمرغ هم مي رود، زيرا ممكن است برخي از آنها فاسد بوده و داراي نطفه اي نباشد! در اينجا صدايي برخاست كه: اي مردم، آن كسي كه اين حكم را به اين نوجوان فهماند همان خدايي است كه در آن داوري كه براي سليمان و داود پيش آمد حكم را به سليمان فهماند [3] .

3) روزي امام حسن عليه السلام با عبدالله بن عباس بر سر سفره اي غذا مي خوردند كه ملخي در سفره افتاد. ابن عباس گفت: بر بال اين ملخ چه نوشته؟ فرمود: نوشته است: منم خداي يكتا كه جز من خدايي نيست. گاهي ملخ را سراغ مردماني گرسنه مي فرستم تا خود را سير كنند، و گاه آن را به نشانه ي عذاب بر سفره ي كساني مي فرستم تا غذاي آنها را بخورد (يا زراعت آنها را از بين ببرد.). ابن عباس برخاست و سر امام را بوسيد و گفت: اين از اسرار علوم است. [4] .



[ صفحه 51]



4) روزي آن حضرت سوار بر مركب، با شكوه و جلالي خاص از راهي مي گذشت. پيرمردي يهودي با سر و وضعي نامناسب و چهره اي سوخته و حالي فلك زده راه را بر او گرفت و گفت: مرا انصاف ده. فرمود: در چه چيزي؟ گفت: مگر جد شما نفرموده: «دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است»؟ پس چرا درباره ي من و شما چنين نيست؟! فرمود: چرا، چنين است. زيرا اين حال و وضع من نسبت به نعمتهايي كه خداوند در آخرت برايم مهيا كرد دوزخي بيش نيست. و اين حال و وضع تو نسبت به عذابهاي كه خداوند در آخرت براي تو فراهم ديد براي تو بهشت است.

اينها چند نمونه بود و تا اين كتاب از اين فصل خالي نباشد، و گرنه درياي علم او را چگونه مي توان با پيمانه پيمود؟!



[ صفحه 53]




[1] تحف العقول 228، بحارالانوار 101:78، حلية الابرار 1: 518 - 500 .

[2] زيرا صيد حيوانات خشكي در حال احرام ممنوع است و كفاره دارد.

[3] اشاره به آيه ي 78 و 79 از سوره ي انبياء: و داود و سليمن اذا يحكمان في الحرث اذ نفشت و فيه غنم القوم و كنا لحكمهم شاهدين 78 ففهمنا سليمن و كلاء ءاتينا حكما و علما و سخرنا مع داود الجبال يسبحن و الطير و كنا فعلين 79.

[4] مراد از نوشته شدن بر بال ملخ نوشتن تكويني است، يعني مأموريت ملخ اين است.