مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

الف) با اينكه بسيار شنيدهايم و ميدانيم ارتباط با امام(7)، يك ارتباط معنوي و روحاني است، پس چرا هر فردي دوست دارد به زيارت كه ميرود، دستش به ضريح برسد؟ ب) آيا دربارة ضريح و اينكه به هنگام زيارت بايد آن را لمس كرد، روايتي وجود دارد؟ ج) اگر ارتباط با امام يك ارتباط قلبي است; همة انسانها ميتوانند از هر جا كه هستند، زيارتنامه بخوانند و سلام دهند، پس چرا براي زيارت ائمه(:) اين قدر پاداش ذكر شده است؟

چگونگي ارتباط سوره حمد با امام حسين (7) را توضيح بفرماييد.

من براي برآورده شدن حاجت خود، سفرهاي براي امام حسن مجتبي (7) نذر كردهام، آيا اين سفره آداب خاصي دارد؟ براي انجام آن به چه كيفيت عمل كنم؟



بنده سالهاست كه مقيد به انجام واجبات هستم. البته شايد گاهي به امور ديني بيتوجهي كرده باشم، ولي سعي در انجام آنها داشتهام و خيليها فكر ميكنند من خيلي با ايمان هستم ولي من از خودم خجالت ميكشم. بعضي افراد وقتي ميگويند برايم دعا كن يا خودشان يك دفعه به خدا برميگردند خداوند قبولشان ميكند ولي من هر چه با اخلاص دعا ميكنم فايدهاي ندارد و قبول نميشود.

سالهاست منتظر كوچكترين نشانهاي از توجهات و عنايات ائمه هستم امّا دريغ. كسي كه در اين بازار دنيا ـ كه ديگر ايمان و تعهد، خريداري ندارد ـ سعي در حفظ تعهدش دارد، چرا بايد رها شود؟ كسي كه با كوچكترين نشانه محبت، دلش آرام ميشود، چرا اينگونه مورد بيمهري قرار ميگيرد؟ مگر بيصاحب هستيم؟ يا شايد مرتكب گناهي شدهام كه مستحق چنين بيمهري هستم. يا شايد اگر توجهي به من شود مغرور ميشوم و مصلحتم چنين است. برخي دوستان با يك نيت كردن و بدون هيچ زحمتي، مرتب امام رضا(7) و... را در خواب ميبينند ولي من عليرغم تلاشي كه كردهام هرگز توفيق زيارتشان را حتي در خواب نيافتهام و از اين وضعيت خود رنج ميبرم. لطفاً مرا راهنمايي كنيد و اگر ممكن است تفألي به قرآن برايم بزنيد و نتيجهاش را برايم بنويسيد.

چرا در اسلام از جوانان عبادت شديد خواسته شده است؟ چگونه ميتوان از عبادت لذت برد؟ چه عواملي باعث ازدياد معرفت انسان نسبت به خداوند ميشود؟ آيا تنها از طريق علم و يا عبادت ميتوان به معرفت خدا دست پيدا كرد؟ آيا همه انسانها ظرفيت به كمال رسيدن را دارند؟ آيا افرادي مثل بلعم باعورا كه در مراحلي از زندگي در اوج معنويت بودهاند و بعداً از مسير حق منحرف گشتهاند، ظرفيت به كمال رسيدن را نداشتهاند؟ آيا همة افراد بشر ميتوانند به مقام عصمت نائل شوند يا اين مقام از ويژگيهاي خاص انبيأ است؟

چگونه ميتوان به مطالب كتابهايي كه دربارة امامان نوشته شده و داستانها و يا گفتههايي از ايشان را نقل كرده، اعتماد كرد؟ زيرا گاهي براي انسان سؤالهايي پيش ميآيد؟

چگونه ميتوان تسليم فرمانهاي الهي شد و در برابر او خاضع و خاشع بود؟ چگونه ميتوان بر اهل بيت(:) متوسل شده و دوستدار واقعي آنها بود؟

من 19 سال دارم و دانشجوي سال اول رشته كامپيوتر ميباشم. از زماني كه قوه تشخيص پيدا كردهام، همواره تلاشم اين بوده كه گامي به سوي خدا بردارم و خدا را به عنوان دوست صميمي خود بشناسم. و گناه را چه صغيره و چه كبيره ترك كنم. ولي هرچه تلاش كردم، نتيجه كمي گرفتم. علل را بررسي نمودم و متوجه شدم مشكل چيزي نيست جز پل ويراني كه اكنون روبهروي خود مييابم و با آن مواجه هستم. تلاش زيادي براي ترميم اين پل كردهام، چرا كه ساخت اين پل براي من به شكل يك خواسته مهم و به اصطلاح حاجت درآمده است. از نماز واجب گرفته تا نماز جعفر طيّار و تمامي ادعيه و زيارت موجود در مفاتيح را خواندهام و به زيارت تمام امامزادههاي شهر به اميد استجابت رفتهام، اما تاكنون هيچ جوابي دريافت نكردهام.

حال سؤال من اين است: با وجود اين كه من تلاش و حركت نمودهام و خواستهام هم تمامي شرايط و استجابت دعا را دارد، چرا جواب نگرفتهام؟ و چه كاري بايد انجام دهم؟ حال كه رسيدن به اين خواسته، كليد رهايي از گناه است، آيا خدا با درستكار شدن من مخالف است؟

البته لازم به ذكر است كه آبروي من در اين خواسته مهم بوده و مسأله حيثيت هم در ميان است. منتظر كمك، پيشنهاد و راهنمايي شما هستم.



چرا در مجالس ذكر مصيبت امام حسين(7) و زينب كبري(3) كمتر اشك ميريزم و نميتوانم خود را در محيط كربلا و حال و هواي آنجا احساس نمايم. آيا ميتوان گناه يا كمي اطلاعات از قيام ايشان را عامل آن دانست؟ (البته در مورد مقام ايشان از رسانههاي گروهي زياد ميشنويم ولي تكراري است.)

چه عواملي در انسان موجب انحراف از فطرت الهي ميشود، به طوري كه عدهاي با امام حسين (7) جنگيدند؟



طلبهاي هستم كه با برداشت اين كه، حوزه انسان را به مقام انسانيت نايل ميكند، وارد حوزه شدم، اما با كمال تأسف، پس از 9 سال تحصيل در حوزه موفق به تزكيه نشدهام و تصور ميكنم به علت اين كه از محضر مقدس حضرت فاطمه (3) خجل نباشم، بايد راه ديگر; يعني «راه دل» را جهت تهذيب نفس برگزينم; البته براي اساتيد زحمتكش به خاطر يادگيري بعضي از چيزها، از خداوند متعال اجر فراوان مسئلت دارد. لطفاً با نصايح سازنده و معرفي كتبي در اين زمينه، راهنماييهاي لازم را مبذول فرماييد.

به نظر من انسان بايد در دل و وجدان با خداوند ارتباط داشته باشد نه با خواندن زيارت عاشورا و گريه و زاري كردن.



  1. 1854 از 4632