کد مطلب:88631 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:267

مشارطه











فرموده اند عقل انسانی مثل تاجر است، عمر و وقت خود را می دهد تا اعمال صالح و نیكو كسب كند، و این اعمال صالح با تزكیه ی نفس حاصل می شود، ربح و سود او تزكیه ی نفس است، زیرا به سبب آن به فلاح و رستگاری می رسد «قد افلح من زكیها و قد خاب من دسیها»، رستگار شد كسی كه نفس را تزكیه و پاك كرد، و متضرر شد كسی كه آن را تباه كرد.[1].

در این معامله عقل شریكی دارد به نام نفس و باید مثل شریكها در معاملات دنیوی با او برخورد شود: اول از همه باید با او شروطی در نظر گرفته شود كه مبادا خیانتی كند، و سرمایه را به باد فنا دهد، چنانكه شریك جنایتكار ممكن است در

[صفحه 288]

امور دنیوی چنین كند و این شرط كردن مشارطه است.

این تجارت سودش بهشت و رسیدن به «سدره المنتهی» و بودن با انبیاء و شهدا است، پس دقت در محاسبه و دقت در كار این شریك نفسانی، باید بیشتر از دقت در ربح و سود دنیوی باشد، زیرا سودها قابل مقایسه نیست، ربح اخروی خیری است كه دوام دارد، و ربح دنیوی دوام ندارد، و گفته اند: «لا خیر فی خیر لا یدوم بل شر لا یدوم خیر من خیر لا یدوم»، خیر و بركت در امر خیری كه دوام ندارد نیست، بلكه شری كه دوام ندارد، بهتر از خیر است كه دوام ندارد زیرا شری كه دوام ندارد وقتی قطع شد، شادی به همراه دارد، چون شر پشت سر گذاشته شد، ولی خیری كه دوام ندارد، تاسف را به خاطر انقطاعش به همراه دارد!

پس هر صاحب نفسی نباید غافل باشد، كه هر نفسی از عمر، گوهر گرانبهائی است كه عوض ندارد، و ممكن است گنجی از گنجهای بهشتی با آن به دست آید كه نعمتش ابدی است.

بنابراین هر شخصی باید وقتی از نماز صبح فارغ شد، ساعتی با نفسش خلوت كند، برای «مشارطه» با آن چنانكه تاجر با شریكش می كند و به نفس بگوید به جز كالای عمر ندارم، و اگر آن از بین رود، سرمایه ام از بین رفته، و از تجارت مایوس می شوم، و رنجی و سودی به دست نمی آورم، امروز را خدا به من مهلت داده، و اگر می مردم از خدا می خواستم مرا به دنیا به اندازه یك روز برگرداند، تا عمل صالح انجام دهم، پس فرض كن مرده ای و امروز برگشته ای، و به تو مهلت داده شده، پس بپرهیز از اینكه این روز پر قیمت را ضایع كنی.

در احوال یكی از زهاد است كه گویند قبری كنده بود و صبحها در آن می خوابید و آیه ی «رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما تركت»، را می خواند (یعنی سخن كسانی را كه در قیامت از خدا می خواهند به دنیا برگردند، و عمل صالح انجام دهند را می گفت) و بلند می شد، و به خود می گفت: تو امروز به دنیا برگردانده

[صفحه 289]

شدی، برو ببینم چه می كنی!

در خبری آمده «برای بنده در هر شبانه روز بیست و چهار خزانه پشت سر هم است كه خزانه ای از آن باز می شود، و می بیند پر از نور است كه در اثر اعمال صالح است كه در آن موقع انجام داده، خوشحال می شود، به قدری كه اگر آن خوشحالی را بین اهل آتش توزیع كنند، به وحشت می افتند، سپس خزانه و جعبه ی دیگری باز می شود كه سیاه و تاریك است، و بوی بد از آن بلند می شود، و آن ساعتی است كه عصیان خدا كرده و آنچنان ترسی و فزعی به او دست می دهد كه اگر بین اهل بهشت تقسیم شود، عیش آنها را از بین می برد، و جعبه ای دیگر باز می شود كه خالی است، نه مایه ی خوشحالی و نه ناراحتی است[2] و آن ساعتی است كه خوابیده و غافل بوده یا مشغول به مباحات دنیوی بوده، پس حسرت می خورد و متضرر می شود.

به نفس بگو امروز خزائن بیست و چهار گانه را خالی مگذار، و مرا به كسالت و بیحالی مینداز و مغبون و حسرت بارم مكن، كه خداوند فرموده: «یوم یجمعكم لیوم الجمع ذلك یوم التغابن»، روزی جمع می كند شما را برای روز جمع شدن (كه روز قیامت باشد) و آن روز خسران و ضرر است.[3].

این سفارشات برای خود نفس بود، سپس سفارشی به نفس در مورد اعضاء هفتگانه كند: چشم و گوش و زبان و شكم و فرج (كنایه از شهوت جنسی) و دست و پا و این كه اینها خدمتكاران و رعیت تو هستند، كه با اینها تجارت می كنی، برای جهنم هفت درب است كه برای هر دربی عده ای از مردم مشخص شده اند كه وارد شوند، و این هفت درب برای كسانی است كه با این اعضاء هفتگانه عصیان كنند.

پس چشم را از نظر به نامحارم بپوشان و نظر احتقار به مومنی مكن، بلكه نظری زائد بر ضرورت مكن، كه خداوند همچنان كه از كلام زیادی بازخواست كند،

[صفحه 290]

از نظر زیادی نیز سوال كند، و همینطور برای هر عضوی خصوصا زبان و شكم توصیه به نفس كند.


صفحه 288، 289، 290.








    1. سوره ی شمس، آیات 9 و 10.
    2. محجه البیضاء، جلد 8، صفحه 152.
    3. سوره ی تغابن، آیه ی 9.