کد مطلب:280081 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:378

در حضرت مهدي سنتها و شباهتهايي از پيغمبران است
(اثبات الهداة ج 3 ص 468):

عن محمد بن مسلم الثقفي الطحان قال: دخلت علي ابي جعفر (ع) و انا اريد ان اسأله عن القائم من آل محمد (ص) فقال لي مبتديا: يا محمد بن مسلم ان في القائم من آل محمد (ص) شبها من خمسة من الرسل يونس بن متي و يوسف بن يعقوب و موسي (ع) و عيسي (ع) و محمد (ص) فاما شبهه بيونس فرجوعه من غيبته و هو شاب بعد كبر السن و اما شبهه من يوسف بن يعقوب فالغيبة من خاصته و عامته و اختفاؤه من اخوته و اشكال امره علي ابيه يعقوب (ع) مع قرب المسافة بينه و بين اهله و شيعته و اما شبهه من موسي (ع) فدوام خوفه و طول غيبته و خفاء ولادته و تعب شيعته من بعده و ما لقوا من الاذي والهوان، الي ان اذن الله تعالي في ظهوره و نصره و ايده علي عدوه، و اما شبهه من عيسي فاختلاف من اختلف فيه حتي قالت طائفة منهم: ما ولد و قالت طائفة: مات، و قالت طائفة: قتل و صلب و اما شبهه من جده المصطفي فخروجه بالسيف و قتله اعداء الله و اعداء رسول الله (ص) و الجبارين و الطواغيت، و انه ينصر بالسيف و الرعب، و انه لا ترد له راية. الحديث.

بنقل از محمد بن مسلم ثقفي طحان گفت بخدمت حضرت امام باقر (ع) رسيدم و مي خواستم درباره ي حضرت قائم (ع) سئوال كنم حضرت خود بدوا فرمود: اي



[ صفحه 474]



محمد بن مسلم همانا در قائم آل محمد (ص) شباهت از پنج رسول: يونس بن متي و يوسف بن يعقوب (ع) و موسي (ع) و عيسي (ع) و محمد (ص) باشد و اما شباهتش به يونس (ع) برگشتن او از غيبت در حال جوان بودن پس از بالا رفتن سن. و اما شباهتش به يوسف بن يعقوب (ع) غيبت كردن از نزديكان خاص و عامش و پنهان شدن از برادران و مشكل شدن كار او بر پدرش يعقوب (ع) با اينكه مسافت و فاصله در ميان او و كسان و نزديكانش اندك بود و شباهتش به موسي (ع) از جهت ترس دائم و غيبت طولاني و پنهان بودن ولادتش و در رنج بودن پيروانش پس از او و اذيت و اهانتي كه از دشمن ديدند خداي تعالي اذن ظهور و ياري و پيروزي بر دشمن به او فرمود. و شباهتش به عيسي (ع) از جهتت اختلاف مردم در او كه پاره اي گفتند هنوز متولد نشده و جمعي گفتند مرده است و برخي معتقد شدند كشته و بدار كشيده شد و اما شباهتش به محمد (ص) جد برگزيده اش خروج او با شمشير و كشتن دشمنان خدا و دشمنان پيغمبر خدا (ص) و قتل ستمگران و طاغوتها است و اينكه او بوسيله شمشير و ايجاد ترس در دل دشمنان پيروز و منصور است و پرچم ظفرمندي او برنمي گردد. الحديث.

(بحار ج 51 ص 42):

عن زيد الكناسي قال: سمعت اباجعفر محمد بن علي الباقر (ع) يقول: ان صاحب هذا الامر شبه من يوسف من امة سوداء يصلح الله له امره في ليلة (يريد بالشبه من يوسف (ع) الغيبة).

بنقل از زيد كناسي گفت: از حضرت امام باقر محمد بن علي صلوات الله و سلامه عليهما شنيدم مي فرمود: همانا صاحب الامر (ع) شباهت از يوسف (ع) دارد در كنيز سياه چرده خدا امر او را در ظرف يكشب اصلاح فرمايد. مقصود از شباهت داشتن حضرت به يوسف (ع) همان غيبت است.

