کد مطلب:62610 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:311

جاذبه های نیرومند











در مقدمه جلد اول «خاتم پیامبران» درباره «دعوتها» چنین می خوانیم:

«دعوتهائی كه در میان بشر پدید آمده، همه یكسان نبوده و شعاع تأثیر آنها یكنواخت نیست. بعضی از دعوتها و سیستمهای فكری یك بعدی است و در یك سو پیش رفته است. در زمان پیدایشش قشر وسیعی را فرا گرفته، میلیونها جمعیت پیرو پیدا كرده است اما بعد از زمان خویش دیگر بساط هستیش برچیده شده و به دست فراموشی سپرده شده است.

و بعضی دو بعدی است. شعاعشان در دو سو پیش رفته است. همچنانكه قشر وسیعی را فرا گرفته، در زمانها نیز پیشروی كرده. برد آن تنها در بعد مكانی نبوده است، بعد زمان را نیز فرا گرفته است.

[صفحه 36]

و بعضی دیگر در ابعاد گوناگون پیشروی كرده اند. هم سطح وسیعی از جمعیتهای بشر را فرا گرفته و تحت نفوذ خویش قرار داده اند و در هر قاره ای از قاره ها اثر نفوذ آنها را می بینیم، و هم بعد زمان را فرا گرفته یعنی مخصوص یك زمان و یك عصر نبوده، قرنهای متمادی در كمال اقتدار حكومت كرده اند، و هم تا اعماق روح بشر ریشه دوانده و سر ضمیر افراد را در اختیار قرار داده و بر عمق قلبها حكومت كرده و زمام احساسها را در دست گرفته اند. اینگونه دعوتهای سه بعدی مخصوص سلسله پیامبران است.

كدام مكتب فكری و فلسفی را می توان پیدا كرد كه مانند ادیان بزرگ جهان، بر صدها میلیون نفر، در مدت سی قرن و بیست قرن و حداقل چهارده قرن حكومت كند و به سر ضمائر افراد چنگ بیندازد؟!

جاذبه ها نیز اینچنین اند، گاهی یك بعدی و گاهی دو بعدی و گاهی سه بعدی هستند.

جاذبه علی از قسم اخیر است. هم سطح وسیعی از جمعیت را مجذوب خویش ساخته و هم به یك قرن و دو قرن پیوسته نیست بلكه در طول زمان ادامه یافته و گسترش پیدا كرده است. حقیقتی است كه بر گونه قرون و اعصار می درخشد و تا عمق و ژرفای دلها و باطنها پیش رفته است، آنچنانكه بعد از قرنها كه به یادش می افتند و سجایای اخلاقیش را می شنوند اشك شوق می ریزند و به یاد مصائبش می گریند تا جائی كه دشمن را نیز تحت

[صفحه 37]

نفوذ قرار داده است و اشكش را جاری ساخته است. و این قدرتمندترین جاذبه هاست.

از اینجا می توان دریافت كه پیوند انسان با دین از سبك پیوندهای مادی نیست بلكه پیوند دیگری است كه هیچ چیز دیگر چنین پیوندی با روح بشر ندارد.

علی اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نمی بود فراموش شده بود. تاریخ بشر قهرمانهای بسیار سراغ دارد: قهرمانهای سخن، قهرمانهای علم و فلسفه، قهرمانهای قدرت و سلطنت، قهرمان میدان جنگ، ولی همه را بشر از یاد برده است و یا اصلا نشناخته است. اما علی نه تنها با كشته شدنش نمرد بلكه زنده تر شد. خود می گوید:

هلك خزان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقی الدهر، اعیانهم مفقوده و امثالهم فی القلوب موجوده»[1] .

«گردآورندگان دارائیها در همان حال كه زنده اند مرده اند و دانشمندان (علماء ربانی) پایدارند تا روزگار پایدار است. جسمهای آنها گمشده است اما نقشهای آنها بر صفحه دلها موجود است».

درباره شخص خودش می فرماید:

«غدا ترون ایامی و یكشف لكم عن سرائری و تعرفوننی بعد خلو

[صفحه 38]

مكانی و قیام غیری مقامی»[2] .

«فردا روزهای مرا می بینید و خصائص شناخته نشده من برایتان آشكار می گردد و پس از تهی شدن جای من و ایستادن دیگری به جای من، مرا خواهید شناخت».


عصر من، داننده اسرار نیست
یوسف من بهر این بازار نیست


نا امید استم زیاران قدیم
طور من سوزد كه می آید كلیم


قلزم یاران چو شبنم بی خروش
شبنم من مثل یم طوفان به دوش


نغمه من از جهان دیگر است
این جرس را كاروان دیگر است


ای بسا شاعر كه بعد از مرگ زاد
چشم خود بربست و چشم ما گشاد


رخت ناز از نیستی بیرون كشید
چون گل از خاك مزار خود دمید


در نمی گنجد به جو عمان من
بحرها باید پی طوفان من


برقها خوابیده در جان من است
كوه و صحرا باب جولان من است

[صفحه 39]

چشمه حیوان براتم كرده اند
محرم راز حیاتم كرده اند


هیچكس رازی كه من می گویم نگفت
همچو فكر من در معنی نسفت


پیر گردون با من این اسرار گفت
از ندیمان رازها نتوان نهفت[3] .


و در حقیقت علی همچون قوانین فطرت است كه جاودانه می مانند. او منبع فیاضی است كه تمام نمی گردد بلكه روزبروز زیادتر می شود و به قول جبران خلیل جبران از شخصیتهائی است كه در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده اند.

بعضی از مردم فقط در زمان خودشان رهبرند و بعضی اندكی بعد از زمان خویش نیز رهبرند و به تدریج رهبریشان رو به فراموشی می رود. اما علی و معدودی از بشر همیشه هادی و رهبرند.

[صفحه 40]


صفحه 36، 37، 38، 39، 40.








    1. نهج البلاغه، حكمت 139.
    2. نهج البلاغه، خطبه 149.
    3. كلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری، ص 7-6.