کد مطلب:40115
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:3
چرا پيامبر اسلام (ص ) مطابق خواسته افراد اعجاز نكرد ؟
اين موضوع عللي دارد كه به شرح زير پاره يي از آنها يادآور مي شود :1 - گروهي از دشمنان كه از كـفر و عناد , دل مرده بودند و كاري جز تكذيب و دوري از حق نداشتند به معجزات روشن پيامبر اسـلام (ص ) تـوجـه نـمـي كـردنـد و بـهـانـه مي آوردند و از پيامبر اسلام (ص ) انجام كارهايي را مـي خـواستند كه با وجود معجزات روشن او لزوم و ضرورتي نداشت و اگر هم انجام مي شد ايمان نـمـي آوردنـد , چـنـانكه قرآن كريم مي فرمايد ( فلما جائهم الحق من عندنا قالوا لولا اوتي مثل ما اوتي موسي اولم يكفروا بما اوتي موسي من قبل 000 ) (1) چون حق از نزد ما بيامدشان گفتند چرا نـظـير آنچه از پيش به موسي داده شد به او داده نشده است مگر به آنچه به موسي داده شده بود , كافر نشدند . قرآن مي گويد : كارهايي مانند كارهاي موسي نيز اثري در روحيه آنان ندارد چنانچه همين طايفه پيش از اين به موسي ايمان نياوردند . آنان آيه و نشانه هاي راستين پيامبر اسلام را ناديده مي گرفتند و مي گفتند چرا آيه و معجزه يي بر او نازل نمي شود (2) خداوند در پاسخ آنان مي فرمايد مگر بسشان نيست كه ما اين كتاب ( قرآن ) را كـه بـراي ايـشان تلاوت و قرائت مي شود به تو نازل كرديم ؟ (3)2 - اينان انتظار داشتند هرچه از پـيـامبر اسلام (ص ) مي خواهند پيامبر (ص ) آنراانجام دهد در صورتي كه منظور از اعجاز آن است كه پيامبري او گواهي شود و مردم از اين راه به پيامبري او ايمان پيدا كنند . پيامبر (ص ) مامور نيست كه هر چه مردم خواستند بياورد بلكه ماموريت او هدايت و بشارت و انظار اسـت , چـنـانـچـه خـداونـد فـرمـود : در پاسخ آنان بگو من فقط بيم دهنده يي آشكارم و آيه ها و نشانه هانزد خدا و بدست اوست ( قل انما الايات عند اللّه و انما انا نذير مبين ) (4)رسول خدا معجزه و آيـه را در جـايي كه خدا فرمان مي دهد - يعني جاييكه ضرورت ولزوم دارد - مي آورد ( و ما كان لـرسـول ان يـاتـي بـايه الا باذن اللّه ) (5)3 - كفار مقام معنوي پيامبري را نشناخته بودند و خيال مي كردند پيامبر هم بايدصاحب گنج و ثروت و باغ باشد و مي گفتند چرا گنجي بر او نيفتاده يا باغي ندارد كه از - ميوه - آن بخورد ( او يلقي اليه كنز او تكون له جنه ياكل منها 000 ) (6)براي خدا اين كارها سهل و آسان است و اگر مي خواست و با شان و مقام پيامبرمنافات نداشت بهتر از آنها را به او مي داد ولي اينان منكر قيامت بودند و ايمان نمي آوردند . 4 - آنـان خـيـال مـي كردند هر كسي شايسته مقام وحي و الهام است و مي گفتند : ما به تو ايمان نـمي آوريم تا مثل آنچه به پيامبران خدا داده شده به ما نيز داده شوديعني تا بر خود ما وحي نشود باور نمي كنيم بر كسي وحي شده باشد . ( و اذاجـائتـهم آيه قالوا لن نومن حتي نوتي مثل ما اوتي رسل اللّه ) (7)ولي خداوند در پاسخ آنان فـرمود : خدا بهتر مي داند پيامبري را كجا قرار دهد( 000 اللّه اعلم حيث يجعل رسالته 00 ) (8)5 - بهانه جويان در خواسته هاي خود نمي انديشيدند لذا گاه آنچه از پيامبر (ص )مي خواستند , محال بود . مي گفتند : ما به تو ايمان نمي آوريم تا خدا را , روياروي ما بياوري . ( و قـالـوا لـن نومن لك حتي 000 تاتي باللّه 000 قبيلا ) (9) آنان خدارا جسم و محدود فرض كرده بودند كه باطل و محال است . 6 - و نـيـز آنـچـه مـي خـواستند نمي توانست گواه پيامبري باشد مثلا مي گفتند : ما به توايمان نـمي آوريم مگر در اين سرزمين چشمه يي درآوري يا باغي از نخلها و تاكها ياخانه يي از طلا داشته باشي (10)بديهي است داشتن باغ يا كاخ طلا , دليل بر پيامبري نيست و گرنه لازم بود هر كسي را كـه چـنـيـن چـيزهايي داشت پيامبر بدانند و اگر منظورشان اين بوده است كه پيامبراسلام اين چـيـزها را از راه اعجاز انجام دهد بايد گفت با معجزات روشن او , ديگرنيازي به اينگونه معجزات نبوده است . 7 - و نـيـز گاه از پيامبر اسلام (ص ) مي خواستند كه آيات عذاب نازل شود ومي گفتند : ما به تو ايمان نمي آوريم مگر آسمانرا چنانكه پنداشته يي پاره پاره بر ما بيفكني . ( و قـالـوا لـن نومن لك حتي 000 تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا 000 ) (11)اعجاز به منظور گواهي آورده مي شود و نبايد چيزي باشد كه با آمدن آن , مردم ازبين بروند . آيات عذاب كه به حيات مردم پايان مي دهد هنگام ويژه يي دارد و دردست خدا است . لذا پيامبر عزيز اسلام ماموريت يافت در پاسخ اينان بگويد ( من ازپيش خدا حجت و دليلي با خويش دارم كه شما آنرا تكذيب كرده ايد و آنچه بدان شتاب داريد دست من نيست 000 )( قل اني علي بينه مـن ربـي و كـذبتم به ما عندي ما تستعجلون به 000 ) (12)اينها پاره يي از علتهايي بود كه پيامبر اسلام (ص ) به سبب آنها مطابق خواسته كفار اعجاز نكرد . مطالعه و بررسي آيات فوق , روشن مي سازد كه درخواست كنندگان اعجاز , افرادي بوندبهانه جو و مـعـانـد وگرنه قرآن كريم يعني معجزه جاويد پيامبر اسلام (ص ) به تنهايي كافي بود كه گواه پـيـامـبري او باشد , اما آنان حاضر نبودند بپذيرند و اگر هم به خواسته هاي آنها پاسخ داده مي شد كوچكترين اثري نداشت . لـذا مـوقـعـي كـه نـزد پـيـامبراسلام (ص ) آمدند و سوگند غليظ و شديد خوردند كه اگر آيه و مـعـجـزه يي نازل شود ,ايمان خواهيم آورد , خداوند به پيامبر اسلام (ص ) فرمود آنان كور باطنند وديـده هـا و دلـهـاشـان برگشته و - مانند سابق - ايمان نخواهند آورد و در طغيان وكوردلي باز مـي مـانـند (13)و اگر فرشتگان را فرو فرستيم و مردگان را زنده كنيم و روياروي آنان شهادت وگواهي - به راستي و درستي پيامبر اسلام - بدهند 00000 ايمان نخواهند آورد وموثر نخواهد بود 000 (14)نـمـونه يي از گفتار بهانه جويان پيامبر اسلام (ص ) كنار كعبه - خانه خدا - نشسته بود و براي گروهي از ياران خودآيات كتاب خدا را تلاوت و امر و نهي خدا را به آنان ابلاغ مي كرد . گـروهـي از سران قريش وليد , عبداللّه مخزومي و غيره دور هم گرد آمدند و با هم گفتند : كار محمد , بالا گرفته است , بياييد او را بكوبيم و آنچه آورده باطل سازيم و در نظرها كوچكش كنيم , بـاشد كه از تمرد و سركشي دست بردارد , اگر دست برداشت به هدف خود رسيده ايم وگرنه با شمشير برنده با او طرف خواهيم شد . وليدگفت كسي حاضر است با او صحبت كند ؟ عبداللّه مخزومي آمادگي خود را اظهار كرد . همه با هم راه افتادند و به نزد پيامبر اسلام (ص ) رفتند . عبداللّه مخزومي گفت : اين محمد ادعاي بزرگي كرده يي و گمان داري كه فرستاده پروردگار عـالـمـيان هستي در صورتيكه سزاوار پروردگار عالميان آفريدگار همه موجودات آن نيست كه مـثـل تـو بـشري فرستاده او باشد كه مانند ما مي خوري و رفت و آمدداري , اين پادشاه روم و اين پـادشـاه فـارس اسـت , هيچگاه كسي را به عنوان رسالت نمي فرستند مگر آنكه مال زياد داشته و صـاحـب قصرها و خانه ها و خيمه ها و خدم و حشم باشد , اينان كه بنده خدا هستند , اينطورند چه رسد به خدا كه از آنان برتراست . اگر واقعا تو هم فرستاده و پيامبر بودي خدا همراه تو فرشته يي مي فرستاد كه گواه تو باشد . بـلكه اگر مي خواست بسوي ما پيامبري بفرستد , فرشته را مي فرستاد نه بشري را مانندخودمان , تو اي محمد سحر زده اي و پيامبر نيستي , اگر خدا مي خواست بسوي ماپيامبري بفرستد كسي را مـي فرستاد كه از نظر ثروت و جاه و مقام بالاتر از ماباشد , پس چرا اين قرآن كه گمان داري خدا نـازل كـرده اسـت بـر وليد - مالدارمكه - و عروه ابن مسعود - مالدار طائف - نازل نشد ؟ ما به تو ايـمـان نمي آوريم مگر كوهسار و سنگلاخ مكه را به باغستان - تبديل كني و چشمه ها در آن جاري سـازي كـه مـا بـه آن نياز داريم يا خود باغي از خرما و انگور داشته باشي و از آن بخوري وبه ما هم بـخـورانـي 000 يـا پـاره يي از آسمان بر ما فرو ريزد 000 يا خدا و ملك راروياروي ما حاضر سازي يا خـانه يي از طلا داشته باشي 000 يا به آسمان روي , تازه با رفتن به آسمان نيز ايمان نمي آوريم مگر نـامـه اي از خـدا بياوري كه در آن به عبداللّه مخزومي و كساني كه با اويند نوشته باشد , به محمد ايمان بياوريد كه فرستاده من است , تازه نمي دانيم با همه اين كارها به تو ايمان مي آوريم يا نه بلكه اگـر ما را به آسمان ببري و درهاي آن را بگشايي و ما را در آن وارد سازي مي گوييم 00 ما را سحر كرده اي (15)پيامبر اسلام (ص ) گفت : خدايا تو هر صدايي را مي شنوي و به هر چيز عالمي آنچه را بندگانت مي گويند , مي داني . سـپس رسول گرامي اسلام (ص ) فرمود : اما اينكه گفتي اگر تو پيامبر بودي همراهت فرشته يي مـي آمـد كه گواه تو باشد و ما او را ببينيم 000 - بدان - كه فرشته را به صورت واقعي حواس شما نـمـي تـواند دريابد چون عينيت و جسميت ندارد و اگر هم 000 آن را ببينيد مي گوييد اين ملك نيست بلكه بشر است چون به صورت بشر كه با آن انس داريد ظاهر مي شود تا به گفتار و خطاب و مراد او آشنا شويد 000 و كارهايي كه اين فرشته انجام مي دهد و بشر از آن عاجز و ناتوان است دليل آن نيست كه ساير فرشتگان از انجام آن ناتوان هستند تا معجزه حساب شود . آيـا نـمي بينيد كه پرندگاني كه مي پرند , اعجازي نكرده اند چون براي پرندگان انواعي هست كه هـمه مي توانند بپرند ,اما اگر بشري - بدون وسيله - مانند پرندگان بپرد اعجاز حساب مي شود , پـس خـدا -- بـا فـرستادن بشر - كار را بر شما آسان كرده است و آن را طوري