کد مطلب:231328 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:280

توضیح
در این حدیث شریف موضوعاتی را لازم است توضیح بدهیم :

1- عارف به نفس: عرفان به معنی علم است به اضافه ی تعلق آن بجزئیات و خصوصیات، و چون بحد اطمینان و سكون نفس برسد آن را یقین گویند. و علم بطور كلی بر دو قسم باشد: حضوری، اكتسابی.

اكتسابی: علمی است كه بوسیله ی تحصیل و كسب كردن حاصل شود.

حضوری: علمی است كه از لحاظ احاطه و حضور و اشراف بشی ء تحقق پیدا كرده، و آن را شهودی نامند.

مشاهده ی قوه باصره محسوسات را كه در خارج دیده می شوند از این قبیل است، و همچنین شهود نفس خود و خصوصیات خود را.

و علم خداوند متعال به خود و به همه ی موجودات و عوالم در گذشته و حال و



[ صفحه 161]



آینده و به تمام امور و جزئیات و كلیات بطور حضور و احاطه و شهود است.

و حقیقت این است كه به هر مقداریكه قدرت و قوت و صفا و تجرد نفس بیشتر باشد، احاطه و اشراف و حضور او وسیعتر خواهد بود.

و این وسعت و احاطه و اشراف منتهی می شود به نور نامتناهی و غیر محدود و مطلق و واجب حق متعال كه او شاهد و مشرف بر خود و به همه ی موجودات و مخلوقات خود بوده و ذره ای در عالم از دایره ی غیرمتناهی احاطه و علم و شهود او بیرون نمی باشد.

و چون در عالم لاهوت، زمان و مكان و ماده و جسم و قیود ذاتی و خارجی و حدود، هیچ گونه وجودی نداشته و كمترین اثری برای آنها نیست، شهود او بر نفس خود و به همه ی صفات و افعال و موجودات دیگر، همیشه و در همه ی احوال و در قبل از آفرینش و خلق و پس از آن یكسان خواهد بود.

و پوشیده نماند كه: حقیقت علم بطور كلی عبارت از احاطه باشد.

2- یراها و یسمعها: چون در علم اكتسابی خارجی احتیاج به دیدن و شنیدن پیدا شده، و لازم است دو موضوع در خارج وجود داشته و عنوان عالم و معلوم تحقق پیدا كند سائل این پرسش را مطرح می كند كه آیا خداوند نفس خود را می بیند و با او مخاطبه و مكالمه می نماید، از طریق دید و شنید عرفان به خصوصیات آن داشته باشد؟

امام علیه السلام در پاسخ فرمود: خداوند متعال در این مورد احتیاجی به دید و شنید نداشته، و نیازی به مكالمه و سؤال و یا طلب و خواستن چیزی را هم ندارد، تا عنوان دید و شنید پیدا شود.



[ صفحه 162]



زیرا وجود و نور پروردگار متعال مجرد و منزه از تركیب و تعدد بوده و نفس او غیر خود او نبوده و او عین نفس و نفس او عین اوست، پس علم او به نفس خود حضوری است نه اكتسابی.

و بطوری كه گفتیم: نور وجود او هیچ گونه حد و قیدی نداشته و قهرا نامتناهی و نامحدود خواهد بود. و چون حقیقت علم عبارت از اشراف و احاطه است، پس خداوند متعال با نور نامحدود و مطلق و مجرد خود، بخود و به همه ی عوالم و موجودات محیط خواهد بود.

در این صورت كوچكترین نقطه ی ابهام و ظلمتی در احاطه نور بی پایان او وجود نخواهد داشت، تا محتاج به پرسش و تحصیل عرفان و شناخت باشد.

3- قدرته نافذة: این جمله تتمیم احتیاج نداشتن او به رویت و استماع و برای نفی عجز و محدودیت او باشد. و اما نفوذ قدرت او بر همه ی موجودات و در همه ی عوالم این است كه قدرت مانند علم در اثر نامحدود بودن حاصل می شود، چنان كه ناتوانی و ضعف نتیجه ی محدودیت و مقید بودن است.

توضیح این كه هر چه محدودیت و قیود در حیات و وجود یك شخصی بیشتر باشد قهرا به همان اندازه اكراه و اجبار بیشتر گشته و اختیار و آزادی فكر و عمل منتفی خواهد شد. پس حقیقت قدرت از آزادی و نفی قید و حد انتزاع می شود. و چون خداوند متعال نامتناهی یعنی هیچ گونه حد ذاتی و جسمانی و زمانی و مكانی و مادی ندارد و او نور مجرد و مطلق و نامحدود است قهرا توانایی و قدرت او نیز نامحدود خواهد



[ صفحه 163]



بود.

در این صورت كمترین احتیاج و عجز و ضعفی در وجود او پیدا نمی شود، تا نیازمند به مكالمه و مشاهده و پرسش باشد.

و در نتیجه آنچه را كه اراده فرماید و بخواهد در وجود خود به شهود و احاطه خواهد یافت، زیرا او محیط و عالم بخود و بر همه ی اشیاء و قادر مطلق است.

آری قدرت مطلق و تمام او بر همه ی موجودات و روحانیات و عوالم نافذ و در همه ی موضوعات و معنویات جاری، و به هیچ چیزی نیازمند نیست.

4- فلیس یحتاج الی أن یسمی نفسه: در این جمله اشاره می شود به آن كه اسم شریف عالم، مانند سایر اسماء حسنی او، دلالت به تركیب و جزء داشتن ( یعنی ذات و صفت ) و احتیاج و قید و حد نمی كند.

و توضیح این معنی آن كه این اسماء و صفات درباره پروردگار متعال در مرحله دوم از ذات حق عزوجل اعتبار و ملحوظ می شود.

و نظر در آنها به جهت معرفی عظمت ذات و شناسایی آن برای دیگران و خلق است زیرا مردم در موارد مختلف احتیاجات خود قهرا متوجه به پروردگار جهان و جهانیان شده و به اقتضای مورد حاجت و سؤال و درخواست خود ، خداوند متعال را به نام مناسب و موافق طلب و مطلوب خود دعوت می كنند.

پس این اسماء یگانه رابطه ای در میان خالق و مخلوق بوده و تنها وسیله ای باشند كه بندگان خدا در مقام توجه و مسألت و تضرع و طلب حاجت ظاهری یا معنوی، به آنها متمسك و متوسل می شوند.

و ضمنا متوجه می شوند كه خداوند متعال دارای چنین مقامات و متصف به این



[ صفحه 164]



صفات ( به نحو اجمال و مطابق استعداد و فكر خود ) بوده و در حدود استطاعت خود به عظمت و جلال و جمال و علو مقام او آگاهی و معرفت پیدا می كنند.

و در این مرحله نظر به معرفت به نحو اجمال است، اگرچه در مرحله ی معرفت بحق، باید توجه داشت كه: این صفات و اسماء جهت تفهیم و معرفی و رابط بودن را داشته، ( و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه ) و حقیقت جعل و وضع اسماء حسنی ، برای توجه و سیر و تكمیل معرفت بندگان خداوند متعال می باشد.

5- فأول ما اختار لنفسه: العلی العظیم: چون در این مورد بحث در اسماء از نظر عموم مردم و استفاده و توجه آانان بود، این دو اسم شریف انتخاب گردید، تا برای همه مورد استفاده قرار گیرد .

آری این دو اسم جنبه ی عمومی داشته و بطور كلی هر كسی می تواند به معنای آنها توجه پیدا كرده به نحو اجمال معرفت پیدا كند كه خداوند متعال بالاتر و بلندتر (العلی) و با عظمت (العظیم) و بزرگتر از همه ی موجودات و كائنات است.

پس در مقام ارتباط و توسل و دعوت و درخواست مردم به نحو عموم و در مرتبه اول، این دو اسم شریف مورد توجه قرار می گیرد.

و اما از نظر حقیقت و واقعیت اسم اول بطوری كه اجمالا در باب 32 ذكر شد، كلمه ی - هو - است. و بعد كلمه ی - الله - باشد .

و درمیان اسماء دیگر : أولین اسم كلمه ی - الحی - است كه بقیه ی اسماء حسنی از آن منشعب گردند .



[ صفحه 165]