(بحار ج 51 ص 146 و اثبات الهداة ج 3 ص 473):

عن ابي بصير (ره) قال: سمعت اباعبدالله (ع) يقول: ان سنن الانبياء بما وقع عليهم من الغيبات جارية في القائم منا اهل البيت حذوالنعل بالنعل و القذة بالقذة، قال ابوبصير فقلت له: يابن رسول الله و من القائم منكم اهل البيت؟ قال: يا ابا



[ صفحه 475]



بصير هو الخامس من ولدابني موسي ذلك ابن سيدة الاماء غيبة يرتاب فيها المبطلون، ثم يظهره الله عزوجل فيفتح علي يديه مشارق الارض و مغاربها و ينزل روح الله عيسي بن مريم، فيصلي خلفه و تشرق الارض بنور ربها و لا يبقي في الارض بقعة عبد فيها غير الله الا عبد الله فيها، و يكون الدين كله لله و لو كره المشركون.

بنقل از ابي بصير (ره) گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنيدم مي فرمود: همانا سنت هاي پيغمبران (ع) از قبيل غيبت هايي كه داشتند در قام ما اهل بيت (ع) مو به مو و گام به گام جاري مي شود. ابوبصير (ره) گفت: من عرض كردم: يابن رسول الله (ص) قائم شما اهل بيت (ع) كيست؟ فرمود: پنجمين فرزند از پسرم موسي (ع) آنكه فرزند سرور كنيزان است غيبتي دارد كه باطل انديشان در مورد او به شك افتند سپس خداي عزوجل ظاهرش سازد و مشرقها و مغربهاي زمين را با دست او بگشايد و روح الله عيسي بن مريم (ع) نزول كند و در نماز به او اقتداء نمايد و زمين به نور پروردگارش درخشان شود مكاني كه درآن غير خدا پرستش ميشده باقي نماند جز آنكه خدا را در آنجا بپرستند و همه ي دين خاص خدا گردد و اگر چه مشركان نپسندند.

(اثبات الهداة ج 3 ص 488):

عن الحسن بن محمد بن صالح البزاز قال: سمعت الحسن بن علي العسكري (ع) يقول: ان ابني هو القائم من بعدي و هو الذي تجري فيه سنن الانبياء (ع) بالتعمير و الغيبة حتي تقسو قلوب لطول الأمد فلا يثبت علي القول به الامن كتب الله عزوجل في قلبه الايمان و ايده بروح منه.

بنقل از حسن بن محمد بن صالح بزاز گفت: از حضرت امام حسن بن علي عسكري (ع) شنيدم مي فرمود: همانا فرزندم قائم پس از من مي باشد و او است كه سنتهايي از انبياء (ع) از قبيل عمر طولاني و غيبت در او جاري مي گردد و بخاطر طول مدت غيبت او دلها سخت شود و در اعتقاد به او ثابت نمي ماند مگر كسي كه خداي عزوجل در قلبش ايمان نوشته و بوسيله روح خود او را مويد فرموده باشد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 619):

روي هشام بن محمد في كتاب مصباح الانوار نقلا من مسند فاطمة للدار قطني



[ صفحه 476]



باسناده عن النبي (ص) في حديث انه قال لفاطمة: منا مهدي هذه الامة الذي عيسي بن مريم يصلي خلفه، ثم ضرب يده علي منكب الحسين و قال: من هذا مهدي هذه الامة.

هشام بن محمد در كتاب مصباح الانوار بنقل از كتاب مسند فاطمه (ع) تأليف دار قطني بسند او از حضرت رسول اكرم (ص) روايت كرده كه در ضمن حديثي به حضرت فاطمه زهرا (ع) فرمود: از ما مهدي (ع) اين امت است كه عيسي بن مريم (ع) در نماز به او اقتداء كند آنگاه حضرت دست مبارك بدوش امام حسين (ع) زد و فرمود: مهدي (ع) اين امت از اين (فرزندم) مي باشد.

(اثبات الهداة ج 3 ص 619):

عن القرطبي في كتاب التذكرة قال: روي ان جميع ملوك الدنيا اربعة، مؤمنان و كافران فالمؤمنان: سليمان بن داود و ذوالقرنين و الكافران نمرود و بخت نصر و سيملكها من هذه الامة خامس فهو المهدي.

قرطبي در كتاب تذكره گويد: روايت شده كه چهار پادشاه مالك سرتاسر دنيا شوند: دو مؤمن دو كافر. دو پادشاه مؤمن سليمان بن داود و ذوالقرنين مي باشند و دو پادشاه كافر نمرود و بخت نصر است و بزودي مالك سرتاسر زمين پنجمين كسي كه مهدي (ع) اين امت است خواهد بود.

