کد مطلب:43157
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:3
تفسير خطبه صدوسيوچهارم كه درباره مشورت عمر با علي(ع) هنگام رفتن به جنگ روم، ايراد شده چيست؟
و از سخنان حضرت است و آن را در موقعي فرموده است كه عمربنالخطاب براي رفتن به جنگ روم با آن حضرت مشورت نمود. خداوند متعال بعهده گرفته است كه اهل اين دين را با تقويت جامعه و حفظ احترام آنان حمايت نمايد. خداوندي كه مسلمين را ياري فرمود، در حالي كه آنان اندك بودند و كسي به ياري آنان برنميخاست. و از آنان دفاع فرمود در حالي كه از هيچ طرفي مورد دفاع نبودند. همان خداوند زنده است و هرگز نميميرد. هر گاه خود به سوي دشمن حركت كني و روياروي خصم قرار گرفته و شكست بخوري، براي مسلمانان پناهي در هيچ جايي از شهرهايشان نخواهد ماند. و بعد از تو مرجعي براي آنان نيست كه به او رجوع كنند. پس مردي دلاور بطرف دشمن بفرست و كساني را به همراه او بسيج كن كه آزمايش شده و سختيها ديده و خيرخواه باشند. اگر خداوند ترا بر دشمن پيروز ساخت، اين مقصود توست. و اگر به اين مقصود نرسيدي، باز تكيهگاه و پناهگاه مسلمين خواهي بود.]
همان خدايي كه مسلمانان را بدون سپاه فراوان و بدون كمترين تجهيزات پيروز فرمود، زنده و ابدي است، تو مطابق تكليف خود عمل كن.
بار ديگر عظمت روحي اميرالمؤمنين(ع) در اين مشورت آشكار ميگردد، اگر اين وارسته از همه آلودگيها و اين آراسته با فضائل انساني، كمترين هوي و هوس و خودخواهي در درون داشت، و اگر اين تجليگاه جمال و جلال الهي، ميخواست از سياست ماكياولي براي بدست آوردن جاه و مقام، استفاده كند، دست به اغوا و فريبكاري ميزد و عمربن خطاب را از مركز ثقل سياست دور مي داشت و آنگاه براي پيشبرد اميال سياسي معمولي خود اقداماتي ميكرد،ولي حقيقت و تاريخ شهادت مي دهد كه او علي بن ابيطالب بود و تا آخرين لحظات زندگي خود در اين دنيا هم علي بنابيطالب ماند تا به ديدار خداوندي نائل آمد. دقت كنيد، ببينيد علي(ع) با چه استدلال محكمي و با چه اخلاصي عمر را ارشاد فرمود كه تو براي جنگ بسوي دشمن حركت مكن، خداوند متعال با اين چارهجويي ها و با توسل به اينگونه فعاليت نبود كه مسلمانان را پيروز فرمود، زيرا هنگامي كه خداوند عزوجل اخلاص و تكاپو و عظمت روحي و گذشت مسلمانان را ديد، آنان را با كمي افراد و با ناچيزي وسائل و تجهيزات بر همه دشمنان پيروز ساخت. نكته ديگري كه در اينجا بايد در نظر گرفت، اينست كه نظر اميرالمؤمنين(ع) در اين مشورت با كمال روشنايي اثبات مي كند كه او مسائل سياسي جامعه و چگونگي مديريت آن را در حد اعلا ميدانست، همانگونه كه خود آن بزرگوار هم در مواردي آن را تذكر داده است. در اينجا مطلبي را متذكر مي شويم كه از نظر كلامي با اهميت مي باشد: ـ ابن سينا در بحث خلافت مي گويد:« اصل اساسي در زمامداري برتري در تعقل و حسن مديريت است. پس هر كس كه در ديگر صفات ممتاز متوسط باشد و در دو صفت مزبور مقدم بر ديگران بوده و از آن صفات ممتاز بكلي بيگانه نباشد و به اضداد آن صفات متصف نباشد او شايسته تر است براي خلافت از كساني كه در صفات ممتاز غير از دو صفت فوق بر او تقدم داشته باشند، پس لازم است كه اعلم آنان با عقل آنان شركت نموده و او را ياري نمايد و لازم است اعقل آنان كمك و ياري اعلم آنان را بپذيرد و به او رجوع كند. همانگونه كه عمر و علي(ع) انجام دادند.» (الشفاء ابنسينا / 452) مورد مشورت عمر با علي(ع) يك مسئله سياسي بود و نظري كه آن حضرت اظهار فرمودند، نيز يك نظر سياسي بود. امثال اينگونه موارد ميتواند موجب تجديد نظر در سخن ابن سينا و امثال وي در اينگونه مسائل بوده باشد. باضافه اينكه ابن سينا در يكي از آثارش در مورد تقديم معقول بر محسوس چنين گفته است: «و براي اين بود كه شريف ترين انسان و عزيزترين انبياء و خاتم رسولان (ص) چنين گفت با مركز حكمت و خزانه عقل اميرالمؤمنين(ع): كه «يا عليٌٌّ اِذا رَاَيْتَ الْنّاسَ يَتَقَرَّبونَ إِليَ خالِقِهِمْ بِانواعِِ الْبِرِّ تَقَرَّب اَنتَ اِلَيه بِاَنواعِ الْعقلِ تَسبِقُهُمْ.» و اين چنين خطاب را جز چنان بزرگي راست نيامدي كه او در ميان خلق چنان بود كه معقول در ميان محسوس «لاجرم چون با ديده بصيرت عقل مدرك اسرار گشت، همه حقائق را دريافت و ديدن حكم داد و براي اين بود كه گفت: (اگر پرده برداشته شود، بر يقين من افزوده نگردد) هيچ دولت آدمي را زيادت از ادراك معقول نيست، بهشتي كه به حقيقت آراسته باشد بر انواع نعيم و زنجبيل و سلسبيل ، ادراك معقول است و دوزخ با عقاب و اغلال متابعت اشغال جسماني است كه مردم در بند هوي افتند و در جحيم خيال بمانند.» (معراجنامه ابنسينا / 22 و 23)
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 23
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.