کد مطلب:280096 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:413

اشعار فؤاد كرماني




دوش مسيحا دمي به نغمه داود

دردم ناقوس ميزدي به كليسا



كاين همه آواز يار پرده نشين است

ورنه نخيزد ز پرده اين همه آوا



كيست ولي خدا مسمي محمد (ص)

مخفي و نورش برون ز پرده ي خفا



جلوه او برتر از غياب و حضور است

نور خدا هر كجا بود توئي آنجا



يار در آغوش خلق و خلق چون مجنون

در پي ليلا هميشه باديه پيما



از مژه نزديكتر بچشم تو دلدار

وز دل و دلدار هر دو چشم تو اعمي



شرح دل ما حديث ماهي و آبست

كو همه در اب و آبرا شده جويا



ماه جمالي كه مشرقش زح احمد (ص)

زهره حسيني كه مطلعش دل زهرا (ع)



نور حسيني نژاد و بدر حسن روي

مظهر اسماء حق كه آمده حسني



دايره ي دور علم و نقطه توحيد

مركز پرگار عقل و نقشه امضاء



جلوه رويش صفاي خلوت معراج

طره مويش سواد ليلة اسراء



منصعق افتاده از شعاع جمالش

موسي عمران (ع) فراز سينه سينا



آنكه در آدم دميد نفحه ادراك

كادم از او ربنا بگفت و ظلمنا



آنكه بفلكش چو نوح (ع) جسته تمسك

صنعت كشتي به قلب او شده القاء



بدراتم نور تام نير اعظم

كرسي ذات البروج و كوكب انسي



آنكه بذيلش كليم كرده توسل

وانكه خليلش زده است دم ز تولا



آنكه چو فراز دار يهودان

كرده توجه به او فؤاد مسيحا



در طلبش سر نهاده خضر بهامون

تا مگرش جويد از جزيره خضراء



معرفتش گر چه از اشاره برون است

ما به اشارت بيان كنيم وبه ايما



شمش مضيئي كه هر چه پرده كشندش

راز جمالش فتد زپرده به افشاء