کد مطلب:125075 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:220

افسانه ازدواجهاي مكرر
افسانه نوشته اند كه حسن بن علي بسيار زن مي گرفت و طلاق مي داد تا آنجا كه پدرش علي عليه السلام بر سر منبر فرمود: «حسن مردي مطلاق است (بسيار زن مي گيرد و طلاق مي دهد)، هش داريد و ديگر به او زن ندهيد.» اما مردم پاسخ مي داند كه: ما افتخار داريم دخترمان در اختيار او باشد زيرا او فرزند پيامبر است!

اين افسانه تا آنجا ميان مورخان شهرت يافت كه از پنجاه تا سيصد زن براي او نوشته اند! در صورتي كه اين اخبار، هم از جهت سند تاريخي و روايي و هم از جهت قرائن عقلي و نقلي ديگر مخدوش و دروغ آنها روشن است.

توضيح آنكه مجموعه ي اخباري كه در اين زمينه رسيده ريشه ي آنها به سه كس بازمي گردد: 1) ابوالحسن علي بن محمد مدايني 2) محمد بن علي بن عطيه ابوطالب مكي 3) ابوجعفر منصور دوانيقي خليفه ي ستمگر عباسي



[ صفحه 56]



1) ابوالحسن مدايني صاحب تاريخ است كه در سال 225 از دنيا رفته، و او شمار همسران حضرت را تا 70 نفر شمرده است. بسياري از رجال شناسان او را دروغگو، جعال، رشوه گير و ضعيف الروايه و هوادار بني اميه دانسته اند. وي از وابستگان عبدالرحمن بن سمره بود كه سعي داشت بني اميه را تقويت كند [1] .

2) ابوطالب مكي صاحب كتاب قوت القلوب است كه در سال 383 (يا 386) از دنيا رفته است. وي مردي داستان سرا و سخن باف بود. وي را دچار اختلالات رواني دانسته اند كه سخناني پريشان مي گفت، از جمله آنكه گفت: «هيچ كس بر خلايق زيانبارتر از خالق آنها نيست»! و نيز اهل موسيقي و طرب بوده و در جواني آوازه خواني داشته است و رجال شناسان معتبر اهل سنت [2] او را ضعيف شمرده اند.

3) ابوجعفر منصور دوانيقي كه در جور و ستم و شهره ي آفاق بود و دشمني او با آل علي عليه السلام زبانزد خاص و عام. مسعودي



[ صفحه 57]



گويد [3] : هنگامي كه عبدالله بن حسن [4] را دستگير كردند، منصور خطبه اي خواند و ضمن جسارت به علي و اولاد او، در طعن به امام مجتبي (كه اولاد او زمان بني عباس فراوان قيام كردند و موي دماغ منصور بودند) گفت: «او هر روز زني مي گرفت و زني را طلاق مي داد، و اين كار او ادامه داشت تا در بستر جان سپرد»! [5] .

در برخي از كتب شيعه نيز مانند محاسن برقي و فروع كافي دو - سه روايت نقل شده كه راوي آنها يحيي بن علاء و عبدالله بن سنان است، كه اولي قاضي منصور دوانيقي و و دومي قاضي و خازن منصور و مهدي و هادي و رشيد بوده است، و وضع روايت چنبن اشخاصي معلوم است!

در اينجا بايد به چند نكته و سؤال بي پاسخ توجه كرد:

- امام مجتبي عليه السلام معصوم است و اين گونه زندگي و برخورد با زنان مسلمان از او ناممكن است.

- در صورت صحت اين اخبار، امام بايد هر 40 - 30 روزي



[ صفحه 58]



يك زن گرفته و طلاق داده باشد. و بايد توجه داشت كه آنها متعه (همسر موقت) نبوده اند، زيرا لفظ «طلاق» دارد و متعه اي كه مدتش تمام شده باشد يا مدت را به او ببخشند خود به خود جدا مي شود و او را مطلقه نمي گويند.

- اگر به احترام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به او زن مي دادند، بايد پرسيد مگر برادرش امام حسين عليه السلام فرزند پيامبر نبود؟!

- مردي كه افتخار دامادي او را داشتند چرا او را تنها گذاشتند؟

- با اين همه سرگرمي به ازدواج و طلاق، داستان حضور حضرتش در جنگها و پياده به حج رفتن ها چه مي شود؟

- اگر علي عليه السلام مردم را از زن دادن به او نهي مي كرد چرا امام حسن عليه السلام عبرت نگرفت و به خواست پدر بزرگوارش تن نداد؟

- چرا از آن همه زن، جز چند تن انگشت شمار نامي از آنها و تبارشان معروف نيست؟

- مگر طلاق ناخوشايندترين حلالها نزد خدا نيست؟ چرا امام حسن عليه السلام خلاف رضاي خدا عمل مي كرد؟

- آيا واقعا زنان از روحيه ي او باخبر بودند و باز تن به همسري او مي دادند؟!

