کد مطلب:53205 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137
كنايه از اين كه من بين تو و آنان فرق نمي گذارم، و نمي دانم كداميك حق، و آن ديگري باطل مي باشيد!! حضرت در جوابش فرمودند: تو در تشخيص حق و باطل دچار اشتباه شده اي، تو مي خواهي براي تشخيص آنها به سراغ خود افراد روي! و اين صحيح نيست، بلكه بايد در شناسايي اشخاص به سراغ معيارهاي حق و باطل صحيح نيست، بلكه بايد در شناسايي اشخاص به سراغ معيارهاي حق و باطل بشتابي و از اين طريق، صحيح را از ناصحيح و صواب را از خطا تميز دهي. حارث گفت: من به دنبال عبدالله و سعد وقاص مي روم كه راه بي طرفي اعلان نموده،و داخل مسائل سياسي نمي گردد!! حضرت فرمودند: آنان از حق و حقيقت پشتيباني ننموده، و بر ضد باطل قيام نكرده اند!! تو چگونه از راه ناصحيح آنان پيروي مي نمايي!! در حالات آن دو نفر آمده است كه: پس از قتل عثمان، سعد وقاص چند رأس گوسفند خريده و راه صحرا را پيش گرفت، و از بيعت با اميرالمؤمنين خودداري نموده و به چوپاني مشغول شد!! ولي عبدالله عمر با آن حضرت بيعت كرد، و سپس بيعت خود را شكسته، و زير حمايت خواهرش حفصه همسر رسول خدا راه بي طرفي را پيش گرفت، و خانه نشيني را بر نظام اجتماعي اميرالمؤمنين ترجيح داد!! او بر همين منوال مي گذرانيد تا اينكه حجاج بن يوسف در جنگي كه در مكه رخ داد، عبدالله زبير را به دار زد و عبدالله عمر شبانگاه به منزل حجاج آمده و بدو گفت: من از پيامبر خدا شنيدم كه فرمود: «هر كس از دنيا برود و امام زمان خويش را نشناسد، مسلمان نمرده است». اينك آمده ام از طريق تو براي عبدالملك مروان بيعت نمايم، هم اينك دستت را بده تا با تو بيعت كنم! حجاج در حالي كه با وي با تحقير و بي احترامي برخورد مي كرد، در اين هنگام پايش را دراز نموده و گفت: بيا به جاي دستم با پايم بيعت كن!! عبدالله عمر گفت: چرا به من اسائه ادب نموده و تحقيرم مي نمايي؟! حجاج گفت: اي احمق نادان! آيا علي بن ابي طالب عليه السلام امام نبود؟ چرا با او بيعت نكردي؟ آيا او امام زمان نبود؟! سوگند به خدا تو براي بيعت و دستور رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به اينجا نيامده اي! بلكه تو را اين چوبه دار به اينجا كشانيده، و از ترس وارد شده اي!![1] .
در تاريخ آمده است كه شخصي به نام حارث بن حوط به حضور علي عليه السلام آمده و گفت: گمان مي كني من طلحه و زبير و عايشه را باطل مي دانم؟!