کد مطلب:179252 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:377

شعر
هنگام ظهور اسلام ادبیات عربی عبارت بود از اشعار دوره ی جاهلی كه تصویر احساسات و امیال و آرزوهای آنان از آن زندگانی ساده بود. وقتی كه اسلام ظهور كرد، عرب ها با دعوتی شگفت انگیز كه به هیچ وجه آشنایی ای پیشین با آن نداشتند، مواجه شدند. صدایی به گوش آن ها رسید كه آنان را از اختلاف و شقاق و نفاق بین عشایر و طوایف برحذر

می داشت و به وحدت، اتفاق، اتحاد و كنار گذاردن هر گونه دشمنی دعوت می كرد و آنان را از بت پرستی به توحید و یكتا پرستی می خواند. این صدا صدای قرآن بود با اسلوب و عبارات و كلماتی كه میان فصحا و شعرای عرب معهود نبود.

آرام، آرام كلمه ی حق اعتلا یافت و اسلام رونق گرفت و آتش فتنه ها فرونشست و نزاع شاعران از میان برخاست و به جای آن مدایح پیامبر (ص) و اسلام و اصحاب او و فضایل اخلاقی جلوه گر شد.

وقتی كه فتح و پیروزی اسلام در شبه جزیره ی عربستان پدیدار گشت، انگیزه و موجبات سرودن شعر ضعیف شد و به جای آن تلاوت قرآن و بحث درباره ی فصاحت و بلاغت این كتاب آسمانی رواج یافت. در دوران خلفای راشدین از آن جا كه مسلمانان سرگرم تأسیس دولت و فتوحات و كارهای مملكتی بودند، مجال گفت و شنود درباره ی شعر كمتر یافت می شد. از نیمه ی آخر دوره خلافت عثمان كه كم كم آتش انقلاب زبانه كشید و بذر اختلاف پاشیده شد، دوباره تفرقه در میان مردم پدیدار شد و بعد از قتل عثمان این اختلاف به اوج و شدت خود رسید.

«بنی امیه به پیشوایی معاویه لوای مخالفت با امامان (ع) برافراشتند. در این غوغا و آشوب بود كه دوباره شاعران ظاهر شدند. گروهی به طرفداری بنی هاشم و جماعتی به حمایت بنی امیه برخاستند و در سایر فرقه ها مانند خوارج و زبیریان نیز شاعرانی ظهور كردند» (13، ص: 114).

در این دوره شاعران نقش سیاسی مهمی ایفا می كردند كه در تاریخ اسلام چنین نهضتی در عالم شعر و چنان فرصتی برای دخالت شاعران در سیاست نظیر نداشته است. سخن درباره ی امور بزرگ سیاسی و مملكتی و انتخاب رئیس حكومت و سایر امور اجتماعی بزرگ ترین امتیاز شعر این دوره است.

سیاست بنی امیه چنین اقتضا می كرد كه شاعران را به سوی خود جلب كند و حتی بین خود شاعران هم رقابت و اختلاف بیندازد تا از یك سو این خاندان را مدح كنند و از سوی دیگر یكدیگر را هجو كنند. از شاعران این دوره نسبت به یكدیگر هجاهای شگفت انگیزی به یادگار مانده است.

دشمنی و رقابت شاعران نسبت به یكدیگر موجب شد كه شعر «نقائض» به وجود آید. نقائض جمع نقیضه، شعری است كه شاعر با قصیده خود معانی قصیده ی دشمن را نقض می كند و فخر دشمن را با هجو برمی گرداند و فخر واقعی را به خود نسبت می دهد. معمولا نقیضه در همان وزن و قافیه قصیده ی دشمن است.

نقائض هر چند كه در پیشرفت فن شعر و حفظ لغت جاهلی ارزش ادبی دارد ولی نمایانگر بداوت امویان است. اخطل و فرزدق و جریر مثلث این نوع شعر هستند كه بیشتر شعر آن ها یا هجو یكدیگر است یا مدح امویان. [1] .

در این دوره نوعی دیگر از شعر نیز ظهور كرد كه به آن مجون یعنی شعر زشتی می گویند. امویان از اشاعه ی این نوع شعر هیچ ابایی نداشتند.

شاعران غزل سرا به طور عموم غزل اباحی می سرودند [2] پیشوای این گروه از شاعران عمر بن ابی ربیعه مخزومی [3] است. شعر مجون در كنار این نوع غزل پدیدار گشت.

در كتاب تاریخ ادبیات اكبر بهروز آمده است: «یكی دیگر از مقتضیات سیاست بنی امیه این بود كه جوانان حجاز را از مسافرت به اطراف و اكناف ممالك اسلامی منع كند در عوض عطایای فراوان به آن ها می داد. این جوانان كه وارث اموال بسیاری از پدران فاتح خود بودند، در نتیجه ی عطایای سرشار بنی امیه، ثروت و مكنت فراوانی به دست آورده بودند و چون راه عمل و مسافرت و دیگر مشاغل جدی بر آن ها بسته بود به اقتضای جوانی و بیكاری و توانگری به خوش گذرانی و ملاعب و ملاهی سرگرم شدند و اوقات خود را با بی بند و باری و تمتع از لذایذ جسمانی می گذراندند و بالطبع قریحه ی شعر و شاعری هم در ایشان پدیدار گشت و این زندگانی پر نعمت و مرفه و خوشی و شادی و سرور و جوانی موضوع شعر آن ها بود (6، ص: 126).

احمد حسن زیات می نویسد: «دوره ی اموی، دوره ی نضح آداب جاهلی و آغاز نقل دانش های بیگانه بود.» (7، ص: 207).

ناگفته نماند كه در دوره ی اموی در عرصه ی شعر و شاعری، غزل عفیف و شعر متعهد هم یافت می شد. شاعرانی مانند قیس بن ملوح (مجنون لیلی)، جمیل بن معمر و كثیر عزه غزل عفیف می سرودند. از شاعران متعهد این دوره كه تمام عمر خود را در راه دین صرف كرد و با شجاعت از اهل بیت دفاع كرد، كمیت بن زید اسدی [4] است كه مجموعه ی اشعارش با عنوان هاشمیات منتشر شده است.


[1] در ديوان فرزدق حدود پنجاه قصيده در مدح امويان است و تنها يك قصيده در مدح امام سجاد (ع) مي باشد.

[2] غزل اباحي در مقابل غزل عذري است. موضوع غزل اباحي انحراف و موضوع غزل عذري عشق پاك است.

[3] عمر بن ابي ربيعه شاعر قريش و از اشراف است. همان شبي كه عمر بن خطاب از دنيا رفت، او به دنيا آمد و به عنوان تبرك نام او را عمر گذاشتند.

[4] كميت برادرزاده ي فرزدق است.