(بحار ج 51 ص 217):

عن سعيد بن جبير (ره) قال: سمعت سيدالعابدين علي بن الحسين يقول: في القائم منا سنن الانبياء (ع) سنة من آدم و سنة من نوح و سنة من ابراهيم و سنة من موسي و سنة من عيسي و سنة من ايوب و سنة من محمد (ص) فاما من آدم و من نوح فطول العمر و اما من ابراهيم فخفاء الولادة و اعتزال الناس و اما من موسي فالخوف و الغيبة و اما من عيسي فاختلاف الناس فيه و اما من ايوب فالفرج بعد البلوي و اما من محمد (ص) فالخروج بالسيف.

بنقل از سعيد بن جبير (ره) گفت: از حضرت سيد العابدين امام علي بن الحسين صلوات الله و سلامه عليهما شنيدم مي فرمود: در قائم ما تنهايي از سنتهايي از سنتهاي انبياء (ع) باشد سنتي از آدم (ع) و سنتي از نوح (ع) و سنتي از ابراهيم (ع) و



[ صفحه 477]



سنتي از موسي (ع) از عيسي (ع) و سنتي از ايوب (ع) و سنتي از محمد (ص). اما از آدم (ع) و نوح (ع) طول عمر است و از ابراهيم (ع) پنهان بودن ولادت و دور ماندن از مردم و از موسي (ع) ترس و غيبت و از عيسي (ع) اختلاف مردم درباره ي او و از ايوب (ع) فرج و گشايش پس از سختي و از محمد (ص) خروج كردن با شمشير.

(بحار ج 51 ص 216):

عن زيد الشحام، عن ابيعبدالله (ع) قال: ان صالحا (ع) غاب عن قومه زمانا و كان يوم غاب عنهم كهلا مبدح البطن، حسن الجسم، وافر اللحية، خميص البطن، خفيف العارضين مجتمعا ربعة من الرجال، فلما رجع الي قومه لم يعرفوه بصورته فرجع اليهم و هم علي ثلاث طبقات: طبقة جاحدة لا ترجع ابدا و اخري شاكة فيه و اخري علي يقين فبدا (ع) حيث رجع بطبقة الشكاك فقال لهم: انا صالح فكذبوه و شتموه و زجروه، و قالوا بري الله منك ان صالحا كان في غير صورتك، قال: فأتي الجحاد فلم يسمعوا منه القول و نفروا منه اشد النفور ثم انطلق الي الطبقة الثالثة و هم اهل اليقين فقال لهم: انا صالح فقالوا: اخبرنا خبرا لانشك فيه معه انك صالح فانا لا نمتري ان الله تبارك و تعالي الحالق ينقل و يحول في اي الصور شاء و قد اخبرنا و تدارسنا فيما بيننا بعلامات القائم اذا جاء، و انما صح عندنا اذا أتي الخبر من السماء فقال لهم صالح: انا صالح. انا صالح الذي اتيتكم بالناقة فقالوا صدقت و هي التي نتدارس فما علاماتها فقال: لها شرب و لكم شرب يوم معلوم قالوا: امنا بالله و بما جئتنا به فعند ذلك قال الله تبارك و تعالي: «ان صالحان مرسل من ربه» قال اهل اليقين «انا بما ارسل به مؤمنون و قال الذين استكبروا و هم الشكاك و الجحاد انا بالذي امنتم به كافرون» قلت: هل كان فيهم ذلك اليوم عالم؟ قال: الله تعالي اعدل من ان يترك الارض بغير عالم يدل علي الله تبارك و تعالي و لقد مكث القوم بعد خروج صالح سبعة ايام علي فترة لا يعرفون اماما غير انهم علي ما في ايديهم من دين الله عزوجل كلمتهم واحدة فلما ظهر صالح (ع) اجتمعوا عليه، و انما مثل (علي و) و القائم مثل صالح (ع)».

بنقل از زيد شحام (ره) از حضرت امام صادق (ع) فرمود: همانا صالح پيغمبر (ع) زماني از قوم خود غائب شد و روزي كه از آنها غائب گرديد مردي بود در سن كهولت



[ صفحه 478]



