کد مطلب:2486
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:562
درس اول
در اين درس لازم است كه به عنوان مقدمه درباره كلمه " علوم اسلامي "
اندكي بحث كنيم و تعريف روشني از آن بدهيم تا معلوم گردد مقصود ما از
علوم اسلامي چه علومي است و كلياتي كه در اين درسها مي خواهيم بياموزيم
درباره چيست ؟
علوم اسلامي را كه اكنون موضوع بحث است چند گونه مي توان تعريف كرد و
بنا به هر تعريف ، موضوع فرق مي كند .
1 - علومي كه موضوع و مسائل آن علوم ، اصول يا فروع اسلام است و يا
چيزهائي است كه اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات مي شود ، يعني
قرآن و سنت ، مانند علم قرائت ، علم تفسير ، علم حديث ، علم كلام نقلي
( 1 ) ، علم فقه ، علم اخلاق نقلي ( 2 ) .
پاورقي :
( 1 ) بعدا گفته خواهد شد كه كلام دو قسم است : عقلي و نقلي ، و فرق
اين دو خواهد آمد .
( 2 ) اخلاق نيز مانند علم كلام دو گونه است : عقلي و نقلي ، و بعدا در
اين باره نيز بحث خواهد شد .
2 - علوم مذكور در فوق به علاوه علومي كه مقدمه آن علوم است . علوم
مقدمه مانند : ادبيات عرب از صرف و نحو و لغت و معاني و بيان و بديع
و غيره ، و مانند كلام عقلي ، و اخلاق عقلي ، و حكمت الهي ، و منطق ، و
اصول فقه ، و رجال و درايه .
3 - علومي كه به نحوي جزء واجبات اسلامي است ، يعني علومي كه تحصيل آن
علوم و لو به نحو واجب كفائي بر مسلمين واجب است و مشمول حديث نبوي
معروف مي گردد : « طلب العلم فريضه علي كل مسلم » يعني دانش طلبي بر هر
مسلماني واجب است . مي دانيم علومي كه موضوع و مسائل آنها اصول و يا
فروع اسلامي است و يا چيزهائي است كه به استناد آنها آن اصول و فروع
اثبات مي شود ، واجب است تحصيل و تحقيق شود ، زيرا دانستن و شناختن
اصول دين اسلام براي هر مسلماني واجب عيني است و شناختن فروع آن واجب
كفائي است . شناختن قرآن و سنت هم واجب است ، زيرا بدون شناخت قرآن
و سنت شناخت اصول و فروع اسلام غير ميسر است . و همچنين علومي كه مقدمه
تحصيل و تحقيق اين علوم است نيز از باب " مقدمه واجب " واجب است ،
يعني در حوزه اسلام لازم است لااقل به قدر كفايت همواره افرادي مجهز به
اين علوم وجود داشته باشند ، بلكه لازم است همواره افرادي وجود داشته
باشند كه دائره تحقيقات خود را در علوم متن و در علوم مقدمي توسعه دهند
و بر اين دانشها بيافزايند .
علماء اسلامي در همه اين چهارده قرن همواره كوشش كرده اند كه دامنه علوم
فوق را توسعه دهند ، و در اين جهت موفقيتهاي شاياني به دست آورده اند و
شما دانشجويان عزيز تدريجا
به نشو و نمو و تحول و تكامل اين علوم آشنا خواهيد شد .
اكنون مي گوييم كه علوم " فريضه " كه بر مسلمانان تحصيل و تحقيق در
آنها واجب است منحصر به علوم فوق نيست بلكه هر علمي كه برآوردن
نيازهاي لازم جامعه اسلامي موقوف به دانستن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن
علم باشد بر مسلمين تحصيل آن علم از باب به اصطلاح " مقدمه تهيوئي "
واجب و لازم است .
توضيح اين كه اسلام ديني جامع و همه جانبه است ، ديني است كه تنها به
يك سلسله پندها و اندرزهاي اخلاقي و فردي و شخصي اكتفا نكرده است ، ديني
است جامعه ساز . آنچه كه يك جامعه بدان نيازمند است ، اسلام آن را به
عنوان يك واجب كفائي فرض كرده است . مثلا جامعه نيازمند به پزشك است
، از اينرو عمل پزشكي واجب كفائي است ، يعني واجب است به قدر كفايت
پزشك وجود داشته باشد ، و اگر به قدر كفايت پزشك وجود نداشته باشد ،
بر همه افراد واجب است كه وسيله اي فراهم سازند كه افرادي پزشك شوند و
اين مهم انجام گيرد .
و چون پزشكي موقوف است به تحصيل علم پزشكي ، قهرا ( تحصيل ) علم
پزشكي از واجبات كفائي است . همچنين فن معلمي ، فن سياست ، فن تجارت
، انواع فنون و صنايع . و در مواردي كه حفظ جامعه اسلامي و كيان آن موقوف
به اين است كه علوم و صنايع را در عاليترين حد ممكن تحصيل كنند ، آن
علوم در همان سطح واجب مي گردد . اين است كه همه علومي كه براي جامعه
اسلامي لازم و ضروري است جزء علوم مفروضه اسلامي قرار
مي گيرد و جامعه اسلامي همواره اين علوم را فرائض تلقي كرده است . عليهذا
علوم اسلامي بر حسب تعريف سوم شامل بسياري از علوم طبيعي و رياضي كه
مورد احتياج جامعه اسلامي است نيز مي شود .
4 - علومي كه در حوزه هاي فرهنگي اسلامي رشد و نما يافته است اعم از
آنكه از نظر اسلام ، آن علوم واجب و لازم بوده و يا نه ، و اعم از آنكه آن
علوم از نظر اسلام ممنوع بوده است يا نه ، ولي به هر حال در جامعه اسلامي
و در ميان مسلمانان راه خود را طي كرده است ، مانند نجوم احكامي ( نه
نجوم رياضي ) و بعضي علوم ديگر .