قرار داده كه بتواند گـواه و حجت باشد ولي شما كار را مشكل مي كنيد و بدنبال چيزي مي رويد كه نمي تواند گواه و حـجـت بـاشـد (16)امـا ايـنـكـه گفتي : ما به تو ايمان نمي آوريم مگر كوهسار و سنگلاخ مكه را بـه بـاغـسـتاني تبديل كني 000 بدون تامل و فكر چيزهايي خواستي و برخي از آنها اگرفراهم آيد نـمـي تواند برهان نبوت و نشانه آن باشد و رسول خدا بالاتر از اين است كه از جهل نادانان استفاده كند و آن را غنيمت بشمارد . مـگر تو و ديگران سنگلاخ طائف را بصورت باغستان درنياورديد و جوي ها در آن جاري نساختيد ؟ آيـا شـمايان به سبب اين كار پيامبر شديد ؟گفت نه ؟ آنگاه فرمود همچنين اين كار را اگر محمد انـجام دهد نمي تواند براي نبوت او حجت و دليل باشد اين حرف تو در مورد اين كار , چنانست كه بگويي : ما به توايمان نمي آوريم تا بايستي و راه بروي يا مانند مردم غذا بخوري . امـا اينكه گفتي به تو ايمان نمي آوريم تا اينكه باغي از خرما و انگور داشته باشي و از آنها بخوري و به ما هم بدهي و جويهاي پر آب در آن جاري سازي 000 مگر تو وهمراهانت در طائف چنين باغهايي نـداريـد ؟ آيـا پـيامبر شديد ؟ گفت نه آنگاه فرمودپس چرا از رسول خدا چيزهايي مي خواهيد كه نـمي تواند دليل راستي او باشد بلكه اگربراي اثبات پيامبري خويش به اين چيزها استدلال كند و آنـهـا را فـراهـم آورد , خوددليل نادرستي ادعاي اوست چرا كه به چيزي كه حجت و دليل نيست استدلال و باكسانيكه در عقل و دين ضعيف و ناتوانند , خدعه كرده است . فرستاده پروردگارعالميان بالاتر و بزرگتر از اين است . امـا اينكه گفتي : ايمان نمي آوريم تا آنكه پاره يي از آسمان بر ما فرو ريزد 000- بدان - كه درفرود آمدن و سقوط آسما هلاكت و مرگتان قطعي است تو با اين كار ازرسول خدا مي خواهي كه هلاك شوي اما رسول خدا مهربان تر از اين است . او تو را هلاك نمي كند ولي حجت ها و دليلهاي الهي را برپا مي دارد . نـشـانـه هـاي الـهي پيامبر مطابق خواسته هاي بندگان نيست چون آنان به مصلحت خويش آشنا نيستند و گاه خواسته هاي آنان آنچنان درهم و متضاد است كه وقوع محال خواهد بود و تقدير خدا بر محال جاري نمي گردد . آيـا ديـده اي كـه پـزشـكـي مـطـابـق خـواسـته مريض دارو بدهد ؟ پزشك مصلحت مريض را در نـظـرمـي گـيـرد 000 شـمـا هـم مـريـض هستيد و خدا دكتر و طبيب شما , اگر دارويي كه او مـي دهدبگيريد , شفا خواهيد يافت و اگر سر بپيچيد , بيمار خواهيد ماند 000اما اينكه گفتي : به تـو ايمان نمي آوريم تا خدا را روياروي ما حاضرسازي - بدان كه - اين آشكارا محال است زيرا خداي بزرگ مانند مخلوقات آمد و رفت و حركت ومقابله و رويارويي ندارد تا آوردن او ممكن باشد , شما خـداي بـزرگ را هـمـداسـتـان بتان خود - كه ضعيف و ناتوانند
بيست پاسخ
هيئت تحريريه موسسه در راه حق 1 - سـوره قصص آيه 248 - سوره عنكبوت آيه 350 - سوره عنكبوت آيه 451 - سوره عنكبوت آيه 550 - سـوره مومن آيه 678 - سوره فرقان آيه 8 7 - سوره انعام آيه 8124 - سوره انعام آيه 9124 - سـوره بـني اسرائيل آيه 92 - 1090 - سوره بني اسرا
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.