کد مطلب:36446 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:830
بعضی از آنها وقتی فعالیت دشمن را می بینند، رخوت خود را این چنین توجیه می كنند كه: «باطل با از زبان افتادن نابود می شود، بنابراین درباره ی او سكوت كنید و نامی از او نبرید. خود محو و نابود خواهد شد!» و گروهی از آنان پیروزیهای دشمن را كه می بینند، فرار خود را این چنین توجیه می كنند كه: «حق چیره می گردد و باطل از بین می رود» و «زمان، خود، كار دشمن را خواهد ساخت». و برخی دیگر انتظار دارند كه خداوند به جای آنها با دشمن روبرو شود، مثل آن بی خبرانی كه به پیامبرشان گفتند: «تو با خدای خود به جنگ آنها برو، ما همین جا نشسته ایم! سوره ی مائده، آیه ی 24» مردم كمابیش چنین گرایشهائی دارند. [صفحه 85] اما موضوع از نظر امام (ع) چیز دیگری است. هنگامی كه طلحه و زبیر علیه امام به گردآوری نیرو دست زدند، امام با شدت و جدیت بیشتری به تدارك نیرو پرداخت و فرمود: و الله لا اكون كالضبع تنام علی طول اللدم، حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها، و لكنی اضرب بالمقبل الی الحق، المدبر عنه، و بالسامع المطیع، العاصی المریب ابدا حتی یاتی علی یومی، فوالله مازلت مدفوعا عن حقی، مستاترا علی، منذ قبض الله نبیه- صلی الله علیه و آله- حتی یوم الناس هذا. «به خدا سوگند... من چون كفتار نیستم كه شكارچی برای اغفال او با نواخت یكسان، چوب بر زمین كوبد، تا او به خواب رود، و صیاد نیرنگباز به دامش اندازد. بلكه من تا روزی كه جان در بدن دارم، به همدستی یاوران حق، بر حق ستیزان می تازم و به یاری پیروان حق، سركشان بدآئین را درهم می كوبم... و به خدا سوگند از آن زمان كه خداوند پیامبرش را به نزد خویش برد تا امروز پیوسته حق مرا پایمال كرده اند و دیگران را بر من برتری داده اند.»[1].
برخی از بزدلان با توسل به فلسفه بافیهای پوچ و نظریات بی پایه و سترون از برداشتن سلاح خودداری می كنند و از میدان كارزار می گریزند.
صفحه 85.