کد مطلب:53196 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:133

ياد علي در حال احتضار











شخص ديگري به نام عبدالله بديل از افسران ارشد آن حضرت در جنگ صفين حضور داشت، وي در اكثر حمله ها فرماندهي سپاهيان حق را به عهده گرفته، و بر دشمن كور دل و ستمگر مي تاخت و آن چنان شجاعت ها نشان مي داد كه معاويه و سپاهش را مرعوب مي ساخت!

سرانجام عبدالله در صفين شهيد شد، او لحظات آخر عمرش را مي گذرانيد، و فقط رمقي در جان داشت، ناگاه اسود بن طهمان خزاعي در حال احتضار وي را شناخته و به كنارش آمد و گفت: خدا تو را رحمت كند، اگر مي توانستم تو را از مهلكه نجات مي دادم، و يا همراه تو شهيد مي شدم، ولي چه كنم دستم كوتاه است... اگر وصيتي داري به من بگو.

«عبدالله» زبان بگشود و بگو.

«اوصيك بتقوي الله، وان تناصح اميرالمؤمنين، و تقابل معه حتي يظهر الحق او تلحق بالله، و ابلغ اميرالمؤمنين عني السلام...» سفارش من به تو پس از پرهيزكاري اين است كه: خير خواه اميرالمؤمنين باشي، و در كنار او با دشمنش بجنگي، تا خداوند حق را پيروز كند، و يا در اين مسير تو به شهادت برسي، سلام مرا به مولايم اميرالمؤمنين برسان...

چون علي از شهادت عبدالله بديل آگاه گشت، براي وي استرحام نموده و از نقش وي قدرداني كرد.[1] .









    1. شرح ابن ابي الحديد ج8 ص91 و.92 نقل از آفتاب ولايت ص186-179.