- مهريه ي اين زنان، آن هم مهريه هاي گزافي كه در تواريخ آمده، از كجا تأمين مي شد؟



[ صفحه 59]



راستي كه همه ي اين چراها بي پاسخ مانده است. تنها پاسخي كه گفته اند اين است كه سبب همه اين ازدواجها زيبايي و شكوه و آراستگي سر و وضع حضرت بوده است. در پاسخ گوييم: اگر اين را بپذيريم اين علت جذب زنان و خانواده هاي آنهاست،چرا آن حضرت يوسف وار از زنان چشم نمي پوشيد و خود را دستخوش هوسراني آنان مي كرد؟!

حال آنكه در روايتي دقيقا عكس اخبار مذكور آمده، زيرا كه عمل آن حضرت با عمل يوسف پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مطابقت يافته است. ابن شهر آشوب گويد: در روايت آمده: آن حضرت مشغول نماز بود كه زني بسيار زيبا بر او وارد شد. امام نماز را كوتاه كرد و پس از نماز پرسيد: آيا حاجتي داري؟ گفت: آري، من همسر ندارم و آمده ام خود را در اختيار شما بگذارم. امام فرمود: برخيز و از من دور شو، من و خودت را به آتش نسوزان. آن زن اصرار مي كرد و امام مي گريست و مي فرمود: از من دور شو...

اين گذشت، شبي امام از خواب بيدار شد و شروع كرد به گريه كردن. امام حسين عليه السلام علت را پرسيد، امام حسن عليه السلام نخست از او عهد گرفت تا زنده است آن را به كسي نگويد، سپس فرمود: يوسف را خواب ديدم و در ميان تماشاگران به او نگاه مي كردم و از حسن و جمالش مي گريستم. او مرا را



[ صفحه 60]



ميان مردم ديد و گفت: چرا مي گريي، پدر و مادرم فدايت؟

گفتم: به ياد شما و همسر عزيز مصر (زليخا) افتادم كه هر چه گرفتاريها از دست او كشيدي و به زندان افتادي و پدرت يعقوب چه مصيبت جانگدازي را تحمل كرد! اين را گفتم و گريستم و در تعجب بودم. يوسف گفت: چرا از رفتار خودت با آن زن اعرابي در ابواء تعجب نمي كني (كه با آن حسن و جمالش دست از او كشيدي و نفس خويش را كنترل نمودي)؟! [6] .

همسران آن حضرت طبق آنچه تاريخ به طور مسلم ضبط كرده سه همسر است به نامهاي خوله ي فزاري، زني به نام عايشه، و جعده دختر اشعث كه حضرتش را مسموم نمود. البته برخي از مورخان 9 تا 13 نفر را اسم برده اند ولي بيشتر آن نامها چند نام براي يك نفر است مانند جعده كه او را سكينه، شعثاء و عايشه نيز خوانده اند.

نكته ي ديگر آنكه تعداد فرزندان آن حضرت را بين 8 تا 23 نفر ذكر كرده اند. با توجه به آن ازدواجهاي ادعايي چرا تعداد فرزندان به اين اندازه است؟ آيا در آن روزگار هم مسأله ي تحديد نسل مطرح بوده؟ در صورتي كه درست به عكس



[ صفحه 61]



است، زيرا علويان مي كوشيدند فرزندان بيشتري داشته باشند تا بتوانند در برابر دشمنان از نيروي انساني بيشتري برخوردار باشند.


[1] براي اطلاع بيشتر لسان الميزان 253:4 و معجم الادباء 124:14.

[2] ابن كثير در البداية 319:11 و ابن حجر در لسان الميزان 300:5 و ابن جوزي در المنتظم 190:7 و ابن اثير در لباب الانساب 174:4.

[3] مروج الذهب 311:3.

[4] او عبدالله بن حسن بن حسن معروف به عبدالله محض، نوه ي امام مجتبي عليه السلام بوده است.

[5] در اين بخش از پاورقي ترجمه ي مقاتل الطالبيين 75 - 74 از استاد بزرگوارمان استاد علي اكبر غفاري بهره برجسته ايم.

[6] بحار 340:43 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب.