کد مطلب:293423 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:813

منشور محبت و معرفت5

محبت كافران و منافقان به پیشوایان باطل

معبودهای دروغین در آخرالزمان

محبت مؤمنان به خدا و اولیای خدا

لزوم فهم دقیق روایات مربوط به امام عصر (عج)

بررسی روایت عزوبت و گوشه گیری در آخرالزمان

معنای انتظار فرج در آخرالزمان

توطئة دشمنان برای تسلط بر شیعیان



محبت كافران و منافقان به پیشوایان باطل

خداوند تبارك و تعالی در قرآن كریم می فرماید:

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَرَأَوُاْ الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ. وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا تَبَرَّؤُواْ مِنَّا كَذَلِكَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ.1

ترجمه آیات این است كه بعضی از مردم، برای خدا همتایانی می گیرند و آن ها را همانند خدا دوست می دارند؛ اما مؤمنان، عشقشان به خدا بیش تر از هر چیزی است. كسانی كه ستم می كنند و معبودی غیر از خدا را برمی گزینند، هنگامی كه عذاب را ببینند، خواهند دانست كه نیرو فقط مخصوص خدا است و خدا شدید العذاب و سخت كیفر است. در آن هنگام، پیشوایان از پیروان خود بیزاری می جویند؛ كیفرالاهی را مشاهده می كنند و پیوندهایشان از هم گسسته و دستشان از همه جا كوتاه می شود. پیروان در آن هنگام می گویند: « ای كاش ما هم بازگشتی می داشتیم تا از رهبران گمراهمان بیزاری می جستیم؛ چنان كه آن ها امروز از ما بیزاری جستند». بدین ترتیب، خدا اعمال ایشان را به صورت حسرت زایی به آن ها نمایش می دهد و آن ها از آتش خارج شدنی نیستند.

این آیات شریف كه پس از آیات توحیدی2 قرار گرفته اند به كسانی اشاره می فرماید كه از راه درست منحرف شده و به معبودهای دیگری گرایش یافته اند. ممكن است به نظر برسد منظور از «اتخاذ انداد» این است كه كافران، كسانی را در زمین به صورت شریك در آفرینش اتخاذ می كنند؛ ولی با توجه به آیات بعدی، روشن می شود كه این آیات هم مثل آیات پیشین و بیش تر آیات توحیدی قرآن، در مقام بیان توحید در خالقیت نیست؛ بلكه در مقام بیان توحید در ربوبیت تشریعی و تكوینی و توحید در الوهیت است. پس منظور از شرك و اتخاذ اندادی كه در این آیات ذكر شده، این است كه بعضی از مردم، در مقام پرستش و اطاعت، كسانی را همتای خدا می شمرند و به آن ها به گونه ای علاقه مند می شوند كه باید به خدا علاقه داشته باشند. در مقابلِ این گروه، محبت مؤمنان به خدا شدیدتر از هر چیز است. میان مشركان، دسته ای پیرو دستة دیگر پیشوا، و هر دو اهلِ ستم بوده، و از حدّ خودشان تجاوز كرده اند.

معبودهای دروغین در آخرالزمان

محبت و پرستش غیر خدا، به حسب اوضاع گوناگون زمانی و مكانی، در معبودهای مختلف تنزّل می یابد. در عصر ما كه دوران آخرالزمان است، مسائل از صورت فردی به صورت اجتماعی درآمده است و اگر پیش تر، فرد پرستیده می شد، امروز جامعه و فرهنگ پرستیده می شود.

روحیة خود كم بینی در بسیاری از كشورهای عقب مانده به این دلیل است كه كشورهای غربی را از خود برتر می شمرند و خود را از نظر فكری، عملی، صنعتی و قدرتی، با آن ها قابل مقایسه نمی دانند؛ از این روی هر چه آنان بگویند، بی چون و چرا می پذیرند؛ قوانین آن ها را قوانین آرمانی می دانند؛ تزهایی را كه آنان ارائه می دهند، بدون چون و چرا می پذیرند، و مسلك ها و روش های آن ها را به سرعت قبول می كنند. این اطاعت كوركورانه نیز نوعی پرستش و اتخاذ انداد است با این تفاوت كه گاهی اتخاذانداد، با چوب و سنگ، گاهی با جن و ملائكه، گاهی با انسان، و گاهی با جامعه و فرهنگ خاص است. آیا این عمل مسلمانان درست است: إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ؛ 3 شرك به خدا، ظلم بسیار بزرگی است. روزی خواهد آمد كه تمام اعمال، فعالیت ها و كوشش های رهبران و پیروان برایشان حسرت شود و دریابند كه زحمات و رنج هایشان برای رسیدن به سعادت، همه در راه شقاوتشان بوده است. در چنین روزی هر دو دسته از یكدیگر برائت می جویند. رهبران، پیروان خویش را رها كرده، از آن ها می گریزند، و پیروان نیز كه به شدت خشمگین شده اند، چون می بینند كه آن عالم، جای بیزاری جُستن نیست. می گویند: «ای كاش ما به دنیا برمی گشتیم تا در آن جا از آنها تبرّی و بیزاری جوییم». سرانجام، هر دو گروه در آتش هستند و هیچ كدام از آتش خارج نخواهد شد. آیا كسانی كه خود را با كافران اروپا و امریكا همرنگ می كنند؛ مُدی را كه آنان پدید می آورند، بدون چون و چرا می پذیرند؛ قوانینی را كه ایشان وضع می كنند، بدون هیچ مخالفتی قبول می كنند و شیفتة مكتب های سیاسی آنان را می شوند، با كسی كه فرعون را خدا می دانست، تفاوتی دارند؟! وقتی به این افراد اعتراض می شود، می گویند: حق آن است كه غربی ها می گویند. چیزهایی كه در قرآن آمده است، به مراحل خاصّی از تاریخ مربوط می شود و به عصر حاضر ربطی ندارد. اینان، مصادیق همین آیة شریفند كه وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ... .4

رابطة اتخاذ انداد، همان رابطة اتباع و تبعیت است. وقتی پیروان عذاب خدا را می بینند، از پیشوایان خویش بیزاری می جویند. هنگامی كه روز قیامت دیدند سرنوشت آن ها عذاب ابدی است، هر چه پیروان از آن ها می پرسند كه تكلیف ما چه شد؛ ما عمری را برای شما هورا كشیدیم و كف زدیم و مجسمه های شما را درست كردیم؛ عكستان را بوسیدیم، و بر دیوارها زدیم، جزای كارِ ما چه می شود، پیشوایان به آنان پاسخ می دهند كه خودمان از سرنوشتمان خبر نداشتیم. در این هنگام است كه پیوندها گسسته می شود و رابطة رهبری و پیروان از بین می رود.

در آن روز، ابتدا پیشوایان كفر و ضلالت را، سپس پیروان آن ها را به جهنم می برند: یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ.5 پیروان آنان، به علت منافع و سعادت خویش، رهبران خود را می پرستیدند تا آنان باری را از دوششان بردارند. اگر این رهبران، در دنیا كارهایی برای پیروانشان كرده اند. این فقط برای آزمایش خدا بوده و به اذن خدا این اختیار به رهبران آنان واگذار شده است؛ ولی در آخرت می فهمند كه اشتباه بزرگی را مرتكب شده اند.

در این آیات، اسم عذاب، سه بار پشت سر هم تكرار شده است كه یكی از آن ها شدیدالعذاب بودن خدا را بیان می كند. پیروی نكردن از خدا و دستورهای او، انسان را از سعادت محروم و به عذاب ابدی مبتلا می كند. ضرر این كار فقط محرومیت از سعادت دنیایی نیست؛ بلكه عذاب شدید آخرتی را به دنبال دارد.

نكتة دیگر این است كه وقتی پیروان، حقیقت پیروی خویش را كه عذاب و قهرالاهی است می بینند، می گویند: ای كاش ما به دنیا باز می گشتیم تا از رهبران خود تبرّی بجوییم! روز قیامت صحنه عجیبی است. كسی كه یك عمر به دنبال كسی رفته تا او را سعادتمند كند، به عذاب ابدی دچار می شود. من در این جا نمی توانم مثال های عینی بزنم؛ اما می توانید این نمونه را در ذهنتان تصور كنید: كسی به عشق یك نفر، عمری زحمت می كشد و زندگی می كند؛ برای او پول فراهم می آورد و خرج می كند؛ شب ها با یاد او به خواب می رود و روزها با یاد او از خواب بیدار می شود؛ در محل كار، با دوستانش دربارة او صحبت می كند و می كوشد تا پیرو و همفكری مثل خودش برای او بیابد؛ از مسلك او پیروی می كند؛ تمام دارایی خود را در راه هدف های او به كار می گیرد؛ عمری او را می پرستد و فقط اسم خدا را روی او نمی گذارد تا این كه ناگهان جریان عوض می شود و از یك نشئه به نشئه ای دیگر می رود. وقتی آن شخص از جهان مادی چشم می بندد، نگاهش به جهان آخرت باز، و آن جا متوجه می شود عمری را كه در آن، به كسِ دیگر غیر از خدا دل بسته و از او اطاعت كرده، با ضرر خسران تباه كرده است: كذلك یریهم الله أعمالهم حسرات علیهم. آن وقت است كه بسیار حسرت می خورد و بیزاری جستن از او را آرزو می كند.

محبت مؤمنان به خدا و اولیای خدا

درسی كه از این آیات شریف می گیریم، این است كه در اتخاذ پیشوا و رهبر، از روی احساسات خام، به كسی دل نبندیم و خود را در اختیار او قرار ندهیم.

اگر قرار باشد انسان به كسی دل ببندد، باید به خدا دل ببندد؛ اگر قرار باشد از یاد كسی خرسند شود، باید از یاد خدا خرسند شود: مولای بذكرك عاش قلبی6 اگر قرار باشد دلِ انسان با یاد كسی زنده شود، باید با یاد خدا زنده شود؛ اگر قرار باشد انسان پیرو محضِ شخصی بشود، باید پیرو اولیای خدا باشد؛ زیرا آنان از اشتباه معصوم و مصونند و خدا آنان را ضمانت كرده است.

كار نباید به جایی برسد كه افرادی را با پیامبر و امام مقایسه كنیم و بگوییم بازده كارِ فلان شخص، بهتر از فلان امام معصوم (ع) بوده است. اگر قرار باشد تابع كسی باشیم، چرا تابع امام زمان (ع)، یا تابع كسی كه امام زمان (عج) او را معین فرموده است نباشیم. آیا درست است انسان پیرو كسی شود كه هیچ ضمانتی برای صحت در افكار و عقاید و روشش وجود ندارد و در رفتارش نیز علایم اشتباه دیده می شود؟! هنگامی كه انسان به كسی علاقه می یابد، محبت و علاقه اش باعث می شود چشم و گوش او بسته شود و دیگر عیب ها و خطاهای او را نبیند:

حب الشیء یعمی و یصم.

حالا این پرسش پیش می آید كه چه كسی صلاحیت این نوع محبت را دارد. در پاسخ باید گفت: كسی صلاحیت این نوع محبت را دارد كه از اشتباه مصون باشد. اگر انسان احتمال بدهد كسی كه مورد علاقة اوست، در كارهایی كه انجام می دهد، اشتباه می كند، دیگر نباید از او پیروی كند؛ زیرا انسان باید از كسی پیروی كند كه از اشتباه مصون باشد؛ چه رسد به این كه به اشتباه كردن او یقین یابد.

وظیفة ما این است كه در درجة اول، محبت خدا را در دل داشته باشیم و از او پیروی كنیم، و در درجة دوم، مطیع پیامبر (ص) باشیم: وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ 7 و در درجة سوم، از امامان معصوم كه به امر خدا مطاع مطلق هستند، تبعیت كنیم: یَا أیُّها الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنكُمْ8، و سرانجام، در عصر حاضر باید از كسی تبعیت كنیم كه شبیه ترین مردم به امام معصوم (ع) است و به اذن او مرتبه ای از حكومت امام معصوم را دارا است. ما باید مرتبه ای از مراتب محبتی را كه به امام زمان (عج) داریم، به ولی فقیه و جانشین او نیز داشته باشیم؛ زیرا او جانشین امام زمان (عج) در دوران غیبت است؛ اما چگونه می توان از كسی كه با هیچ میزان و معیاری، لیاقت جانشینی امام معصوم را ندارد، اطاعت كرد.

لزوم فهم دقیق روایات مربوط به امام عصر (عج)

دربارة وجود مقدس ولی عصر (عج) روایات فراوانی وارد شده است كه در اسناد و مضامین آن ها اختلافی دیده نمی شود؛ ولی در عین حال، فهم و معنای آن روایات برای انسان ابهام آمیز است. گاهی این ابهام ها در مسائل شخصی و وظایف سادة فقهی ایجاد می شود كه در این صورت مشكل چندانی را پدید نمی آورد و نهایتش این است كه انسان، از حكم واقعی روایت محروم می شود و فقط به حكم ظاهری آن عمل می كند؛ اما گاهی اختلاف فهم و برداشت نادرست از روایت، با سرنوشت جامعة مسلمانان ارتباط می یابد.

متأسفانه در زمینة روایات مربوط به دوران غیبت حضرت ولی عصر (عج) برداشت های نادرستی صورت گرفته است كه این روایات از نظر سند و دلالت باید مورد دقت و اجتهاد قرار گیرد. باید به این واقعیت تلخ اعتراف كنیم با این كه به وجود مقدس ولی عصر (عج) معتقدیم و ادعای سربازی حضرت را داریم و خود را منتظر ظهور آن بزرگوار می دانیم، برای بررسی موارد جزئی این روایات، به اندازة كافی نكوشیده ایم.

همة ما از خردسالی در مجالس مذهبی، از گویندگان و خطیبان مطالبی را در زمینة غیبت و انتظار امام زمان (عج) شنیده یا به كتاب هایی در زمینة تاریخ امامان (هم) برخورده ایم. در این میان، گاهی پرسش هایی به ذهنمان خطور كرده است؛ اما به خودمان اجازه نداده ایم در برابر آن خطیب یا مرثیه خوان آن ها را مطرح كنیم؛ برای مثال، این سؤال برای ما پیش می آید كه علت قیام و كشته شدن حضرت سیدالشهدا (ع) چه بوده است؟ آیا برای این بود كه شفیع مسلمانان شود؟! پرسش های فراوانی از اینه قبیل در ذهن انسان مطرح می شود كه پاسخ روشنی برای آن ها نمی یابد. بحمدالله در طول زمان، با افزایش سطح معلومات و با وجود عالمان و بزرگان دین، جواب بعضی از این پرسش ها داده شده است. گاهی روایتی را كه واعظ می گوید، معانی دقیق تری دارد؛ ولی به آن معانی بی توجه است.



بررسی روایتِ عزوبت و گوشه گیری در آخر الزمان

ما روایاتی دربارة غیبت ولی عصر (عج) در زمان غیبت شنیده و خوانده ایم كه در بعضی از این زمینه ها، نقاط ابهامی وجود دارد؛ برای مثال، نقل می كنند كه در روایتی، دربارة وظیفة مردم زمان غیبت ولی عصر (عج) آمده است:

كونو إجلاس بیوتكم؛

یعنی مثل پلاس در گوشة اتاق بیفتید و از خانه بیرون نروید و به جامعه كاری نداشته باشید. آیا این امكان دارد كه انسان با جامعه سر و كاری نداشته باشد و از خانه بیرون نیاید؟! روایات دیگری را نیز نقل می كنند كه در دورة آخرالزمان، جباران و كافران بر مردم مسلط می شوند، و زمین از فساد سرشار می شود. روایتی را نقل كرده اند كه در این دوره اگر زن ها مار بزایند، از فرزند بهتر است. روایتی هم وجود دارد كه در دورة آخرالزمان، عزوبت و مجرد ماندن حلال می شود؛ یعنی مردان نباید زن بگیرید؛ چون اگر بچه دار شدند، فرزندان ایشان دشمنِ دین می شوند و در زمین فساد می كنند و عواقبِ بدِ اعمالِ فرزندان برای پدران باقی خواهد ماند.

به فرض كه سند این روایات صحیح باشد، آیا دستورهای شرعی تعبدی هستند یا مطالب ارشادی؟ آیا این روایات به تمام اعصار آخرالزمان از زمان غیبت امام زمان (عج) تا قیامت مربوط می شود؟ آیا حتی عصر حضور پیامبر و امامان معصوم (ع) نیز جزو این دوران بوده است؟ آیا در طول این قرون، در مكان هایی كه مسلمانان زندگی می كرده اند، این مطالب صادق بوده است؟ آیا در دورة آخرالزمان، مؤمنان هم نباید بچه دار شوند؟! كافران به این حرف ها و اعمال اهمیتی نمی دهند و اگر قرار باشد فرزندان مؤمنان، دشمنان دین شوند، كافران بهتر می توانند این كار را انجام دهند. در این صورت، نتیجة بچه دار نشدن مؤمنان این می شود كه نسل آنان منقرض شود. در صورتی كه این روایات، صحیح باشند، روایاتِ مهمل و بیهوده ای هستند.

صرف نظر از سلسله روایات جعلی و دروغینی كه به دست ما رسیده است، اگر روایات صحیحی نیز به دست ما برسد، به این ابهام مبتلا می شویم كه منظور گوینده در فلان روایت چه بوده است و ما به چه اندازه می توانیم به عموم و اطلاق روایات تمسك كنیم.

گاهی متأسّفانه كار به جایی می رسد كه همین روایاتِ عمومیِ غیرمعتبر با مضامین عجیب و غریب، بر محكمات كتاب و سنت حاكم، و بین مردم چنان شایع می شود كه گویی آن محكمات فراموش شده یا اصلاً وجود نداشته است. چه بسا این روایات، سند معتبری نیز نداشته و در مضمون آن نیز اختلاف باشد؛ ولی با این حال، چنین روایاتی را ملاك عمل قرار داده، به آن ها استناد می كنیم و محكمات كتابِ سنت را به فراموشی می سپاریم. اگر این اعمال در مسائل شخصی پیش بیاید، مشكل چندان پدید نمی آورد؛ برای مثال در شك بین ركعت سوم و چهارم نماز؛ اما بعضی از این روایات با سرنوشت حیات میلیون ها مسلمان پیوند می یابد و استفاده از هر دستة آن ها، جامعة مسلمانان را به شكل خاصی در می آورد.

فرض كنید اگر بخواهیم به این روایت عمل كنیم كه در دورة آخرالزمان، عزوبت حلال است و مسلمانان نباید بچه دار نشوند، به واقع چه اتفاقی خواهد افتاد. نتیجة پیروی از این روایت این است كه فقط نسل كافران باقی می ماند و نسل مسلمانان منقرض می شود. آیا عقل ما نمی تواند تشخیص دهد كه این سخن، كلام معصوم است یا نه؟! ما نباید این روایات را دستور شرعی و تعبّدی برای كلّ جامعة اسلامی در دورة آخرالزمان در نظر بگیریم. این كه در دورة آخرالزمان، مسلمانان نباید بچه دار شوند؛ نباید از خانه هایشان بیرون روند و نباید در مسائل اجتماعی جامعه شركت كنند، عقیدة بسیار نادرستی است. این عقیده نیز كه انسان باید به انتظار ظهور امام زمان (عج) در گوشه ای بنشیند و فقط ذكر بگوید، عقیده ای انحرافی است.

دستورهای شرعی، تابع مصالح اجتماعی است. این طور نیست كه وقتی به شرع رسیدیم، عقل را در نظر نگیریم. بدون در نظر گرفتن عقل در فقه، هیچ مسألة فقهی را نمی توان اثبات كرد. اگر فقیهان، بعضی از مسائل را تصریح نكرده اند، برای آن است كه انسان می فهمد فلان روایت، به اصول عقلی استناد دارد. روایات و آیات فراوانی در زمینة امربه معروف و نهی از منكر در قرآن آمده است كه اگر امر به معروف و نهی از منكر ترك شود، بر مردم بلا نازل خواهد شد. دین از بین می رود و نماز و روزه بین مردم فراموش و نهی از منكر دست برداریم و درگوشة خانه بنشینیم و فقط ذكر بگوییم، نادرست است. این عقیده كه هر كس باید دین خود را نگه دارد، عقیدة اشتباهی است؛ زیرا اگر امر به معروف و نهی از منكر نبود، اسلام به من و شما نمی رسید. اگر تعلیم و ارشاد و اصلاح در اجتماع نمی بود، دین اسلام و جامعة اسلامی باقی نمی ماند. آیا هیچ عقل سالمی می پذیرد كه به چنین روایاتی عمل كنیم و سرنوشت میلیون ها مسلمان را با آن رقم بزنیم؟!



معنای انتظار فرج در آخرالزمان

وظیفة ما در زمان غیبت امام زمان (عج) این است كه منتظر فرج حضرت باشیم كه این انتظار، برترین عبادت است: أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج؛9 با فضیلت ترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است. ثواب انتظار فرج امام زمان (عج)، از ثواب روزه گرفتن و نماز خواندن وجهاد كردن در راه خدا بیش تر است. ما دربارة این گونه روایات، فهم دقیق و كاملی نداریم. حتی در مقام تحلیل این روایات، به این نتیجه می رسیم كه برای امیدوار نگه داشتن مردم است. درست نیست كه با وجود این همه ظلم در دنیا، از انتظار فرج امام زمان (عج) ناامید شویم: أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ ؛10 آیا گمان كردید داخل بهشت می شوید، بی آن كه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان كه گرفتاری ها و ناراحتی ها به آن ها رسید و آن چنان ناراحت شدند كه پیامبر و افرادی كه با او ایمان آورده بودند، گفتند: «پس یاری خدا كِی خواهد آمد؟!» آگاه باشید كه یاری خدا نزدیك است.

در جایی دیگر آمده است: أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَی نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ ؛11 تا آن گاه كه رسولان مأیوس شدند و مردم گمان كردند به آنان دروغ گفته شده است. در این هنگام، یاری ما به سراغ آن ها آمد؛ پس آنان را كه خواستیم، نجات یافتند و مجازات و عذاب ما از قوم گنهكار باز گردانده نمی شود.

این احساس یأس و ناامیدی در امت های قدیم نیز وجود داشته است. وقتی ما منتظر فرج امام زمان (عج) باشیم، در جامعه فعالیت می كنیم. وقتی انسان مأیوس شود و گمان كند كه از دستش كاری برنمی آید، با خیال راحت به مرگ تن می دهد. كسی در دنیا هدفدار زندگی می كند كه منتظر فرج امام زمان (عج) باشد.

راه استفاده از روایات این است كه تمام روایات، و قراین آن ها را با دلیل، از نظر سند بررسی كنیم؛ یعنی این كه صدر و ذیل روایت را مورد دقت قرار دهیم و روایات مشابه دیگری را كه در مقام و مكان دیگری وارد شده است، با آن تطبیق كنیم. مهم ترین اصل استفاده از روایات این است كه محكمات را فدای متشابهات نكنیم. دو سلسله از محكمات وجود دارند كه از نصِّ قرآن، نصِّ سنّت، روایت متواتر و روایات صحیح و دارای سند معتبر استنباط می شوند. ما باید در وهلة اول، محكمات را بیابیم؛ سپس با توجه به آن ها سراغ متشابهات روایات برویم.



توطئة دشمنان برای تسلط بر شیعیان

كدام آیه و روایت و كدام دلیل عقلی برای ما تجویز می كند كه اگر مسلمانان دیگری زیر ستم بودند، به آن ها كاری نداشته باشیم؟! روایات فراوانی داریم مبنی بر این كه اگر به مؤمن و مسلمانی خدمت، و نیاز او را رفع كنید، ثواب فراوانی خواهید داشت.

در سرزمین هایی چون فلسطین، افغانستان و عراق انسان ها كشته می شوند و به ناموسشان تجاوز می شود. با وجود این، كشورهای استعمارگر می گویند: دخالت نكنید! آیا روایتِ اعانتِ مظلوم محكم است یا آن روایت گوشه گیری كه هیچ سند معتبری ندارد؟! این روایت باید ملاكِ تفسیر قرار بگیرد یا آن روایت؟! ما باید بیش تر به چنین روایاتی تمسك جوییم تا اصول مسائل اسلام را بهتر درك و باور كنیم. دین، بر پایة چنین روایاتی بر پا شده و برای تحقّق بخشیدن به این روایات پدید آمده است. هر چه بیش تر دربارة این روایات بیندیشیم، به فروع و مسائل جزئی دین بهتر خواهیم رسید؛ اما وقتی شیپور را از سرگشادش بزنیم و محكمات یك روایت را رها كرده، سراغ جزئیات متشابه آن برویم، جامعه را به بزرگ ترین بلاها گرفتار خواهیم كرد. آن وقت است كه شیطان بدون هیچ زحمتی به اهداف پلیدش می رسد. این راه، برای دشمنان اسلام بهترین راه تسلط بر مسلمانان است.

اعتقاد به قضا و جبر، مطلبی است كه شیاطین بزرگ میان اهل سنت رواج داده و از آن، نتیجة خوبی گرفته اند. اهل تسنن اعتقاد دارند: اطاعت از هر كسی كه سلطان باشد، واجب است. حتی تصریح می كنند اگر سلطانی كه خواهان عدالت است، ضد سلطانی دیگر كه در حال حكومت بر مسلمانان است، قیام كند، قیامش گناه است و باید در مقابل مبارزة حق طلبانة او ایستاد و او را كشت؛ ولی اگر همان سلطان بر مردم تسلط یافت، آن موقع اطاعتش بر مردم واجب می شود؛ یعنی همان كسی كه تا دیروز قتلش بر مردم واجب بود، اطاعتش بر مردم واجب می شود. وقتی این اعتقاد را بین عوام اهل سنت رواج دادند، سلطان را به راحتی فریفته، او را می خرند و مردم نیز اطاعت از سلطان را امری واجب می دانند.

اگر استعمار بخواهد بر اهل تشیع نیز مسلط شود، بهتر از ترویج روایات ناصحیح و برداشت نادرست از روایات صحیح نقشه ای نخواهد یافت؛ در نتیجه، نسل آیندة شیعه نسل كافر و فاسقی خواهد بود و از آموزه ها و معارف دینی محروم خواهد شد و هیچ عاملی برای مقاومت آنان در جامعه وجود نخواهد داشت. پشتیبان همة این انحراف ها، اسرائیل، انگلس، امریكا و ابلیس است؛ ابلیسی كه همیشه وجود داشته، تا پایان دنیا نیز وجود خواهد داشت. اصل چنین روایتی هیچ پایه و اساسی ندارد یا اگر هم وارد شده، به صورت معنای موقت و احتمالی بوده است.

نتیجه می گیریم كه اهل علم، در فهم درست اصول مسائل اعتقادی كه به طور طبیعی به هدف خلقت و تشریع مربوط می شود و نیز در ارائة درست مسائلی كه جنبة اصولی در زندگی فردی و اجتماعی انسان دارد، وظیفة خطیری بر عهده دارند و نباید نیرو و عمرشان را در بررسی بعضی از مسائلی كه مورد نیاز مردم در زندگی نیست، صرف كنند. اگر انسانی نتواند اثبات كند كه تسبیحات اربعه در نماز یك مرتبه است یا سه مرتبه، در جامعه اشكالی ایجاد نمی كند؛ اما آیا نباید در مقابل ظلم مقاومت كرد؟ آیا نباید اسلام راستین را در سطح جامعه و جهان ترویج كرد؟! آیا در برابر فساد و فتنه انگیزی مفسدان و جباران عالم، مسؤولیتی نداریم؟ این پرسش هایی است كه اگر پاسخ آن ها را درست درك نكنیم، سرنوشت جامعه تغییر می كند. اگر كسی ببیند خون های مسلمانان به زمین ریخته، و به نوامیس آنان تجاوز می شود و در عین حال كاری انجام ندهد، او نیز د راین جنایات شریك خواهد بود. اگر قرار بود در طول دفاع مقدس، تسلیم صدام و دیگر كشورهای استعمارگر بشویم، این همه كشته و زخمی و اسیر نمی دادیم. اسلام با هشت سال جنگ تحمیلی، بار دیگر در ایران احیا شد. كشورهای ابرقدرت با هم متحد شده اند و می خواهند با تبلیغات گستردة خود با اسلام مقابله كنند. كشورهای استعمارگر، كشور ایران را راحت نمی گذارند. این كشورها به تدریج افراد ناآگاه ایران را می فریبند تا به اهداف شوم خود برسند؛ ولی بحمدالله اكثر قریب به اتفاق مردم ایران، مسائل را به خوبی درك می كنند و از این توطئه ها فریب نمی خورند.

اگر امروز امریكا به افغانستان و عراق حمله می كند، برای این است كه بتواند راه های نفوذ به ایران را بیابد و حمله ای چند جانبه را با طرح و برنامه های قبلی ضدّ ایران به پا كند و به قول خودشان قضیة ایران را تمام كنند؛ البته خدا هیچ گاه نمی گذارد خون های پاكی كه مردم ایران برای اسلام داده اند، پایمال شود: یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ . هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛12 كافران می خواهند نور خدا را با نفس تیره و گفتار جاهلانة خویش خاموش كنند؛ ولی خدا جز این نمی خواهد كه نور خود را به منتهای ظهور و حدّ اعلای كمال برساند؛ هر چند كافران ناراضی و مخالف آن باشند. او خدایی است كه رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا آن را بر همة ادیان عالم برتری دهد؛ هر چند مشركان ناخشنود و مخالف باشند. اینان با نقشه های پیشین به ما پیشنهاد می كنند مصالحه و همكاری كنیم؛ زیرا از جنگ كردن با ما هراس دارند كه مبادا در جنگ با ما دوباره شكست بخورند و كشور ایران به صورت قدرت دیگری در دنیا مطرح شود و دنیا به آن توجه ویژه ای بكند.

ما به عصمت و امام معصوم معتقد هستیم؛ ولی لازم است این فهم را تعالی بخشیم. باید اسلام و حكومت حق را در جهان گسترش داد تا مردم جهان حكومت حق را ببنند و برایشان حجت تمام شود. ما باید اصل بینش اسلامی را دربارة جنگ و جهاد و توسعة اسلام بپذیریم تا بتوانیم مسائل دیگر را در پرتوِ آن حل كنیم؛ ولی با یك روایت بی سند توقع داریم همة این مشكلات حل شود. نداشتن فهم درست و دقت كافی در مسائل دینی، از ضررهایی كه دشمنان به اسلام می زنند، كم تر نیست.

















1.بقره (2)، 165-167.

2.« وَإِلَـهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ» بقره (2)، 163.

3. لقمان (31)، 13.

4. بقره (2)، 165.

5. «در روز قیامت، او پیشاپیش قومش خواهد بود و آن ها را به همراه خود وارد آتش می كند و چه ورودگاه بدی است آتشی كه بر آن وارد می شوند.» هود (11)، 98.

6.«مولای من! با یاد تو قلبم زندگی و نشاط می یابد.» قسمتی از دعای شریف ابوحمزة ثمالی از زبان مقدس امام الساجدین، حضرت زین العابدین (ع) . (ر.ك: شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، مناجات ابوحمزة ثمالی، اعمال سحرهای ماه رمضان؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج98، ص89، ح2، باب6)

7. «هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر برای این كه به فرمان خدا از وی اطاعت شود.»نساء (4)،64.

8. «ای كسانی كه ایمان آورده اید! خدا را اطاعت كنید و از پیامبر خدا و اولوالامر {= اوصیای پیامبر} پیروی كنید» نساء (4)، 59.

9. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص156، ح1، باب9.

10.بقره (2)،214.

11. یوسف (12)، 110.

12. توبه (9)، 31.