کد مطلب:231333 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

توضیح
در بیان مطالب این حدیث شریف كه از جهاتی لازم است بحث شود.

1- جبر و استطاعت: جبر به معنی نفوذ قدرت و تسلط و ظهور عظمت است، و مقصود حكومت و نفوذ قدرت پروردگار متعال باشد بر اختیار و اعمال بنده، بطوری كه عبد از هر جهت مقهور و محكوم حكم و اراده خداوند باشد.

استطاعت: به معنی طلب طاعت است، و طاعت در مقابل كراهت بوده و به معنی رغبت و خضوع در عمل است، و مراد در این مورد طلب و اقتضای طبیعی و تكوینی برای عمل بوظیفه و امتثال باشد. و تعبیر می شود از اینمعنی بكلمه تفویض، یعنی واگذار كردن. و در باب 18 روشن شد كه: جبر و تفویض در مورد بنده، هر دو باطل است، لاجبر و لا تفویض بل أمر بین أمرین.

زیرا حدود و قیود مادی و جسمانی و زمانی و مكانی و ذاتی كه برای وجود انسان موجود است او را مقید و مقهور و محوم كرده و اختیار و قدرت و آزادی مطلق را از او سلب می كند. پس اختیار و آزادی انسان در محدوده ی خود و به مقدار وسعت حیات و قدرت



[ صفحه 185]



وجودی او خواهد بود.

2- بمشیتی كنت تشاء: مشیت در باب گذشته معلوم شد كه به معنی خواستن و رغبتی است كه به حد طلب برسد، و آن قبل از اراده است.

و چون در نور مطلق و نامتناهی و محیط پروردگار متعال كوچكترین قید و حدی نیست قهرا جبر و كراهتی در وجود او نبوده و به مقتضای نور مطلق ذاتی و محیط و واجب او همیشه تمایل به حفظ ذات و حیات خود بوسیله ی بسط نور و رحمت و فیض و تجلیات خواهد بود.

پس مشیت و خواستن او در تمام مراتب تكوین ومقامات وجود و موجودات و عوالم جریان و سریان داشته و ظاهر و نافذ و متجلی، و در حقیقت همه ی ظهورات و تجلیات وجودی با مشیت او صورت می گیرد.

خلق الله الاشیاء بالمشیة و المشیة بنفسها.

پس همین طوری كه در مقابل نور واجب و محیط و نامحدود او نتواند نور دیگری عرض وجود كرده و نور مطلق او را مقید و محدود سازد صفات ذاتی او نیز چنین بوده و مشیت و كراهت دیگری نخواهد توانست در عرض و مقابل مشیت محیط و نامحدود او ظاهر گردد.

در این صورت قهرا همه خواسته های دیگران تابع و مقهور و فانی خواسته او بوده و بوسیله ی مشیت نافذ او تحقق پیدا خواهد كرد.

و ما تشاءون إلا أن یشاء الله رب العالمین. [1] .

آری كسی كه تربیت و تدبیر واصلاح و تكمیل موجودات به دست توانا و حكیم



[ صفحه 186]



او اداره می شود می باید محیط ونافذ و قاهر و مسلط به همه ی عوالم باشد.

و اما رابطه این موضوع با مسأله جبر و اختیار بواسطه ی این است كه اولا در مقابل مشیت الهی یعنی در تعقیب و تاثیر و پشت سر آن مشیت و خواستی برای بنده ذكر شده كه اثبات اختیار برای او می كند.

و ثانیا تعبیر به مشیت شده است نه به اراده زیرا مشیت مرتبه ضعیف از اراده است، و چون مشیت به مرتبه ی تصمیم و عزم و سپس به ضورت طلب جدی و قاطع رسید إراده شده و فعل تحقق پیدا می كند.

3- و بقوتی أدیت إلی فرائضی: قوت عبارت از نیرویی است كه با آن تمكن پیدا شود برای عمل كردن. نیرو و قدرت انسان از خداوند متعال است، و هر عملی از او ظاهر شود: بتوسط همان نیروی انسانی صورت می گیرد.

پس آنچه از عبادات و وظایف الهی و انجام برنامه های عبودیت صورت می گیرد، همه بوسیله ی نیروهای تكوینی است كه خداوند متعال ایجاد و در وجود انسان از روز اول خلق و تقدیر فرموده است.

در این صورت مبدأ قوت و قدرت از خداوند است، به اضافه ی اختیار و انتخابی كه از جانب انسان ظاهر گشته و فرایض و وظایف برآورده می شود.

