کد مطلب:53209 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125
«اگر جنگها امام مي دادند كه اندكي به ما پردازد، ما چيزها از اين علم از او نقل مي كرديم كه دلها بر نمي تابيد، آخر او اميرالمؤمنان است»![1] . يكي از فاضلان را از فضائل حضرتش پرسيدند، گفت: چه گويم درباره رادمردي كه دشمنانش از حسد و هوادارانش از ترس و تقيه فضائل او را پنهان داشتند، و با اين همه فضائل آشكار او شرق و غرب عالم را پر كرده است.[2] . احمد بن حنبل: فضائلي كه درباره علي بن ابي طالب عليه السلام رسيده درباره هيچ يك از ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نرسيده است.[3] . محمد بن احساق واقدي: علي عليه السلام از معجزات پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود چون معجزه عصاء براي موسي و زنده كردن مردگان براي عيسي عليه السلام.[4] . آية الله خويي (قدس سره) ايمان علي عليه السلام به قرآن- با آن همه مهارت در بلاغت- خود به تنهايي دليل است كه قرآن وحي الهي است. چرا نه، كه او خداوند شيوا سخني و رسا گويي و برترين نمونه در معارف الهي است[5] . خليل بن احمد صاحب علم عروض: نياز همگي به او و بي نيازي او از همه، دليل است كه او پيشواي همه است.[6] . دكتر مهدي محبوبه علي بر معرفت احاطه يافت بي آنكه معرفت بر او احاطه يابد،و علي بر هر سوي معرفت دست يافت بي آنكه معرفت بر هر سوي وي دست يابد.[7] . علي معرفت را شناخت و معرفت علي را نشناخت، و علي به معرفت رسيد اما معرفت به علي نرسيد. دكتر سعادت همه مؤرخان و سيره نويسان بر اين باورند كه علي بن ابي طالب را امتيازات بزرگي بود كه براي ديگران فراهم نبود، او امتي بود كه در يك تن تبلور يافته بود.[8] . نويسنده مسيحي عرب جرج جرداق: در نظر من، فرزند ابوطالب نخستين مرد عرب بود كه با روح كلي يار و همنشين بود؛ علي شهيد عظمت خود شد؛ كه او در حالي جان سپرد كه نماز را در ميان دو لب داشت، او با دلي سرشار از عشق خدا در گذشت. هرگز تازيان قدر و مقام راستين وي را نشناختند تا آنكه از همسايگان پارسي آنان مردمي برخاستند كه ميان گوهر و سنگريزه فرق مي نهادند.[9] . ابن ابي الحديد: به فصاحت بنگر كه چه سان خود را در اختيار علي نهاد و ضمامش را به دست او سپرد! منزه خداي كه اين مرد را چنين مزاياي پربها و ويژگيهاي گرانمايه بخشيد! نوجواني از فرزندان عرب مكه با آنكه آميزشي با حكيمان نداشت، در آشناي با حكمت از افلاطون و ارسطو سر آمد، و گرچه معاشرتي با دانشمندان علم اخلاق ننمود از سقراط به مسائل اخلاقي آگاهتر شد، و هر چند در ميان دلاوران نباليد- كه مكيان تاجر بودند نه جنگجو- اما دلاورترين بشر روي زمين گرديد! به خلف احمر گفتند: كدام دليرترند؛ علي يا انبسه يا بسطام؟ پاسخ داد: انبسه و بسطام را با افراد بشر و آدميان سنجيد نه با آن كس كه از حد بشريت فراتر است. گفتند: به هر حال چيزي بگو. گفت: خدا را سوگند، اگر علي نهيبي به روي آنان زند، هر دو قالب تهي كنند پيش از آن كه به آنان بتازد.![10] . نظام: علي بن ابي طالب، گوينده را مايه گرفتاري و آزمايشي و سخت است، اگر در حق او سنگ تمام گذارد به افراط و غلو انجامد، و اگر از حقش بكاهد به زشتي و گناه در افتد؛ حد ميانه هم چندان ظريف و تيززبان و بلند ستيغ است كه آگاهي از آن و سعود بر آن بسي دشوار آيد مگر بر گوينده زيرك و هوشمند.[11] . فخر رازي: هر كه علي را پيشواي ديني خود قرار دهد، حقا به دستاويز محكمي در دين و دنياي خود چنگ زده است.[12] . ابن سينا گويد: علي بن ابي طالب- صلوات الله عليه- كلام گويا و قلب فراگير الهي است، نسبت او با ديگر ياران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم نسبت معقول به محسوس بود، و ذات او از شدت نزديكي به خدا ممسوس در ذات خدا گشته بود.[13] . جبران خليل: امام علي نيز به روش همه پيامبران با بينش دنيا را وداع گفت، كه به شهري نه شهر خود درآمدند و به سراغ قومي نه قوم خود رفتند و در زماني نه زمان خود زيستند.[14] . و هم او گويد: بي ترديد علي يكي از سران انديشه و روح و بيان در هر زمان و مكاني است.[15] . ابن ابي الحديد گويد: چه گويم درباره مردي كه اهل ذمه با آنكه اسلام را نپذيرفته اند به او مهر مي ورزند، فيلسوفان با آنكه ميانه اي با اهل دين ندارند بزرگش مي شمارند، شاهان روم و فرنگ شمايل او را در كنيسه ها و پرستشگاههاي خود نقش مي كنند، و شاهان ترك و ديلم عكس او را بر شمشيرهاي خود حك مي نمايند.[16] و[17] .
جنيد را از منزلت علي بن ابي طالب عليه السلام در علم تصوف پرسيدند، گفت: