کد مطلب:231304 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:300

توضیح
مباحثی را در اینمورد لازم است با جمال اشاره كنیم:

1- كائن اول: مراد مبدء موجوداتست كه همه كائنات از او بوجود آمده و برگشت همه باو است، و قهرا لازمست وجود او ثابت و اصیل و وجوب لذاته و فی ذاته داشته، و ازلی و ابدی باشد.

2- مخلوق او: چون عنوان مخلوق بودن پیدا شد: قهرا حادث و محدود بحدود خواهد شد .

اما الواحد: كائن اول باید صفاتی داشته باشد :

اول - فلم یزل واحدا: او باید از هر جهت یكتا بوده، و هیچگونه تركب خارجی یا عقلی یا تعددی در او نباشد: زیرا تركب و تعدد ملازم با محدود بودن و فقر و ضعف و احتیاج است.

وچیزیكه محدود شد: نمیتواند فی ذاته واجب و ثابت و بی نیاز باشد، زیرا آنچه در وجود محدود است: قهرا از جهات قوا و صفات و احاطه و قدرت و علم و حیات نیز محدود بوده، و نامتناهی و ازلی و ابدی نخواهد بود.



[ صفحه 59]



دوم - لا شی ء معه: در صورتیكه چیزی قرین آن شد: اگر پس از كائن اول بوجود آمده باشد، چیز حادث و مخلوقی خواهد بود، و اگر از اول وجود كائن اول هستی داشته باشد: هر دو حادث و مخلوق میشوند، زیرا تعدد در قدیم بودن موجب محدود بودن هر دو از قدماء شده، و هیچكدام نامحدود و نامتناهی نخواهد بود. و از صفات كائن اول ( مبدء موجودات كه پروردگار جهان و جهانیان است ) اینستكه: ابدی و ازلی و نامحدود و نامتناهی بوده، و غنی بالذات و وجود فی ذاته داشته باشد .

سوم - بلا حدود: پروردگار جهان كه مبدء همه موجودات و كائن اول است، میباید كمترین قید و حدی نداشته باشد، خواه محدودیت ذاتی باشد چنانكه در موجودات علوی است، و یا محدودیت زمانی یا مكانی یا مادی باشد چنانكه در جسمانیات و عالم ماده است، زیرا محدود بودن دلالت میكند بر محدود شدن نیرو و وقت و قدرت و علم و حیات، و چیزیكه محدود شد: قهرا باندازه محدودیت خود مبدء جهان هستی میباید از جهت ذات و صفات و قوا، نامتناهی و ازلی و ابدی و نامحدود ( یعنی در زیر سلطه حد نباشد ) باشد.

چهارم - و لا أعراض: اعراض عبارت از كیفیات و كمیات و حالاتیست كه عارض موضوع شده، و موجب تحول و محدودیت آن میشود، مانند اشكال مختلف و انفعالات ، و مقادیر، و بودن موضوع بهیئتهای مختلف، كه عروض هر كدام از این اعراض موجب میشود محدود شدن و تحت نفوذ و تأثیر قرار گرفتن موضوع آنها.



[ صفحه 60]



پس هر چیزیكه در محل عوارض و موضوع اعراض قرار گرفت: از عنوان كائن اول و مبدء كائنات بودن خارج، و تحت تأثیر و نفوذ آن اعراض واقع شده، و ممكن و حادث و محدود خواهد شد.

پنجم - و لا یزال كذلك: مبدء كائنات و پروردگار جهان حاكم بر زمان و مكان و قیود و حدود است، و هرگز تحت حكم و تاثیر قرار نمیگیرد، و زمان گذشته و

آینده، و مكان نزدیك و دور و حدود مادی و معنوی، در مقابل عظمت و مقام جلال و نور او كوچكترین اثری نمیتواند داشته باشد، او حاكم و مسلط و نافذ و پدید آورنده زمان و مكان و حدود است، و صفات او ذاتی است، و او بذاته حی و قادر و عالم و مرید است، و جریان زمان و مكان در عالم لاهوت هیچگونه اثری ندارد.

ششم - خلق مبتدعا: آری صفات علم و قدرت و اختیار و اراده او ذاتی است، و محتاج به تحصیل و تفكر و اندیشه و اختیار ندارد، او بنحو حضور و احاطه نوری ذاتی بهر چیزیكه بخواهد محیط و توانای مطلق بوده، و كمترین چیزی از احاطه علم و قدرت او بیرون نیست.

هفتم - باعراض و حدود مختلفة: خلق: ایجاد چیزیست بر كیفیت مخصوص. و تكون و موجود شدن ملازم است با حدوث و محدودیت، زیرا ایجاد شی ء در صورتی صدق میكند كه موجود نبوده است و سپس وجود و هستی یافته است.

و دیگر آنكه موجود شدن اگر در عالم جبروت و عقل وامر است: قهرا محدودیت ذاتی پیدا خواهد كرد . و اگر در عالم ملكوت و ملائكه است: محدودیت زمانی و هم ذاتی خواهد داشت. و اگر در ملكوت سفلی باشد: محدودیت مكانی هم



[ صفحه 61]



اضافه خواهد شد. واگر در عالم ماده باشد: محدودیت مادی هم پیدا خواهد كرد . پس بهر صورت باقتضای ذات و طبیعت مخلوق: حدود مختلفی پیدا خواهد شد، و داشتن حد علامت مخلوق بودن و امكان میشود.

و اما لحوق أعراض: أعراض مانند حدود از لوازم خلق باشد، و چون خلق ایجاد شی ء است بر خصوصیات مخصوصه: پس خصوصیات توأم با خلق است، زیرا یكی از أعراض اصطلاحی كمیات است، كه قابل قسمت و اندازه باشد، و كیفیات كه هیئتهای مخصوص بنفس و محسوسات و انفعالات و استعدادیات است، و هیئتهای دیگریكه بنسبت بزمان یا مكان یا وضع داخلی یا خارجی و غیر اینها است.

هشتم - لا فی شی ء اقامه: در اكثر اوقات، مردم كه میخواهند چیزی را بسازند ، با سه نقشه و برنامه آنرا درست میكنند. اول - محلی مناسب در نظر میگیرند كه آنرا در آن محل بپا بدارند. دوم - ظرفی مهیا میكننند كه حدود آنرا در آن ظرف معین كنند. سوم - تمثال و شكلی مورد توجه قرار میدهند كه مطابق آن تمثال و در مقابل آن، صنعت و عمل خود را بپایان برسانند. و هیچ صنعتكاری بدون این سه برنامه اقدام بعمل خود نمیكند.

نهم - صفوة و غیر صفوة: یكی از مقدمات نظم در جهان و تدبیر امور جهانیان اینستكه: مخلوق جهان باید بطبقات مختلف و انواع گوناگون و طبیعتهای رنگارنگ و شكلهای متفاوت و صفات و اخلاق متمایز، و در نتیجه بمراتب و درجات متفاضل از لحاظ صفاء و طهارت و استعداد و نورانیت باطنی: خلق و تقدیر بشوند. زیرا در اینصورت نیازمندیهای مردم و احتیاجات مختلف آنان از هر جهت ، در



[ صفحه 62]



جهات زندگی مادی و معنوی تأمین شده، و هر كسی بیاری و كمك دیگران میتواند در راه تحصیل معاش، تحصیل علم، كسب معرفت، انس با همدیگر، رفع حوائج، برطرف كردن موانع، مهیا كردن وسائل زندگی، مساعدت بهمدیگر، و دستگیری از ضعفاء: بنحو أحسن انجام داده، و موفق و سعادتمند باشد. و مخصوصا اختلاف طبقات و بودن طبقه بالا: كمك زیادی در تعلیم و تربیت و رشد اخلاقی مردم متوسط میكند. و در اینمورد وجود افراد با صفا و برگزیده و كامل از لحاظ معنویت و روحانیت كه بتوانند دیگرانرا بسوی كمال و سعادت رهبری كرده، و مشكلات سلوك آنانرا روشن نموده، و احكام و معارف و حقائق و معنویات حقه، را بیان كنند : بسیار لازم و مهم است. پس معنای اختلاف طبقات از لحاظ صفا و طهارت و استعداد ذاتی، و نتائج و آثار آن معلوم گشت.



[ صفحه 63]