کد مطلب:53163 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:253

جوان قانون شكن











روزي علي عليه السلام در شدت گرما بيرون از منزل بود سعد پسر قيس حضرت را ديد و پرسيد:

يا اميرالمؤمنين! در اين گرماي شديد چرا از خانه بيرون آمديد؟ فرمود:

براي اينكه ستمديده اي را ياري كنم، يا سوخته دلي را پناه دهم. در اين ميان زني در حالت ترس و اضطراب آمد مقابل امام عليه السلام ايستاد و گفت:

يا اميرالمؤمنين شوهرم به من ستم مي كند و قسم ياد كرده است مرا بزند. حضرت با شنيدن اين سخن سر فرو افكند و لحظه اي فكر كرد، سپس سر برداشت و فرمود:

نه به خدا قسم! بدون تأخير بايد حق مظلوم گرفته شود!

اين سخن را گفت و پرسيد:

منزلت كجاست؟

زن منزلش را نشان داد.حضرت همراه زن حركت كرد تا در خانه او رسيد.

علي عليه السلام در جلوي درب خانه ايستاد و با صداي بلند سلام كرد. جواني با پيراهن رنگين از خانه بيرون آمد حضرت به وي فرمود:

از خدا بترس! تو همسرت را ترسانيده اي و او را از منزلت بيرون كرده اي.

جوان در كمال خشم و بي ادبانه گفت:

كار همسر من به شما چه ارتباطي دارد: «والله لاحرقنها بالنار لكلامك؛ به خدا سوگند به خاطر اين سخن شما او را آتش خواهم زد!» علي عليه السلام از حرفهايي جوان بي ادب و قانون شكن سخت برآشفت! شمشير از غلاف كشيد و فرمود:من تو را امر به معروف و نهي از منكر مي كنم، فرمان الهي را ابلاغ مي كنم، حال تو به من تمرد كرده از فرمان الهي سرپيچي مي كني؟ توبه كن والا تو را مي كشم.در اين فاصله كه بين حضرت و آن جوان سخن رد و بدل مي شد، افرادي كه از آنجا عبور مي كردند محضر امام عليه السلام رسيدند و به عنوان اميرالمؤمنين عليه السلام سلام مي كردند و از ايشان خواستار عفو جوان بودند.

جوان كه حضرت را تا آن لحظه نشناخته بود از احترام مردم متوجه شد در مقابل رهبر مسلمانان خودسري مي كند، به خود آمد و با كمال شرمندگي سر را به طرف دست علي عليه السلام فرود آورد و گفت:

يا اميرالمؤمنين از خطاي من درگذر، از فرمانت اطاعت مي كنم و حداكثر تواضع را درباره همسرم رعايت خواهم نمود. حضرت شمشير را در نيام فرو برد و از تقصيرات جوان گذشت و امر كرد داخل منزل خود شود و به زن توصيه كرد كه با همسرت طوري رفتار كن كه چنين رفتار خشني پيش نيايد.[1] .









    1. بحار، ج40 ،ص113 داستانهاي بحارالانوار ج1 ص43.