کد مطلب:125086 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:215

معاويه
معاويه فرزند ابوسفيان رئيس مشركان مكه و دشمن ديرينه اسلام بود. وي در سال هشتم هجري يعني دو سال قبل از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در فتح مكه به ناچار اظهار اسلام نمود و در شمار طلقاء (آزادشدگان) درآمد. او در احاديث بسياري از زبان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مورد لعن و نفرين قرار گرفته است [1] و او و ساير بني اميه در عالم رؤيا به صورت بوزينگاني كه بر منبر پيامبر مي جهند به پيامبر نمايانده شدند [2] و اين خاندان در قرآن كريم شجره ي ملعونه (درخت نفرين شده) ناميده شده است. [3] .

معاويه در اواخر حكومت ابوبكر به همراه برادرش يزيد بن ابي سفيان براي فتح شام به آنجا فرستاده شد. و در سال 18 يا 19 كه برادرش در طاعون عمواس از دنيا رفت، از سوي عمر



[ صفحه 74]



به امارت شام منصوب گرديد، و آن سال تا پايان خلافت عثمان والي شام بود و مدت بيست و اندي سال به همراه ساير بني اميه در حكومت اسلامي ريشه دواند. در طول چهل سال امارت و حكومت جناياتي از وي سر زد كه روي تاريخ را سياه كرده است. او بود كه شكايت ابوذر رحمة الله را از شام به عثمان نوشت و سبب تبعيد آن مظلوم تنها به ربذه و در نهايت، مرگ غريبانه ي وي شد.

پس از به خلافت رسيدن علي عليه السلام از بيعت با آن حضرت سر برتافت و بر آن حضرت ياغي شد. جنگ صفين را به راه انداخت و موجب كشته شدن بسياري از اصحاب و اخيار از جمله عمار ياسر گرديد، علاوه آنكه با حيله و تزوير، مردان بزرگي چون محمد بن ابي بكر و مالك اشتر را به شهادت رساند. در هنگامي كه علي عليه السلام سرگرم قتال خوارج و امور ديگر بود چپاولگراني امثال بسر بن ارطاة و سفيان بن عوف غامدي را مي فرستاد و بر شهرهاي مكه، مدينه، يمن، كوفه و بصره حمله مي كردند و دست به كشتار و غارت مي زدند. وي ياران علي عليه السلام را با مبالغ زيادي رشوه مي خريد و به سوي خود جلب مي كرد.

پس از صلح با امام حسن مجتبي عليه السلام، همه ي مواد قراداد را زير پا نهاد، بر روي منبر و در خطبه هاي جمعه و جماعات و



[ صفحه 75]



اعياد آشكار علي عليه السلام را دشنام مي داد از شيعيان آن حضرت پي جويي مي كرد و هر كس را گمان تشيع در او مي برد دستگير مي كرد و به قتل مي رساند، از جمله حجر بن عدي و ياران باوفايش را به شهادت رساند. امام مجتبي عليه السلام را مسموم كرد، يزيد را به خلافت گمارد، اشرار بني اميه را ولايت بخشيد، و در از بين بردن نام مبارك رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و سنت آن حضرت لحظه اي از پاي ننشست. [4] آشكارا شراب مي خورد، ربا مي گرفت، احكام اسلام را زير و رو مي كرد حتي نماز جمعه را در روز چهارشنبه خواند و كسي بر او اعتراض نكرد.

چندان مردم را به تبليغات سوء خود فريفته بود كه برخي از آنان گمان مي كردند پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم خويشاوندي جز معاويه و دستيارانش ندارد [5] . خود را كاتب وحي محمدي جا زده بود و به دليل آنكه خواهرش ام حبيبه همسر رسول خدا بود خود را خال المؤمنين (دايي مؤمنان) مي ناميد، ولي به فرمان او محمد بن ابي بكر را كه او هم برادر عايشه و دايي مؤمنان بود كشتند و جنازه ي او را در پوست الاغي كرده آتش زدند!

با آنكه خود عملا دمي از عثمان حمايت نكرد و با آنكه



[ صفحه 76]



مي دانست انقلابيون مدينه قصد كشتن عثمان را دارند به ياري او نشتافت، همين كه عثمان كشته شد علم مخالفت برداشت، پيراهن عثمان را بر نيزه كرد و به خونخواهي او برخاست و با اين تزوير مردم شام را بر ضد علي عليه السلام شورانيد!

البته در تاريخ از سياستمداري، بردباري، انجام امور عبادي، رسيدگي به امور مردم، همت و پشتكار و برخي از صفات مثبت وي سخنها رفته است، ولي بايد يادآور شد كه وي همه ي اينها را در خدمت شيطنت و حقه بازي و حق ستيزي و خود محوري قرار داده بود و به آنها تا آنجا پايبند بود كه به سود وي تمام شود و گرنه جنايات، بي رحمي ها دورغها و تحريفها، و اعمال شرك آلود و نفاق انگيز او و خاندانش به حدي است كه كتابهاي تاريخ و حديث را سياه كرده است. به قول حكيم سنايي:



داستان پسر هند مگر نشنيدي

كه از او و سه كس او به پيمبر چه رسيد



پدر او در دندان پيمبر بشكست

مادر او جگر عم پيمبر بمكيد



او به ناحق، حق داماد پيمبر بستاد

پسر او سر فرزند پيمبر ببريد





[ صفحه 77]





بر چنين قوم تو لعنت نكني شرمت باد

لعن الله يزيدا و علي آل يزيد




[1] الغدير 10: 148 - 139.

[2] سوره ي اسراء: و اذ قلنا لك ان ربك احاط بالناس و ما جعلنا الرؤيا التي اريناك الا فتنه للناس و الشجرة الملعونة في القرآن... 60 و روايات در ذيل آن و نيز روايات ذيل سوره ي قدر.

[3] سوره اسراء: و اذ قلنا لك ان ربك احاط بالناس و ما جعلنا الرؤيا التي اريناك الا فتنه للناس و الشجرة الملعونة في القرآن... 60 و روايات در ذيل آن و نيز روايات ذيل سوره قدر.

[4] الغدير 284:10 كه به مغيرة بن شعبه گفت: از پاي نخواهم نشست تا نام محمد را دفن كنم!.

[5] مروج الذهب 43:3.