مي دانيم كه علم نجوم تا آنجا كه به محاسبات رياضي مربوط است و
مكانيسم آسمان را بيان مي كند و يك سلسله پيشگوييهاي رياضي از قبيل خسوف
و كسوف دارد ، جزء علوم مباح اسلامي است ، و اما آنجا كه از حدود
محاسبات رياضي خارج مي شود و مربوط مي شود به بيان روابط مرموز ميان
حوادث آسماني و جريانات زميني ، و به يك سلسله غيب گويي ها درباره
حوادث زميني منتهي مي شود ، از نظر اسلام حرام است . ولي در دامن فرهنگ
و تمدن اسلامي هر دو نجوم وجود داشته است ( 1 ) .
اكنون كه تعاريف مختلفي از كلمه " علوم اسلامي " به دست داديم و
معلوم شد كه اين كلمه در موارد مختلف در معاني
پاورقي :
( 1 ) براي آشنائي با علومي كه در حوزه فرهنگ اسلامي پيدا شد يا راه
يافت و رشد كرد رجوع شود به كتاب " كارنامه اسلام " تأليف آقاي دكتر
عبدالحسين زرين كوب .
مختلف استعمال مي شود كه بعضي از آن معاني از بعضي ديگر وسيعتر و يا
محدودتر است ، بايد بگوييم كه مقصود از علوم اسلامي كه بنا است كلياتي
از آن گفته شود ، همان است كه در شماره 3 تعريف كرديم ، يعني علومي كه
به نوعي از نظر اسلام " فريضه " محسوب مي شود و در فرهنگ و تمدن اسلامي
سابقه طولاني دارد و مسلمانان آن علوم را از آن جهت كه به رفع يك نياز
كمك مي كرده و وسيله انجام يك فريضه بوده محترم و مقدس مي شمرده اند .
در اين درس كه اولين درس ما است لازم است دانشجويان عزيز از هم
اكنون يك نكته را بدانند و در پي جستجو و تحقيق بيشتر برآيند و خويشتن
را كاملا مجهز سازند ، و آن اين كه فرهنگ اسلامي خود يك فرهنگ ويژه و
خاصي است در ميان فرهنگهاي جهان ، با يك روح خاص و يك سلسله مشخصات
مخصوص به خود . براي اين كه يك فرهنگ را بشناسيم كه آيا اصالت و
شخصيت مستقل دارد و از روح و حيات ويژه اي برخوردار است و يا صرفا
التقاطي است از فرهنگهاي ديگر و احيانا ادامه و استمرار فرهنگهاي پيشين
است ، لازم است انگيزه هاي حاكم بر آن فرهنگ ، جهت و حركت ، آهنگ رشد
، و همچنين عناصر برجسته آن را زير نظر بگيريم . اگر فرهنگي از
انگيزه هائي ويژه برخوردار باشد ، جهت و حركت مخصوص به خود داشته باشد
، آهنگ حركتش با آهنگ حركت ساير فرهنگها متفاوت باشد ، عناصر ويژه اي
وارد كند و آن عناصر برجستگي خاصي داشته باشد ، دليل بر اين است كه آن
فرهنگ اصالت و شخصيت دارد .
بديهي است كه براي اثبات اصالت يك فرهنگ و يك تمدن ، ضرورتي
ندارد كه آن فرهنگ از فرهنگها و تمدنهاي ديگر بهره نگرفته باشد ، بلكه
چنين چيزي ممكن نيست . هيچ فرهنگي در جهان نداريم كه از فرهنگها و
تمدنهاي ديگر بهره نگرفته باشد ، ولي سخن در كيفيت بهره گيري و استفاده
است .
يك نوع بهره گيري آن است كه فرهنگ و تمدن ديگر را بدون هيچ تصرفي در
قلمرو خودش قرار دهد . اما نوع ديگر اين است كه از فرهنگ و تمدن ديگر
تغذي كند ، يعني مانند يك موجود زنده آنها را در خود جذب و هضم كند و
موجودي تازه به وجود آورد .
فرهنگ اسلامي از نوع دوم است ، مانند يك سلول زنده رشد كرد و
فرهنگهاي ديگر را از يوناني و هندي و ايراني و غيره در خود جذب كرد و به
صورت موجودي جديد با چهره و سيمايي مخصوص به خود ظهور و بروز كرد و به
اعتراف محققان تاريخ فرهنگ و تمدن ، تمدن اسلامي در رديف بزرگترين
فرهنگها و تمدنهاي بشري است .
اين سلول حياتي فرهنگي در چه محلي و به دست چه كسي و از چه نقطه اي [
رشد خود را ] آغاز كرد ؟
اين سلول مانند هر سلول ديگر كه در آغاز كوچك و نامحسوس است ، در
شهر مدينه ، به وسيله شخص پيامبر گرامي پايه گذاري شد ، و از علوم اسلامي
نوع اول آغاز به كار كرد . براي آگاهي بيشتر بايد به كتب مربوطه مراجعه
كنيد ( 1 ) .
پاورقي :
( 1 ) رجوع كنيد به " كارنامه اسلام " تأليف دكتر زرين كوب و "
تاريخ تمدن >
ضمنا لازم است يادآوري شود كه كليات علوم اسلامي به دو بخش تقسيم
مي شود : علوم عقلي و علوم نقلي .
اكنون ما از منطق كه جزء علوم عقلي است آغاز مي كنيم .
پاورقي :
> اسلام " جرجي زيدان ، جلد سوم ، و " خدمات متقابل اسلام و ايران "
مرتضي مطهري ، بخش سوم .