کد مطلب:125098
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:175
در آستانه ي شهادت
سرانجام معاويه جاسوسي نزد دشمن خانگي امام يعني همسرش جعده دختر اشعث فرستاد كه اگر حسن را مسموم كني صد هزار درهم به تو مي دهم، برخي از زمينهاي عراق را به تو وا مي گذارم و تو را به همسري پسرم يزيد در مي آورم. و چون او كار خود را كرد معاويه پول را فرستاد و پيام داد كه ما دوست داريم يزيد زنده بماند از اين رو نمي توانيم به عهدمان با تو وفا كنيم.
جعده از خاندان بسيار پليدي بود، پدرش اشعث در قتل علي عليه السلام دست داشت، خودش امام مجتبي عليه السلام را مسموم كرد و برادرش محمد بن اشعث در كربلا حضور داشت و در ريختن خون امام حسين عليه السلام شركت جست.
امام را چند بار توسط همسر يا ديگران مسموم كرده بودند
[ صفحه 114]
ولي بار آخر سم بسيار خطرناكي را كه معاويه با دسائسي از پادشاه روم گرفته بود و براي جعده فرستاد ظاهرا در حال افطار به آن حضرت خورانيد كه جگر حضرتش را پاره پاره كرد و خون زيادي از او رفت.
خوني كه خورد در همه عمر از گلو بريخت
خود را تهي ز خون دل چند ساله كرد
امام چند روزي (به روايتي چهل روز) در بستر بيماري افتاد، اصحاب به ديدن او مي آمدند، و در همان حال نيز از برخي ياران زخم زبانها شنيد. يكي از ياران او مي گويد: نزد حسن بن علي رفتم و گفتم: اي پسر رسول خدا، با واگذاري حكومت به اين مرد طاغي گردنهاي ما را خوار كردي و ما شيعيان را برده ديگران ساختي! امام شروع كرد به پاسخ دادن و در حين سخن ناگهان خلط خون در گلوي حضرت برآمد، امام طشتي طلبيد و در آن قي كرد و طشت پر از خون شد....
دوستان باوفا نيز به عيادت مي آمدند، از جمله جناده است كه در فصل بعد سفارشات امام به او را مي آوريم.