داراي شكم فراخ و بدون خوب و ريش و محاسن فراوان و شكم تهي از غذاء و گونه هاي لاغر و ميان بالا بود. چون برگشت قومش او را بصورت اولي وي نشناختند. و مردم چون او را ديدند سه دسته شدند. يك دسته كه منكرش شدند و از انكار خود برنگشتند و دسته اي در او بشك و ترديد بودند و دسته ي ديگر يقين در او داشتند. صالح (ع) آغاز از دسته ي شكاك كرد و فرمود: من صالح مي باشم آنها تكذيبش كردند و ناسزايش گفتند و او را زجر دادند و گفتند خدا از تو بيزار باد همانا صالح (ع) در غير اين صورت و قيافه بود. صالح (ع) بنزد منكران آمد از او نشنيدند و از او بسختي نفرت كردند سپس بسوي اهل يقين رفت و به آنان گفت: من صالح (ع) هستم گفتم: بما خبري ده كه درباره ي تو شك نكنيم كه تو صالح مي باشي زيرا ما ترديد نداريم كه خداي تبارك و تعالي آفريدگار است نقل و تحويل مي دهد در هر صورتي كه بخواهد. به ما خبر رسيده و با يكديگر گفتگو داريم درباره ي نشانه هاي قائم (ع) هنگامي كه بيايد و چون خبري از آسمان بما برسد ما آنرا صحيص مي دانيم. صالح (ع) به آنان فرمود: من صالح مي باشم. من صالح (ع) مي باشم كه براي شما ناقه آوردم گفتند: راست گفتي: ناقه همان چيزي است كه ما در آن بحث و مذاكره مي كرديم علامتش چيست؟ فرمود: «براي ناقه روزي آشاميدني آب و براي شما هم روزي جهة نوشيدن معلوم است» آنان گفتند: ما ايمان داريم بخدا و بدانچه تو آورده اي در اين هنگام خداي تبارك و تعالي فرمايد: «همانا صالح (ع) رسول از پروردگار خود مي باشد» اهل يقين گفتند: ما بدانچه او آورده و فرستاده شده ايمان داريم و مستكبران كه همان افراد شكاك و منكر بودند گفتند: ما بدانچه شما ايمان آورده ايد كافريم. زيد گفت: من عرض كردم: آيا در آن روز عالمي در ميانشان بود؟ امام (ع) فرمود: خداي تعالي عادلتر از آنست كه زمين را بدون عالمي كه خلق را بسوي خداي تبارك و تعالي رهبري كند رها سازد. مردم پس از بيرون رفتن صالح (ع) هفت روز كه روزهاي فترت بود گذراندند و امامي نمي شناختند جز آنچه از دين خداي عزوجل كه در دسترس داشتند يك سخن بدان عمل مي كردند چون صالح (ع) ظهور كرد بر او گرد آمدند و همانا مثل علي (ع) و قائم (ع) مثل صالح (ع) است.



[ صفحه 479]



(يوم الخلاص ص 322):

و سئل الامام الصادق (ع): متي فرج شيعتكم؟ فقال اذا خرج صاحب هذا الامر من المدينة الي مكة بتراث رسول الله (ص) فقال السائل ما تراث رسول الله؟ قال سيف رسول الله و درعه و عمامته و برده و قضيبه و رايته و لامته و سرجه حتي ينزل مكة فيخرج السيف من غمده و يلبس الدرع و البردة و العمامة و ينشر الراية و يتناول القضيب بيده و يستأذن الله عزوجل في ظهوره و هذا التراث النبوي الشريف يتوارثه الائمة واحدا بعد واحد.

و از امام صادق (ع) پرسيده شد فرج شيعه چه وقتي است فرمود: زماني كه صاحب الامر از مدينه به مكه با ميراث پيامبر (ص) خروج كند سائل پرسيد ميراث پيامبر (ص) چه چيز است فرمود: شمشير و زره و عمامه و عباي پشمي و چوبدستي و پرچم و زين و ركاب پيامبر (ص) است به مكه آيد و شمشير از غلاف بركشد و زره مي پوشد و بر دو عمامه بر تن كند و پرچم برافرازد و چوب دستي را بدست گيرد و از خداوند اجازه براي ظهور گيرد و اين است ميراث نبي اكرم (ص) كه ائمه اطهار يكي پس از ديگري آن را از رسول خدا (ص) به ارث در اختيار دارند.

(بحار ج 51 ص 216):

عن عبدالله بن سنان، عن ابي عبدالله (ع) قال: سمعته يقول: في القائم سنة من موسي بن عمران (ع) فقلت: و ما سنة موسي بن عمران؟ قال: خفاء مولده و غيبته عن قومه، فقلت: و كم غاب موسي عن اهله و قومه؟ قال: ثماني و عشرين سنة.

