کد مطلب:125094
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:170
پذيرش صلح و مواد صلحنامه
پس از اين جريانات بود كه امام به ناخواه پيشنهاد فريبكارانه ي معاويه براي صلح را پذيرفت. معاويه نماينده ي خود عبدالله بن عامر را با نامه ي سفيد امضاء نزد آن حضرت فرستاد كه امام هر شرطي دارد قيد كند. آن گاه قراردادي ميان آنها منعقد شد كه برخي از شروط و مواد قطعي آن بدين قرار است:
1 - حكومت به معاويه واگذار مي شود، بدين شرط كه به كتاب خدا و سنت پيامبر و سيره ي خلفاي شايسته عمل كند. [1] .
[ صفحه 97]
2 - پس از معاويه حكومت متعلق به حسن است و اگر براي او حادثه اي پيش آمد متعلق به حسين است و معاويه حق ندارد جانشين تعيين كند.
3 - معاويه بايد ناسزا گفتن به علي عليه السلام در نمازها و خطبه ها را ترك كند و از او جز به نيكي ياد نكند.
4 - بيت المال كوفه كه موجودي آن پنج ميليون درهم است مستثني است و معاويه حقي در آن ندارد و بايد سالي دو ميليون درهم ديگر براي حسن بفرستد.
5 - احرار و آزادگان و ياران علي عليه السلام در هر گوشه از زمينهاي خدا: شام، عراق يمن، حجاز و... كه هستند بايد
[ صفحه 98]
در امان باشند و معاويه بايد لغزشهاي آنان را ناديده بگيرد و نيز به جان حسن و حسين سوء قصدي نشود.
اينها شروط قطعي است كه در كتابهاي تاريخ و حديث آمده، و عمده ترين مصالح و مسائل آن روز جامعه اسلام بوده است، كه راستي اگر بدانها عمل مي شد حكومت به جايگاه اصلي خود بازمي گشت و دست دشمنان اسلام از سر اسلام و مسلمين كوتاه مي گشت و اگر نقض مي شد رسوايي براي نقض كننده بود.
در شرط اول حكومت را به معاويه وامي گذارد و اينچنين از حق شخصي خود مي گذرد كه اگر جنگ صرفا بر سر حكومت است و غاصب متعهد است كه امور مسلمانان را در مجراي صحيح اداره كند امام حاضر است كناره بگيرد.
در شرط دوم بيان مي دارد كه صلح موقت و محدود است به زمان حيات معاويه نه براي هميشه. از اين رو در يكي از خطبه هاي خود فرمود: «از كجا معلوم؟ شايد اين آزموني است و اندكي بهره مندي و تجديد قوا تا وقتش فرارسد» [2] .
در شرط سوم دست معاويه را رو مي كند و دورغ او را آشكار مي سازد، زيرا اگر لعن علي عليه السلام جايز است چرا متعهد مي شود كه دست از آن بردارد، و اگر جايز نيست چرا تا حال لعن مي كرده
[ صفحه 99]
است؟! البته معاويه تمام شروط از جمله همين شرط را زير پا گذاشت و لعن علي عليه السلام تا سال 100 ه ادامه داشت و در زمان عمر بن عبدالعزيز با ترفندي كه او به كار برد لعن برداشته شد.
در شرط چهارم پشتوانه ي اقتصادي و تأمين نياز شيعيان و بني هاشم نهفته است تا تا آنان در اثر نياز مالي به سوي معاويه جذب نشوند و يا در مبارزه سست نگردند.
در شرط پنجم تأمين جاني و آسايش رواني شيعيان علي عليه السلام كه در جنگ صفين بر ضد معاويه جنگيده بودند و معاويه كينه هايي از آنان به دل داشت، گنجانده شده تا پس از رسيدن به قدرت از آنان انتقام نكشد؛ گرچه دقيقا ضد آن عمل كرد چنانكه در وصف او گفتيم.
[1] ممكن است منظور از خلفاي شايسته، كلي باشد و افراد خاصي در نظر نباشند، يعني معاويه متعهد است آن گونه عمل كند كه يك جانشين شايسته ي پيامبر بايد عمل نمايد. و نيز ممكن است منظور خلفاي سه گانه باشند، و از اين رو آنان را شايسته خوانده كه اولا ظاهر اسلام و تقدس خود را در انظار مردم حفظ مي كردند. ثانيا چون معاويه روي آنان حساسيت نشان مي داد و خود را طرفدار آنان قلمداد مي كرد، امام از همين موقعيت استفاده كرده دست وي را مي بندد و او را متعهد مي سازد كه اگر راست مي گوييد مانند آن خلفا عمل كند. و گرنه جمع ميان كتاب خدا و سنت پيامبر و سيره ي خلفا عملي نيست، زيرا آنان در بسياري موارد با كتاب خدا و سنت پيامبر مخالفت كردند (اجتهاد در مقابل نص، علامه سيد شرف الدين عاملي، ترجمه ي علي دواني)، از جمله خليفه ي دوم، عرب را بر غير عرب ترجيح داد و در ميان عرب، قريش را بر غير قريش، و در ميان قريش بني تيم و عدي را بر ساير تيره ها مقدم داشت. حتي سيره ي خود خلفا با يكديگر تفاوت داشت، مثلا ابوبكر و عمر براي دختران خود عايشه و حفصه همسران پيامبر از بيت المال حقوق قرار دادند و عثمان حقوق آنها را قطع كرد و در اين زمينه ميان عايشه و عثمان اختلاف و درگيري بود و عايشه عثمان را به نعثل يهودي تشبيه مي كرد (امالي مفيد : 125).
[2] تاريخ يعقوبي 215:2.