کد مطلب:319188 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:246

امام
مبحث دیگر كه در موضوع خاتمیت مورد استفاده ی نویسنده ی رساله ی خاتمیت قرار گرفته، تحقیق در كلمه ی امام است و میگوید: «حجاب دیگر كه باعث بعد عده ای از شیعه ی مسلمین گردیده و آن ها را از مشاهده ی
شمس حقیقت محروم كرده، كلمه ی امام می باشد و یاران و حامیان امر عزیز كه در سبیل خدمت سالك و بتبلیغ امر الله و اعلاء كلمة الله قیام نموده اند شاهد این كلام می باشند، امروزه اغلب متحریان حقیقت بدون مقدمه سوآل میكنند، اول بگوئید این شخص امام است یا پیغمبر؟ اگر اظهار شود حضرت باب مقام رسالت داشتند، فی الحین اعتراض كنند كه ما منتظر امام هستیم نه پیغمبر، و چون گفته شود آنحضرت مقام امامت داشتند، گویند امام نباید صاحب كتاب باشد، بلكه باید در ترویج و تنفیذ آیات قرآنیه و فرائض اسلامیه حصر همت نماید، لذا بد نیست اگر مختصری راجع بلغت امام بحث شود، تا این تفسیر سقیم و اشتباه عظیم واضح و مبرهن گردد.»

مؤلف پس از بیان این مطلب با ذكر معنی لغوی «امام» كه در كتب لغت و اصطلاح قرآن بمعنی مطلق پیشوا و پیشرو و مقتدی آمده چنین نتیجه گرفته كه «اولاد امام می تواند كتاب داشته باشد و تشریع شریعت جدید نماید، زیرا بر پیغمبران نیز «امام» اطلاق گردیده، و در ثانی حضرت نقطه ی اولی امام دوازدهم و قائم موعود می باشد!!!!! كه بموجب احادیث معتبره و روایات متعدده باید دارای كتاب جدید و شریعت جدید باشد انتهی.»

پاسخ

احدی از علمای شیعه در هیچیك از آثار و نوشته های خود ادعا ننموده اند
كه كلمه ی امام منحصرا به ائمه ی اثنی عشر صلوات اله علیهم اجمعین گفته می شود، و این كلمه بشمول عام خود باقی است، و بر هر پیشوائی اعم از نبی و وصی نبی و یا بر پیشوایان جور اطلاق می گردد، و بقرآن مجید نیز امام گویند، و حتی بمقتدای جماعت مسلمین در نماز امام جماعت گفته می شود، و نویسنده ی خاتمیت بیهوده بخود زحمت تحقیق در این باره روا داشته و امری را كه فرقه ی ناجیه تفوه به آن ننموده بر آن بسته، و این افتراء روشن را ریشه ی بحث خود قرار داده و در نتیجه سوء استفاده نموده است، جماعت شیعه هیچگاه در اثبات ابدیت شریعت اسلام و عدم نسخ آن بكلمه ی امام متوسل نشده، و اصولا قول بخاتمیت پیامبر اسلام بحثی است جداگانه و گفتگو در پیرامون شخصیت وصی دوازدهم پیغمبر اكرم (ص) مطلبی دیگر، اگر ما ذوات مقدسه ی ائمه ی معصومین را امام بنامیم، بتصدیق نویسنده ی خاتمیت نیز واژه ی غلطی بكار نبرده ایم، و آنان یكی از مصادیق مسلم این كلمه میباشند و شیعه جز این چیزی نمیگوید و كلمه ی امام را هرگز منحصر در پیشوایان شیعه نمیكند و سبب اینكه لفظ امام بین شیعه اصطلاحا انصراف به ائمه ی اثنی عشر دارد، و به انبیاء انصراف ندارد آنست كه جنبه ی نبوت از اوصیاء پیغمبر اسلام نفی گردد، زیرا هر نبی امام هست، ولی هر امام ممكنست نبی نباشد، و لهذا شیعه بر مبنای خاتمیت پیغمبر اسلام (ص) جانشینان آن حضرت را امام یا وصی پیغمبر می نامند، كما اینكه خود حضرات ائمه ی معصومین همه وقت كلمه ی امام را درباره ی خود استعمال می فرمودند و كلمه ی امام المتقین از القاب و اسامی
امیرالمؤمنین (ع) است كه پیغمبر اكرم ویرا به این نام مخاطب فرموده، و حسینعلی بهاء در بعضی الواح خود منجمله در لوح آقا موسی می گوید: «امام دوازدهم حضرت اعلی... الخ» و در هر صورت در موضوع ما نحن فیه ابدا بحث اسمی و لفظی در كار نیست، بلكه سوآل شیعه اینست كه سمت آن شخص كه خود را بنام مهدی موعود معرفی نموده چیست، و بهتر این بود كه نویسنده ی خاتمیت سوآل فرضی خود را كه از ناحیه ی شیعه نقل نموده به این ترتیب مطرح میساخت كه اول بگوئید این شخص (نقطه ی اولی) پیغمبر و نبی صاحب شریعت میباشد، و شریعت او ناسخ شریعت قرآن است، یا اینكه وی وصی پیغمبر اسلام و تابع شریعت قرآن و مروج آن میباشد، اگر گویند او وصی دوازدهم پیغمبر اسلام و موعود شیعه است، جواب این خواهد بود كه مهدی موعود مقام شارعیت ندارد، و او بحكم روایات معتبره و متواتره وصی پیغمبر اسلام و تابع قرآن است، و علی محمد باب این چنین نبوده، و اگر گویند او صاحب شرع جدید است و مقام نبوت و رسالت دارد اظهار میشود شیعه مستبشر بچنین ظهوری نیست و انتظار چنین كسی را ندارد، و موعود خود را به این سمت نمی شناسد، بنابراین بر خلاف مدعای مذكور كلمه ی امام ملازم و برابر با عنوان نبوت نیست، و ممكن است كسی امام باشد، ولی پیغمبر نباشد، و بحمدالله این كلمه حجاب شیعه نشده و آنان را از مشاهده ی شمس حقیقت محروم ننموده و «حامیان امر عزیز» حق این گستاخی را ندارند كه عقیده ی شیعه را بر خلاف باور آنان بمیل خود توجیه و تفسیر نمایند.
وانگهی ما نفهمیدیم چه ملازمه است بین اینكه اگر به انبیا صحیح باشد امام گفته شود، در نتیجه میرزا علی محمد باب امام دوازدهم و قائم موعود باشد!!!

نگارنده عبارت صاحب خاتمیت را از صفحه ی 32 بار دیگر نقل مینماید و داوری را بخواننده ی محترم واگذار میكند: «اولا امام میتواند كتاب داشته باشد و تشریع شریعت جدید نماید زیرا به پیغمبران نیز اطلاق گردیده و در ثانی حضرت نقطه ی اولی امام دوازدهم و قائم موعود میباشند كه بموجب احادیث معتبره و روایات متعدده باید دارای كتاب جدید و شریعت جدید باشد».

خردمندان انصاف دهند و داوری نمایند، مؤلف بزعم خود استدلالیه نوشته، و در این مطلب مهم دعاوی خود را بلادلیل و بدون مناسبت بصورت نتیجه ی مستفاد از دلائل نقلیه و عقلیه ردیف نموده و رجما بالغیب سخن گفته و ذكر دلیل نكرده، و حال آنكه ابدا از روایات معتبره و احادیث (متعدده) اثبات مقام شارعیت برای قائم موعود نمیشود، تا چه رسد بر آنكه بگویند نقطه ی اولی همان قائم موعود میباشد.