کد مطلب:62611 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:264

تشيع، مكتب محبت و عشق











از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زيربناي اصلي آن محبت است. از زمان شخص نبي اكرم كه اين مذهب پايه گذاري شده است زمزمه محبت و دوستي بوده است. آنجا كه در سخن رسول اكرم جمله «علي و شيعته هم الفائزون»[1] را مي شنويم، گروهي را در گرد علي مي بينيم كه شيفته او و گرم او و مجذوب او مي باشند. از اينرو تشيع مذهب عشق و شيفتگي است. تولاي آن حضرت مكتب عشق و محبت است. عنصر محبت در تشيع دخالت تام دارد. تاريخ تشيع با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان و جانبازان سر از پا نشناخته توأم است.

[صفحه 41]

علي همان كسي است كه در عين اينكه بر افرادي حد الهي جاري مي ساخت و آنها را تازيانه مي زد و احيانا طبق مقررات شرعي دست يكي از آنها را مي بريد بازهم از او رو بر نمي تافتند و از محبتشان چيزي كاسته نمي شد. او خود مي فرمايد:

«لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفي هذا علي ان يبغضني ما ابغضني، ولو صببت الدنيا بجماتها علي المنافق علي ان يحبني ما أحبني، و ذلك انه قضي فانقضي علي لسان النبي الامي انه قال: يا علي لا يبغضك مؤمن، و لا يحبك منافق»[2] .


«اگر با اين شمشيرم بيني مؤمن را بزنم كه با من دشمن شود، هرگز دشمني نخواهد كرد و اگر همه دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت، زيرا كه اين گذشته و بر زبان پيغمبر امي جاري گشته كه گفت: يا علي! مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمي دارد».

علي مقياس و ميزاني است براي سنجش فطرتها و سرشتها. آنكه فطرتي سالم و سرشتي پاك دارد از وي نمي رنجد ولو اينكه شمشيرش بر او فرود آيد. و آنكه فطرتي آلوده دارد به او علاقمند نگردد ولو اينكه احسانش كند، چون علي جز تجسم حقيقت چيزي نيست.

مردي است از دوستان اميرالمؤمنين، با فضيلت و با ايمان. متأسفانه از وي لغزشي انجام گرفت و بايست حد بر وي جاري گردد.

[صفحه 42]

اميرالمؤمنين پنجه راستش را بريد. آن را به دست چپ گرفت. قطرات خون مي چكيد و او مي رفت. ابن الكواء خارجي آشوبگر، خواست از اين جريان به نفع حزب خود و عليه علي استفاده كند، با قيافه اي ترحم آميز جلو رفت و گفت دستت را كي بريد؟ گفت: «قطع يميني سيد الوصيين و قائد الغر المحجلين و اولي الناس بالمؤمنين علي بن ابي طالب، امام الهدي... السابق الي جنات النعيم، مصادم الابطال، المنتقم من الجهال، معطي الزكاش... الهادي الي الرشاد و الناطق بالسداد، شجاع مكي، جحجاح وفي. ..»[3] .

«پنجه ام را بريد سيد جانشينان پيامبران، پيشواي سفيدرويان قيامت، ذيحق ترين مردم نسبت به مؤمنان، علي بن ابي طالب، امام هدايت... پيشتاز بهشتهاي نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گيرنده از جهالت پيشگان، بخشنده زكات... رهبر راه رشد و كمال، گوينده گفتار راستين و صواب، شجاع مكي و بزرگوار با وفا».

ابن الكواء گفت: واي بر تو! دستت را مي برد و اينچنين ثنايش مي گوئي؟! گفت: چرا ثنايش نگويم و حال اينكه دوستيش با گوشت و خونم درآميخته است؟! به خدا سوگند كه نبريد دستم را جز به حقي كه خداوند قرار داده است.

اين عشقها و علاقه ها كه ما اينچنين در تاريخ علي و ياران وي مي بينيم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن مي كشاند.

[صفحه 43]


صفحه 41، 42، 43.








    1. جلال الدين سيوطي در الدر المنثور در ذيل آية 7 سوره بينه از ابن عساكر از جابر بن عبدالله انصاري نقل مي كند كه گفت در محضر پيغمبر بوديم كه علي نيز به محضرش مي آمد. حضرت فرمودند: و الذي نفسي بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامه»، يعني سوگند به آن كسي كه جانم در دست اوست اين مرد و شيعيان او در روز قيامت رستگارانند. و مناوي در كنوز الحقايق به دو روايت نقل مي كند، و هيثمي در مجمع الزوائد، و ابن حجر در الصواعق المحرقة همين مضمون را با كيفيتي ديگر نقل مي كنند.
    2. نهج البلاغه، حكمت 42.
    3. بحار الانوار، ج 40، ص 281 -282، چاپ جديد و التفسير الكبير فخر رازي، ذيل آيه 9 سوره كهف (ام حسبت أن...).