کد مطلب:296299
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:218
خلاصه اي از روايات گذشته
خلاصه ي داستان حديث كساء در روايات گذشته چنين است:
رسول خدا صلي اللَّه عليه و آله و سلم در منزل ام سلمه بود كه مشاهده كرد رحمت خداوند در حال نزول است، فرمود: نزد من فراخوانيد، نزد من فراخوانيد! عرض كردند: چه كسي را؟ فرمود: اهل بيتم: علي، فاطمه، حسن و حسين را. پس از اينكه اهل بيت در نزد آن جناب بر روي فرشي اجتماع كردند، عباي خيبري نفش داري را كه از
موي سياه بافته شده بود [1] بر سر خود و آنان كشيد و بعد عرضه داشت: «بار خدايا، اينان آل (خانواده) منند، پس بر محمد و آل او درود فرسد.» خداوند متعال آيه ي اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (33) را نازل فرمود.
ام سلمه در آن هنگام در پس پرده بود. وي گفته است: من در خانه نشسته بودم و در خانه هفت نفر بودند: جبرئيل، ميكائيل، علي، فاطمه، حسن و حسين. من سر خود را داخل كردم و گفتم: يا رسول اللَّه، آيا من از اهل بيت نيستم؟ به خدا سوگند پيغمبر به من بله نگفت، بلكه فرمود: تو عاقبت به خيري و در زمره ي زوجات پيغمبر به شمار هستي.
در روايت ديگري امّ سلمه گفت: آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: تو عاقبت به خير هستي، و اينان اهل بيت منند؛ خداوندا، خاندانم سزاوارترند.
حضرت رسول صلي اللَّه عليه و آله و سلم در اين داستان، اهل بيت را از ديگران جدا كرد و معلوم كرد كه ايشان كيانند و آيه را با گفتار و كردار خود تفسير نمود و فرمود: من و اهل بيتم از هر گناه و آلودگي پاك هستيم. و مكرر اين مطلب را در مسجد خود در حضور همه ي مسلمانان علني كرد، چنانكه در هنگام نماز در منزل علي و فاطمه مي آمد و آيه ي تطهير را براي آنها قرائت مي كرد و مي فرمود:
السَّلام عليكم اهلَ البيتِ و رحمةُ اللّه و بركاتُه، اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذهب عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِرَكُمْ تَطهيراً (33).
و در روايت ديگري در هنگام همه ي نمازهاي صبح در خانه علي مي آمد و دست خود را به دو طرف در مي گذاشت و آيه ي مزبور را مي خواند.
پاره اي از صحابه اين كار رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله و سلم را شماره كرده و گفتند: مدت شش ماه و يا هفت ماه و در يك روايت هشت ماه و در ديگري نه ماه يا كمتر يا بيشتر پيامبر را ديدم چنين مي كرد، و هر يك هر چه ديده بود بازگو كرده است.
مقصود حضرت رسول صلي اللَّه عليه و آله و سلم از اين كار اين بود كه به امت خود معني اين آيه را قولاً و عملاً نشان دهد و به مصداق آيه كريمه ي وَ اَنزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ (44) [2] .
مصداق اهل بيت را براي امّت بيان فرمود شايد ايشان بينديشند. اين مطلب در ميان مردم مشهور گشت و حتي خود اهل بيت و صحابه هم در مورد اهل بيت به آن احتجاج كردند، مانند:
امام حسن مجتبي عليه السلام كه خود يكي از اصحاب كساء بودند بعد از وفات پدر در خطبه ي خود به آن احتجاج نمودند و فرمودند: «من از اهل بيتي هستم كه خداوند پليدي را از آنها برداشته و آنان را پاك و پاكيزه قرار داده است.»
و در خطبه ي ديگري بعد از اينكه خنجر به او زدند فرمود: «ما از خانداني هستيم كه خداوند در حق آنان فرموده: جز اين نيست كه خداوند مي خواهد پليدي را از شما خاندان زدوده و شما را پاك و پاكيزه قرار دهد».
ام سلمه نيز با عمره ي همدانيه در اين باره احتجاج كرد و درباره ي علي عليه السلام به اين آيه استناد نمود و نيز پس از رسيدن خبر شهادت امام حسين عليه السلام از داستان كساء خبر داد و اهل عراق را لعنت كرد.
سعد بن ابي وقاص هم در مورد عدم دشنام دادن به علي عليه السلام با معاويه به اين آيه احتجاج نمود.
ابن عباس نيز آيه ي نامبرده را يكي از فضائل ده گانه ي علي عليه السلام بر شمرد و پاسخ افرادي را كه در مورد آن حضرت گفتگوهاي ناروايي داشتند داد.
از جمله كساني كه به اين آيه استناد كردند واثله بن اسقع بود كه دوبار در هنگام شنيدن دشنام به امام علي عليه السلام پاسخ داد و آيه را در فضيلت آن حضرت قرائت كرد.
حضرت علي بن الحسين عليه السلام نيز هنگام گفتگو با مرد شامي كه از يزيد تعريف مي كرد و اهل بيت را ناسزا مي گفت به آيه ي مزبور احتجاج فرمود.
[1] به توضيح صفحه ي 42 توجه شود.
[2] نحل.