کد مطلب:53162 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

در وادي يابس چه گذشت؟











ابوبصير مي گويد:

از امام صادق عليه السلام در مورد سوره والعاديات پرسيدم، امام عليه السلام فرمود: اين سوره در ماجراي وادي يابس (بيابان خشك) نازل شده است. پرسيدم: قضيه وادي يابس از چه قرار بود.

امام صادق عليه السلام فرمود:

در بيابان يابس دوازده هزار نفر سواره نظام بودند، باهم عهد و پيمان محكم بستند كه تا آخرين لحظه، دست به دست هم دهند و حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم و علي عليه السلام را بكشند.

جبرئيل جريان را به رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اطلاع داد. حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم نخست ابوبكر و سپس عمر را با سپاهي چهار هزار نفري به سوي ايشان فرستاد كه البته بي نتيجه بازگشتند.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در مرحله آخر علي عليه السلام را چهار هزار نفر از مهاجر و انصار به سوي وادي يابس رهسپار نمود. حضرت علي عليه السلام با سپاه خود به طرف آن بيابان خشك حركت كردند.

به دشمن خبر رسيد كه سپاه اسلام به فرماندهي علي عليه السلام روانه ميدان شده اند. دويست نفر از مردان مسلح دشمن به ميدان آمدند.

علي عليه السلام با جمعي از اصحاب به سوي آنان رفتند. هنگامي كه در مقابل ايشان قرار گرفتند. از سپاه اسلام پرسيده شد كه شما كيستيد و از كجا آمده ايد و چه تصميمي داريد؟ علي عليه السلام در پاسخ فرمود:

من علي بن ابي طالب پسر عموي رسول خدا، برادر او و فرستاده او هستم، شما را به شهادت يكتايي خدا و بندگي و رسالت محمد دعوت مي كنم. اگر ايمان بياوريد، در نفع و ضرر شريك مسلمانان هستيد.

ايشان گفتند:

سخن تو را شنيديم، آماده جنگ باش و بدان كه ما، تو و اصحاب تو را خواهيم كشت! وعده ما صبح فردا.

علي عليه السلام فرمود:

واي بر شما! مرا به بسياري جمعيت خود تهديد مي كنيد؟ بدانيد كه ما از خدا و فرشتگان و مسلمانان بر ضد شما كمك مي جوئيم: «ولا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم »

دشمن به پايگاههاي خود بازگشت و سنگر گرفت. علي عليه السلام نيز همراه اصحاب به پايگاه خود رفته و آماده نبرد شدند. شب هنگام، علي عليه السلام فرمان داد مسلمانان مركبهاي خود را آماده كنند و افسار و زين و جهاز شتران را مهيا نمايند و در حال آماده باش كامل براي حمله صبحگاهي باشند.

وقتي كه سپيده سحر نمايان گشت، علي عليه السلام با اصحاب نماز خواندند و به سوي دشمن حمله بردند. دشمن آن چنان غافلگير شد كه تا هنگام درگيري نمي فهميد مسلمين از كجا بر آنان هجوم آورده اند. حمله چنان تند و سريع بود، كه قبل از رسيدن باقي سپاه اسلام، اغلب آنان به هلاكت رسيدند. در نتيجه، زنان و كودكانشان اسير شدند و اموالشان به دست مسلمين افتاد.

جبرئيل امين، پيروزي علي عليه السلام و سپاه اسلام را به پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم خبر دادند. آن حضرت بر منبر رفتند و پس از حمد و ثناي الهي، مسلمانان را از فتح مسلمين با خبر نموده و فرمودند كه تنها دو نفر از مسلمين به شهادت رسيده اند!

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و همه مسلمين از مدينه بيرون آمده و به استقبال علي عليه السلام شتافتند و در يك فرسخي مدينه، سپاه علي عليه السلام را خوش آمد گفتند. حضرت علي عليه السلام هنگامي كه پيامبر را ديدند از مركب پياده شده، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نيز از مركب پياده شدند و ميان دو چشم (پيشاني) علي عليه السلام را بوسيدند. مسلمانان نيز مانند پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم، از علي عليه السلام قدرداني مي كردند و كثرت غنايم جنگي و اسيران و اموال دشمن كه به دست مسلمين افتاده بود را از نظر مي گذراندند.

در اين حال، جبرئيل امين نازل شد و به ميمنت اين پيروزي سوره «عاديات» به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم وحي شد:

«والعاديات ضبحا، فالموريات قدحا، فالمغيرات صبحا، فأثرن به نقعا فوسطن به جمعا...»[1] .

اشك شوق از چشمان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سرازير گشت، و در اينجا بود كه آن سخن معروف را به علي عليه السلام فرمود:

«اگر نمي ترسيدم كه گروهي از امتم، مطلبي را كه مسيحيان درباره حضرت مسيح عليه السلام گفته اند، درباه تو بگويند، در حق تو سخني مي گفتم كه از هر كجا عبور كني خاك زير پاي تو را براي تبرك برگيرند!»[2] .









    1. ترجمه آيات: سوگند به اسبان دونده كه نفس زنان (به سوي ميدان جهاد) پيش رفتند. و سوگند به آنها (كه بر اثر برخورد سمهايشان به سنگهاي بيابان) جرقه هاي آتش افروختند و با دميدن صبح بر دشمن يورش بردند. و گرد و غبار به هر سو پراكنده كردند، ناگهان در ميان دشمن ظاهر شدند و...
    2. بحار، ج21 ص72 داستانهاي بحارالانوار، ج 1 ص39.