بنقل از عبدالله بن سنان گفت: از حضرت امام صادق (ع) شنيدم مي فرمود: در قائم (ع) سنتي از موسي بن عمران (ع) موجود باشد عرض كردم: سنت موسي بن عمران (ع) چيست؟ فرمود: پنهان بودن ولادت و غيبتش از مردم عرض كردم: چقدر موسي (ع) از كسان و قومش غيبت داشت و فرمود: بيست و هشت سال.

(بحار ج 51 ص 218):

عن ابي بصير (ره) قال: سمعت اباجعفر (ع) يقول: في صاحب الامر سنة من موسي و سنة من عيسي وسنة من يوسف و سنة من محمد (ص) فاما من موسي فخائف يترقب، و اما من عيسي فيقال فيه ما قيل في عيسي، و اما من يوسف



[ صفحه 480]



فالسجن و التقية، و اما من محمد (ص) فالقيام بسيرته و تبيين اثاره ثم يضع سيفه علي عاتقه ثمانية اشهر و لا يزال يقتل اعداء الله حتي يرضي الله قلت: و كيف يعلم ان الله عزوجل قد رضي قال: يلقي الله عزوجل في قلبه الرحمة.

بنقل از ابي بصير (ره) گفت: از حضرت امام باقر (ع) شنيدم مي فرمود: در صاحب الامر (ع) و سنتي از يونس (ع) و سنتي از محمد (ص) است اما از موسي (ع) خوف و ترس و از عيسي (ع) آنچه در حق وي گفتند در حق مهدي (ع) نيز گويند و از يوسف (ع) زندان و تقيه و از محمد (ص) قيامت بسيرت آن حضرت و تبيين و توضيح آثارش سپس شمشير خود را هشت ماه بردوش نهد و پيوسته دشمنان خدا را بكشد تا خدا را بكشد تا خدا راضي شود. عرض كردم: چگونه خواهد دانست كه خداي عزوجل راضي شده؟ فرمود: خداي عزوجل رحمت را در قلبش مي افكند.

(بحار ج 51 ص 138):

عن عبدالله بن عطا قال: قلت لابي جعفر (ع): ان شيعتك بالعراق كثير و الله ما في بيتك مثلك فكيف لا تخرج؟ فقال: يا عبدالله بن عطا قد اخذت تفرش اذنيك للنوكي لا والله ما انا بصاحبكم قلت؟ فمن صاحبنا؟ فقال: انظروا من غيب عن الناس ولادته، فذلك صاحبكم انه ليس منا احد يشار اليه بالاصابع و يمضع بالالسن الا مات غيظا او حتف انفه.

بنقل از عبدالله بن عطا گفت: به امام باقر (ع) عرض كردم شيعيان شما در عراق بسيارند. بخدا قسم در خانواده شما مانند تو وجود ندارد پس چرا خروج نمي كني؟ فرمود: اي عبدالله بن عطا تو گوشت را براي شنيدن حرفهاي مردم نادان آماده كرده اي بخدا قسم من آنكس كه مي خواهيد نيستم. عرض كردم: پس آنكس كه خواهد بود؟ فرمود: نظر كنيد به كسي كه ولادتش بر مردم پنهان باشد و او مطلوب و صاحب شما است زيرا كسي از ما نيست كه مردم با انگشت به او اشاره كنند يا زبانزد مردم باشد جز آنكه كشته شود يا به مرگ طبيعي بميرد.

(بحار ج 52 ص 90، بحار ج 51 ص 142):

عن حنان سدير عن ابيه عن ابيعبدلله (ع) قال: ان للقائم منا غيبة يطول امدها فقلت له: و لم ذاك يابن رسول الله؟ قال ان الله عزوجل ابي الا ان يجري فيه سنن



[ صفحه 481]



الأنبياء (ع) في غيباتهم و انه لا بد له يا سدير من استيفاء مدد غيباتهم قال الله عزوجل: «لتركبن طبقا عن طبق» اي سننا علي سنن من كان قبلكم.

بنقل از حنان بن سدير از پدرش از امام صادق (ع) فرمود: همانا براي قائم ما (ع) غيبت طولاني باشد عرض كردم: يابن رسول الله (ص) چرا؟ فرمود: همانا خداي عزوجل امتناع دارد جز آنكه سنت هاي انبياء (ع) را در او جاري فرمايد در غيبتهائي كه داشته اند و آنكه اي سدير قائم (ع) ناگزير است كه مدت غيبت هاي آنان را تمام كند كه خداي عزوجل فرمايد: «البته طبقه به طبقه - سنت پي سنت از گذشتگان خود را تحمل مي كنيد».



[ صفحه 482]