کد مطلب:53188 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:209

مقایسه سیاست علی با عمر در شورای شش نفری











عمر هنگام وفاتش وصیت كرد كه: از میان شش نفر صحابه بزرگ پیامبر، یكی را به عنوان خلیفه برگزییند. و آن شش نفر را مأمور ساخت در مجلس خصوصی به بحث و تحلیل نشسته، پس از گفتگوی لازم، از میان خود یكی را انتخاب نمایند، و هر گاه كسی از آنان با انتخاب اكثریت شورا مخالفت نماید، گردنش را بزنند!! افراد شورای عمر عبارت بودند از: -1 «علی بن ابی طالب علیه السلام»، -2 «عثمان بن عفان» -3 «عبدالرحمن بن عوف» -4 «سعد بن ابی وقاص» -5 «طلحة بن عبیدالله» -6 «زبیر بن العوام» در این میان «حق و تو» با «عبدالرحمن بن عوف» بود.

در مورد افراد شورا و واگذاری حق و تو به عبدالرحمن در میان مردم بحث و گفتگو بود، از آن جمله عبدالله بن عباس كه مردی سیاسی و با نفوذ و عالم بود،و به مولای متقیان ارادت خاصی داشت، عرض كرد: «ذهب الامر منا» یعنی در این شورا علی علیه السلام هرگز به خلافت نخواهد رسید!! زیرا تركیب شورا از افراد مذكور طوری بود، كه بر ضد علی علیه السلام تشكیل شده بود، و خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه «شقشقیه» به آن اشاره می كنند.[1] .

در اینجا این سؤال پیش می آید كه: اگر علی مرد سیاسی است چگونه در مجلس شورای شش نفری شركت می كند كه می داند موفق نخواهد شد؟

جوابش از خود علی بن ابی طالب است، كه می خواهد تفاوت سیاست خود را با سیاست عمر به مردم نشان دهد، و آیندگان در آن مورد داوری كنند، و یقین كنند كه ولایت و خلافت علی علیه السلام از جانب خدا بوده، اما خلفای غاصب با انواع شیطنت ها و دسیسه بازی ها حق را از صاحب حق گرفتند!! زیرا آنان گفته بودند: پیامبر خدا فرموده است:

«ان النبوة والامامة لا یجتمعان فی بیت!»[2] .

رسالت و امامت هرگز در یك خانواده جمع نمی گردد!!

و از طرفی عمر گفته بود: اهل شوری اهل بهشت هستند، و پیامبر هنگام وفاتش از آن راضی بود.

و از طرفی با یكایك آنان صحبت می كند، و به طلحه می گوید: پیامبر از تو ناراضی بود!![3] .

و سپس به ابوطلحه انصاری می گوید: هر كدام از این اهل شورا كه با اكثریت مخالفت نماید گردن او را بزن!

علی علیه السلام می فرماید: من در شورا شركت كردم كه ثابت كنم اینها دروغ می گویند! اینها چنان منحرفند كه به پیامبر خدا به دروغ نسبت حدیث می دهند! تا خلافت مرا غصب كنند، باید مردم بدانند كه چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اجتماع نبوت و امامت را در یك خانواده ممنوع می داند و از سوی دیگر همین راویان دروغگو مرا جزو همان شورای شش نفری برای انتخاب خلیفه قرار می دهند.[4] .

عمر از یك سو اهل شورا را اهل بهشت دانسته، و مورد رضایت پیامبر معرفی می كند، و از طرف دیگر دستور می دهد: گردن مخالف را بزنید!! او چگونه می گوید پیامبر از شما راضی بود، و بعد می گوید پیامبر از طلحه ناراضی بود؟![5] .

خوانندگان عزیز خود می توانند در این موارد داوری كنند، و ملاحظه فرمایند آیا خلفای دیگر سیاسی تر بودند یا علی بن ابی طالب؟ آیا آنان می گفتند اگر علی نبود ما هلاك می شدیم یا مولای متقیان؟! آیا آنان متناقض حرف می زدند یا علی بن ابی طالب؟

و بالاخره امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جواب شیطنت های معاویه كه او را مرد سیاست و حیله گر نامیده اند، می فرمایند:

«والله ما معاویة بادهی منی، ولكنه یغدر ویفجر ولو لا كراهیة الغدر لكنت من ادهی الناس»[6] .

سوگند به خدا كه معاویه در میدان سیاست و تدبیر بر من برتری ندارد، منتهی او مرد خیانت و دروغ است، و هرگز به عهد و پیمان خود وفا نمی كند، و اگر نبود این كه حیله گری روا نیست، من از همه مردم روی زمین زیرك تر بودم.

از مجموع مطالب این قسمت نتیجه می گیرم كه علی علیه السلام در میدان سیاست نیز رقیب و نظیری نداشته و ندارد، و او بر خلفا و دیگران مقدم بوده است، با این تفاوت، كه سیاست علی محدود به قوانین اسلام و شرع بوده، و هرگز از آن تجاوز نمی كرد، ولی دیگران هیچ محدودیتی نداشته، و هر چه را مصلحت خود تشخیص می دادند، بی درنگ آن را پیاده می كردند، خواه مشروع بوده باشد یانه![7] .









    1. خطبه سوم نهج البلاغه.
    2. شرح ابن ابی الحدید ج1 ص189.
    3. كامل ابن اثیر ج3 ص 66 كنزالعمال ج5 ص715 به بعد.
    4. انا اعلم ذلك (من این را می دانم كه از خلافت محروم می شوم و دیگری انتخاب می گردد) ولكنی ادخل معهم فی الشوری لان عمر قد اهلنی الان للخلافة وكان قبل ذلك یقول: ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: ان النبوة والامامة لا یجتمعان فی بیت فانا ادخل فی ذلك لاظهر للناس مناقضة فعله لروایته!!!.
    5. شرح خطبه شقشقیه در شروح نهج البلاغه از جمله ابن ابی الحدید ج1 ص185 به بعد و ج20 ص21.
    6. نهج البلاغه خطبه191 ص648 فیض الاسلام.
    7. نقل از آفتاب ولایت، ص133-131.