کد مطلب:125081 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:213

صلح از ديدگاه فقهي
كساني كه از محتواي مجموع احكام و مقررات اسلامي آگاهي ندارند و اسلام را تنها از يك زاويه مطالعه مي كنند در مجموع به راه افراط و تفريط مي روند و راه اعتدال اسلام را درنمي يابند. برخي چنين مي پندارند كه اسلام در هر شرايطي صددرصد طرفدار صلح و صفا و بي طرفي و سكون و آرامش است و با هرگونه اقدام انقلابي و مسلحانه و حماسي ميانه اي ندارد، از اين رو شهادت امام حسين عليه السلام را زير سؤال مي بردند. و برخي به عكس، مي پندارند كه اسلام ديني انقلابي و حماسي و محض است و در هر شرايطي طرفدار خون و شهادت است، از اين رو به صلح امام حسن عليه السلام اعتراض دارند و در آن چون و چرا مي كنند.

در صورتي كه اسلام مطلقا نه دين جنگ است نه دين صلح



[ صفحه 69]



بلكه هم دين جنگ است و هو دين صلح، تا مصلحت چه باشد. بنابراين شخص ژرفنگر هيچ تناقصي ميان روش امام حسن و امام حسين عليه السلام نمي بيند و دو روحيه مختلف در اين دو امام بزرگوار مشاهده نمي كند و معتقد مي شود كه اگر امام حسين در شرايط امام حسن قرار داشت صلح مي كرد چنانكه كرد، و ده سال بعد نيز تا پايان عمر معاويه بر آن وفادار ماند. و اگر امام حسن در شرايط امام حسين قرار داشت تن به شهادت مي داد و تا آخرين قطره خون خويش مي جنگيد چنانكه فرازهايي پس از صلح پيش آمد كه امام آمادگي شهادت را نشان داد....

اساسا در فقه اسلام در مسائل مربوط به جهاد، مسأله اي به نام «هدنه» يا «مهادنه» وجود دارد يعني آتش بس و پيمان عدم تعرض براي مدتي معين (و اين همان صلح است، نه به معناي آشتي و دست برداشتن از مواضع اعتقادي و اساسي و مصالح كلي، كه اين را يك فرد عادي در امور شخصي خود نيز نمي پذيرد چه رسد به امام آن هم در امور ديني و اجتماعي). اين قرارداد ميان دو گروه درگير بنا به صلاحديد حاكم معصوم يا جانشين حقيقي وي منعقد مي گردد.

با بيان اين حكم روشن مي شود كه اسلام به صلح يا جنگ و شهادت به ديده ي وسيله مي نگرد نه هدف؛ آنچه از نظر اسلام



[ صفحه 70]



هدف است مصلحت اسلام و مسلمين است و جنگ و صلح وسيله اي است براي دستيابي به آن، حتي قرآن كريم گاهي آشكارا فرمان پذيرش صلح مي دهد [1] .


[1] سوره انفال: و ان جنحوا اللسلم فاجنح لها... 61.