: قرآن براي «امّتها» (جامعهها) سرنوشت مشترك، نامة عمل مشترك، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قايل است (رجوع شود به الميزان،4/102) بديهي است كه «امّت» اگر وجود عيني نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و طاعت و عصيان معني ندارد. اينها دليل است كه قرآن به نوعي حيات قائل است، كه حيات جمعي و اجتماعي است.
جامعهها از آن جهت كه در شمار موجودات زنده و شاعر و مكلّف و قابل تخاطب هستند و اراده و اختيار دارند، نامة عمل دارند و به سوي نامة عمل خود خوانده ميشوند.
يك امّت، شعور واحد، معيارهاي خاص، طرز تفكّر خاص پيدا ميكند و فهم و شعور و ادراك هر امتي مخصوص خود آن است؛ هر امتي با معيارهاي خاصّي قضاوت ميكند (لااقل در مسائل مربوط به ادراكات عملي)؛ هر امّتي ذوق و ذائقة ادراكي خاص دارد؛ بسا كارها كه در ديدة امّتي زيبا و در ديدة امّتي ديگر نازيباست؛ جوّ اجتماعي امت است كه ذائقة ادراكي افراد خود را اينچنين ميسازد.