کد مطلب:34007 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:202
«ابن ابی الحدید معتزلی» در شرح نهج البلاغه خویش فصلی درباره ی كلا مسجع امام (ع) گشوده و یادآور شده است كه برخی از ارباب علوم ادبی گویند كه «سجع» جزو معایب كلام است و از این رو خطبه های مسجع امیرمومنان (ع) را نیز مخدوش دانسته اند و مدعی شده اند كه كلام عرب، تهی از سجع و عاری از تكلف و تصنع بوده است، چنانكه خطب ی پیامبر (ص) در حجه الوداع این گونه است... وی سپس پاسخ می دهد: بدان كه اگر «سجع» از معایب كلام شمرده شود، پس باید كلام خدای سبحان كه كلامی مسجع است و تمام آن دارای فواصل و قراین است معیوب انگاشته شود و همینكه كلام خدای سبحان مسجع است كافی است در اینكه این ادعا، سخنی بیشتر خطبه های آن حضرت مسجع است،[2] مانند این سخن: «ان مع العز ذلا و ان مع الحیاه موتا و ان مع الدنیا آخره و ان لكل شی ء حسابا و لل حسنه ثوابا و لكل سیئه عقابا و ان علی كل شی ء رقیبا و انه لابد لك من قرین یدفن معك هو حی و انت میت فان كان كریما اكرمك و ان كان لئیما اسلمك ثم لایحشر الا معك و لا تبعث الا معه و لا تسال الا عنه، فلا تجعله الا صالحا، فانه ان صلح آنست به و ان فسد لم تستوحش الا منه و هو عمل.»[3]. (همانا ارجمندی را خواری به همراه است و زندگی را مرگ قرین است و دنیا را آخرتی است و براستی هر چیزی را حسابی است و هر نیكی را پاداشی و هر بدی را سزایی است و بر هر چیز مراقبتی است و تو را بی تردید همنشینی است كه با تو دفن گردد كه تو می میری و او زنده است پس اگر بزرگوار باشد، [صفحه 293] با تو بزرگواری كند و اگر فرومایه باشد تو را فروگذارد سپس او جز به همراه تو محضور نگردد و تو جز به همراه او از قبر برنخیزی و بجز از جانب او مسئولیتی نداری، پس همنشینی شایسته ای برای خود بگزین كه اگر شایسته باشد با او مانوس خواهی بود و اگر ناشایست باشد جز از او از هیچ وحشت نخواهی كرد و آن كردار توست). مشاهده می شود كه بیشتر این كلام مسجع است و همین گونه است تمام خطبه های بلند رسول خدا (ص)، اما در مورد سخنان كوتاه آن حضرت چون اقتضای سجع نداشته است: غیر مسجع است كه البته این در مورد كلام امیرمومنان (ع) هم صادق است. اما اینكه گفته اند «سجع» در كلام، بر تكلف آن دلالت می كند و از این رو امری نكوهیده است، باید دانست كه آن سجعی نكوهیده است كه بر گوش گران و بر ذوق سلیم ناگوار آید وگرنه سجعی كه نیكو و دلنشین باشد، چه ایرادی بر آن وارد است كه بسی ستوده و مطلوب است.[4] موجب شگفتی است كه «احمد امین مصری» در نهج البلاغه تردید روا می دارد از این رو كه به سجع آراسته است و در آن صنایع لفظی به كار رفته است![5] درست است كه در آن عصر قواعد فصاحت و بلاغت مدون نبوده است، اما استعمال سخنان و اشعار فصیح و دارای سجع و قافیه از امتیازات بزرگ مردم آن عصر شمرده می گردد. علی بن ابی طالب (ع) در آغوش فصاحت و بلاغت و تحت تربیت پیامبر اكرم (ص) رشد یافت و البته قواعد فصاحت و بلاغت را باید از سخنان وی استخراج نمود، نه اینكه از وجود آن در شگفت شد. اگر به كار رفتن فصاحت و بلاغت و صنایع ادبی مانند سجع عیب شمرده شود، باید نخست به قرآن كریم ایراد كرد و متعرض احادیث شریف نبوی شد. در حالی كه قرآن مشحون از چنین اموری است. سوره های ذاریات، طور، نجم، قمر، الرحمن و واقعه را بخوانید و به سجعی كه در آخر آیات آمده است توجه كنید، آنگاه خواهید دانست كه چنین سخنانی ایرادهایی تا چعه اندازه نابجاست و وجود قرآن كریم برای اثبات وجود سجع و صنایع لفظی معنوی در كلام علی (ع) كافی است،[6] چنانكه در سخنان پیامبر (ص) نیز از این نمونه ها فراوان یافت می شود.[7]. همان طور كه در نمونه های باقیمانده از ادب عصر جاهلی[8] و خطبه های موجود از صحابه دیده می شود.[9]. [صفحه 294] «ابوهلال عسكری» لغوی و ادیب و فاضل برجسته در گذشته بعد از سال 395 هجری.[10] می گوید كه نثر تا مزدوج و مسجع نباشد نیكو و با حلاوت نخواهد بود و كلامی كه از این امر خالی باشد از بلاغت به دور است و اگر كلامی یافت شد كه بلیغ باشد و در عین حال از مزدوج و مسجع بی نیاز باشد، هر آینه قرآن كریم است، زیرا در نظم از كلام مخلوق بیرون است و البته در ان نیز مزدوج و مسجع بسیار آمده است.[11]. دكتر زكی مبارك نیز یاد آور شده است كه در قرآن كریم هم به سجع سخن رانده شده است، زیرا سجع فنی از فنون اعراب عصر جاهلی به شمار می آمده است و در سخنان پیامبر (ص) نیز سجع فراوان یافت می شود.[12] بنابراین قرآن كریم و كلام نبوی مشحون از سجع و دیگر صنایع ادبی است و علی (ع) شاگرد مكتب قرآن و تربیت شده پیامبر عظیم الشان اسلام است و چه چیز شایسته تر و سزاوارتر از اینكه از قرآن و پیامبر، حتی در اسلوب كلام و تعبیر و ساخت و بافت سخن پیروی كند؟ بی تردید امیرمومنان (ع) تحت تاثیر این دو منبع نورانی بوده، زیرا مودب به ادب آن دو بوده است و فراوانی سجع در كلام آن حضرت امری طبیعی بلكه عین وجود اوست كه جلوه ی قرآن كریم و مظهر تربیت نبوی است و به بیان ابن ابی الحدید معتزلی آن حضرت پیشوای ارباب صنایع بدیع است.[13].
«سجع» در لغت به معنی بانگ كردن قمری و كبوتر و یا نالیدن شتر است و در اصطلا علم بدیع عبارت است از تواقف دو فاصله از نصر بر حرف آخر و مراد از فواصل، لماتی است ه در مقاطع عبارت و آخرت فقرات واقع شده باشد و گفته اند «سجع» در نثر مانند قافیه است در شعر، بنابراین «سجع» مختص به نثر است،[1] و به سخن دیگر عبارت از هم وزن آوردن كلمات آخر جمله و كلام امیر بیان، علی (ع) سراسر مسجع است.
صفحه 293، 294.