کد مطلب:125088 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:229

کوفیان
مردم كوفه و شهرهای اطراف آن كه یاران امام را تشكیل می دادند از چند گروه تشكیل می شدند:

اول - یاران صدیق و باوفا و شیعیان خالص و بامعرفت امام

دوم - دنیاپرستان كه در جستجوی مال و ثروت و مقام بودند.

سوم - افراد شك دار دو دل در تشخیص حق یا در ادامه ی جنگ.

چهارم - متعصبان كه فقط از رئیس قبیله ی خود پیروی می كردند.

پنجم - خوارج كه قصد یاری امام را نداشتند و در ظاهر خواستار جنگ با معاویه بودند.

لازم به یادآوری است كه جز گروه اول، سایر پیروان علی علیه السلام كه به نام شیعه ی آن روز نامیده می شدند شیعه به معنای مصطلح آن (یعنی كسانی كه علی علیه السلام را جانشین به حق و بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدانند و او را در طول بیست و پنج سال محروم از حق خود بشناسند) نبودند، بلكه آن حضرت را خلیفه ی چهارم می شناختند كه با لیاقتهای شخصی كه دارد و بیعت عمومی كه با او شده به خلافت رسیده است، نه امام معصوم و واجب الاطاعه چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم. از این رو صددرصد و



[ صفحه 81]



بی چون و چرا طرفدار آن حضرت نبودند، لذا می بینیم علی علیه السلام نتوانست دست به اصطلاحات كلی بزند و بسیاری از بدعتها را كه در آن زمان رواج داشت براندازد، زیرا فریاد واسنة عمراه مردم برمی خاست و سپاهیان حضرتش پراكنده می شدند. [1] این نكته در یاران امام حسن و امام حسین علیهماالسلام نیز به چشم می خورد.

گروه اول - گرچه امام مجتبی علیه السلام از تعدادی یاران پاكباخته و دلاوری برخوردار بود ولی شمار آنها به اندازه ای نبود كه بتوان با انبوه سپاه جرار شام برابری كنند. ازاین رو جنگیدن آنان نه تنها دردی را دوا نمی كرد بلكه شهادتشان زیان غیر قابل جبرانی به شمار می رفت و صحنه ی تاخت و تاز را خالی و باز برای معاویه باقی می نهاد.

گروه دوم - بندگان درهم و دینار و پست و مقام بودند كه شعارشان گوش آسمان را پاره می كرد اما بزدل بودند و بوقلمون صفت، مردنمایانی در گاه نبرد از نوعروس حجله لطیف تر و شكننده تر، كسانی كه علی علیه السلام حاضر بود ده تن



[ صفحه 82]



آنان را با یك تن از سپاه معاویه معاوضه كند، زیرا یاران معاویه در باطل خود استوار بودند و یاران او در حق خود سست! آنها همان سپاهیان علی بودند كه خون به دل علی علیه السلام كردند و آن حضرت از دست سستی آنان آرزوی مرگ می كرد. گاه تحقیرشان می نمود و گاه بر آنان نفرین می كرد. وعده می دادند ولی در بزنگاه، جبهه را خالی می كردند و عقب می نشستند. آنان كه گاه به بهانه سرما و گاه به بهانه گرما از جهاد با دشمن طفره می رفتند. درد دلهای علی علیه السلام در (نهج البلاغة) از دست همین كوفیان گوش جان را می خراشد و دود دل حضرتش از آنان به آسمان بلند بود. اینك همین گروه اطراف امام مجتبی گرد آمده و با رودربایستی با او بیعت نموده اند. ولی امام می داند كه آنان را عهد و وفایی نیست و به هنگام لزوم صحنه را خالی می كنند.

گروه سوم - افراد دودلی كه حق و باطل را نشناخته بودند، از طرفی فریب شعارهای پوچ و دروغین معاویه و یاران او را می خوردند كه علی علیه السلام شریك قتل عثمان است و ما خونخواه خلیفه ایم، و از طرفی نمی توانستند حقانیت علی و فرزند او را انكار كنند و نیز در سالها جنگ خسته و فرسوده بودند و ادامه ی جنگ را خوش نمی داشتند.



[ صفحه 83]



گروه چهارم - اینان چشم به دهان رئیس قبیله ی خود دوخته بودند، اگر او پایداری می كرد آنان نیز می ماندند و گرنه، نه. معاویه از روحیه ی آنان باخبر بود، از این رو با پولهای هنگفتی سران آنها را می خرید، و با اعلام انصراف رئیس قبیله تمامی آنها منصرف می شدند، حتی سران آنها برای معاویه نامه نوشتند كه گوش به فرمان او هستند و حاضرند حسن بن علی را كت بسته تحویل وی دهند یا او را ترور كنند [2] .

گروه پنجم - این گروه همان خوارج هستند كه در باطن نه امام حسن علیه السلام را قبول داشتند و نه به معاویه معتقد بودند. هر دو را مزاحم اهداف خود می دانستند. اینان می خواستند با امام به طور مشروط بیعت كنند، یعنی مشروط به جنگ با معاویه، و نظر امام این بود كه اگر او امام است و او باید تصمیم بگیرد شرط معنی ندارد و آنها نمی توانند برای او تكلیف معین كنند (چنانكه می خواستند برای پدرش علی تكلیف معین نمایند).... این گروه گرچه در ظاهر با امام بودند ولی در صدد بودند كه جنگ درگیرد و دراین میان انتقام كشتگان نهروان را از امام و شیعیان بگیرند.....



[ صفحه 84]




[1] در روايتي كه در روضه كافي : 63 - 59 آمده آن حضرت بسياري از آن بدعتها را برمي شمرد، سپس مي فرمايد: اگر بخواهم دست به اصطلاح بزنم لشكريانم از اطراف من مي پاشند.

[2] ارشاد مفيد : 190.