کد مطلب:53172 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:240
عبدالله بن عباس مي گويد: من در آنجا به حضور اميرالمؤمنين علي رسيدم، ديدم (رئيس مسلمانان، فرمانده كل قوا) خود كفش خويش را وصله مي زند. حضرت روي به من كرد و فرمود: ابن عباس! اين كفش چه قدر مي ارزد؟ قيمت آن چقدر است؟ گفتم: ارزشي ندارد. فرمود: سوگند به خدا! همين كفش بي ارزش از رياست و حكومت بر شما براي من محبوبتر است. مگر اين كه بتوانم با اين حكومت و رياست حق را زنده كنم و باطل را براندازم.[1] . آري! ارزش يك حكومت، بسته به آن است كه در سايه اش حق زنده و باطل نابود گردد و گرنه چه ارزشي دارد؟
علي عليه السلام با سپاهيان اسلام براي سركوبي پيمان شكنان به سوي بصره حركت مي كردند. در نزديكي بصره به محل ذي قار رسيدند. در آنجا براي رفع خستگي و آماده سازي سپاه توقف نمودند.