کد مطلب:62626 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255
اينها در باب خلافت در مقابل شيعه قرار گرفته اند كه مي گويد خلافت امري است الهي و خليفه بايد تنها از جانب خدا تعيين گردد و هم در مقابل اهل سنت قرار دارند كه مي گويند خلافت تنها از آن قريش است و به جمله انما الائمة من قريش تمسك مي جويند. ظاهرا نظريه آنان در باب خلافت، چيزي نيست كه در اولين مرحله پيدايش خويش به آن رسيده باشند بلكه آنچنان كه شعار [صفحه 118] معروفشان (لا حكم الا لله) حكايت مي كند و از نهج البلاغه[2] نيز استفاده مي شود در ابتدا قائل بوده اند كه مردم و اجتماع، احتياجي به امام و حكومت ندارند و مردم خود بايد به كتاب خدا عمل كنند. اما بعد، از اين عقيده رجوع كردند و خود با عبدالله بن وهب راسبي بيعت كردند.[3] . [صفحه 119]
تنها فكر خوارج كه از نظر متجددين امروز درخشان تلقي مي شود، تئوري آنان در باب خلافت بود. انديشه اي دموكرات مابانه داشتند. مي گفتند خلافت بايد با انتخاب آزاد انجام گيرد و شايسته ترين افراد كسي است كه از لحاظ ايمان و تقوا صلاحيت داشته باشد خواه از قريش باشد يا غير قريش، از قبائل برجسته و نامي باشد يا از قبائل گمنام و عقب افتاده، عرب باشد و يا غير عرب. آنگاه پس از انتخاب و اتمام بيعت اگر خلاف مصالح جامعه اسلامي گام برداشت از خلافت عزل مي شود و اگر ابا كرد بايد با او پيكار كرد تا كشته شود.[1] .
صفحه 118، 119.