البته این اختیار كه اثر و شعاعی است از قدرت و قوت، مانند اصل وجود و ذات انسان از جانب پروردگار متعال به او عطا شده است، تا طبق برنامه و رضای خداوند متعال عمل كند، یعنی در محدوده ی قدرت خود حسن اختیار داشته باشد .

4- و بنعمتی قویت علی معصیتی: نعمت به معنی طیب عیش و حس حال



[ صفحه 187]



باشد، خواه ظاهری یا معنوی شود، مانند سلامتی بدن و تمامیت اعضا و جوارح و وسایل زندگی خارجی و نعمتهای عمومی و خصوصی كه همه ی این امور و وسائل چون موجود گردد برای انسان قدرت و قوتی حاصل شده و می تواند قوت بر عمل پیدا كند.

پس عصیان نیز چون طاعت با وسایل طبیعی كه از جانب خداوند متعال به وجود آمده است: صورت گرفته، و چون این وسایل توأم با صفت اختیار برای انسان می باشد، قهرا جبر خالص و تفویض یك طرفی منتفی خواهد شد. آری انسان در این مورد چون فردی باشد كه دیگری به دست او سلاحی داده است كه در مورد لازم و صحیح و برای دفع دشمن به كار برد و این فرد ازاین سلاح به نفع یا به ضرر خود استفاده كرده و به حالت اختیار خود را در معرض صلاح و خوشبختی و یا فساد و بدبختی قرار بدهد.

5- جعلتك سمیعا بصیرا قویا: نظر به اثبات اختیار و وجود زمینه برای خیر و صلاح و سیر به سوی سعادت و موفقیت باشد.

توضیح آن كه این تجهیز و تقویت و فراهم آوردن وسایل دفاعی، در مورد افرادی است كه شنوایی و بینایی و قوت فكری و آزادی و اختیار و قدرت به او داده شده است، و چنین فردی می تواند روی اختیار و تمییز و عقل خود از این وسایل و نیروها و تجهیزات برای مقاصد پسندیده استفاده كند.

و در نتیجه ثابت می شود كه نیرو و طیب عیش از جابن خداوند متعال بوده و اختیار و انتخاب عمل از جانب بنده است.

6- أنی أولی بحسناتك: زیرا معلوم شد كه وسایل و اسباب خیر و صلاح و



[ صفحه 188]



موفقیت و پیشرفت از جانب خداوند متعال داده شده است كه در راه سعادت و در انجام برنامه ی نیكو و مطلوب، از آنها استفاده بشود، و در صورتی كه از این نیروهای طبیعی و الهی به ضرر خود و سوءاستفاده گردید خود او مقصر خواهد شد.

پس نسبت حسنات به او دادن مناسبتر و اولی باشد، چنان كه نسبت دادن سیئات كه به سوء اختیار واقع شده است به بنده مناسبتر خواهد بود.

7- ذلك أنی لا اسأل عما أفعل: زیرا خداوند متعال بی نیاز و حكیم است، و كوچكترین ضعف و احتیاج و فقر و محدودیتی در ذات و صفات و مشیت او نباشد، و همه افعال او به عنوان رحمت و فیض و احسان و تجلی جود و كرم و لطف است.

و اگر او نیرو و قدرت یا إحسان و نعمت یا اختیار و سمع و بصر و قوتی به بنده خود می دهد فقط و فقط روی حكمت و رحمت است. پس او هرگز شریك جرم و معصیت و خلاف و سیئتی نبوده و در مقابل این نعمتها و جودها هیچ گونه مسؤول نخواهد بود.

8- قد نظمت لك كل شی ء: پس هرگونه احتیاجات و لوازم زندگی و خواستنیها را از محسوس و معقول و نعمتهای خصوصی و عمومی برای طیب عیش و آسایش و خوشی و وسعت زندگی بشر فراهم آوردم، تا بتوانند از هر جهت به سوی خیر و كمال و سعادت سیر كنند، و كوچكترین مانع و سدی در راه آنان نباشد.

و این مطلب شبیه است به فرزندی كه از جانب پدر تمام وسایل زندگی از خوراك و مسكن و لباس و بهداشت و تعلیم و تربیت و آنچه برای پیشرفت زندگی و فرهنگی و تربیتی او لازم است فراهم شود، تا آن فرزند بتواند با آسایش كامل در مسیر تعلیم و تربیت پیدا كردن موفق باشد.



[ صفحه 189]



و در این صورت كوچكترین مسؤولیتی برای پدر نخواهد بود، و آنچه در خارج واقع شود همه از جانب فرزند و به انتخاب و اختیار و كوشش او خواهد بود.



[ صفحه 190]




[1] تكوير :29.