کد مطلب:28728
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:2
چرا مي گويند حس رفتن به گناه بيشتر از حس رفتن به سوي خوبيها است؟پس عدالت خدا چه مي شود؟
اولاً: طبيعت انسان تنها گرايش به بدي ها و رذايل را ندارد بلكه در نهاد انسان ميل به سوي خوبي ها و فضائل نيز قرار داده شده است. طبيعت انسان تنها از بعد منفي برخوردار نيست بلكه بعد مثبت نيز دارد، يعني همان گونه كه انسان ميل به حرص و بخل دارد، گرايش به خدا و كمال بي منتها را نيز دارد، همان گونه كه در انسان نفس اماره وجود دارد كه او را به سوي بدي ها سوق مي دهد، نفس لوامه نيز در وي وجود دارد كه او را سرزنش مي كند و او را بر آن مي دارد تا از كارهاي سوء خودداري كند. به بيان ديگر انسان موجودي تك بعدي نيست انسان موجودي نيست كه تنها صفات منفي در نهاد او باشد و از صفات و خصلت هاي مثبت در وي اثري نباشد بلكه انسان موجودي است دو بعدي كه هم خصلت هاي منفي دارد و هم خصلت هاي مثبت. ثانياً: بعد منفي درون انسان هنگامي رشد پيدا مي كند كه انسان از ايمان و عمل صالح خودداري كند. اما اگر انسان به فرامين الهي گوش فرا دهد و از آن فرامين اطاعت كند هيچ طبيعت منفي وي زمام وجودش را به عهده نخواهد گرفت؛ يعني، اگر انسان بخواهد مي تواند خود را به سوي هدف نهايي وجودش برساند. به عبارت ديگر گرايش هاي منفي انسان بالقوه مي باشد نه بالفعل يعني هنگامي كه انسان قدم به عرصه عالم طبيعت مينهد از يك سلسله گرايش هاي منفي و هم چنين يك سلسله گرايش هاي مثبت بالقوه برخوردار است كه اگر در مسير صحيح قرار گيرد استعدادهاي مثبت در وي فعليت پيدا مي كند و اگر از تعليم و تربيت صحيح برخوردار نشود، استعدادها و گرايش هاي منفي او رشد خواهد كرد. بنابراين اين كه گمان كنيم گرايشات منفي در انسان قوي تر است، پيش فرض باطلي است، بلكه برعكس چه بسا بتوان گفت گرايشات فطري به سوي نيكي ها و به ويژه گرايش به دين از قوي ترين گرايشات آدمي است. ثالثاً: خداوند به جز حجت باطني كه عقل و انديشه باشد حجت هاي بيروني نيز به نام پيامبران را ارسال كرده است تا راه و مسير حركت انسان را نشان بدهد و او را به سوي هدف حقيقي حياتش بكشاند. بنابراين با وجود كتاب و نبي، ديگر نمي توان سقوط انسان را به سوي امور منفي توجيه كرد. رابعاً: اين كه در انسان هم گرايش به امور منفي و زشتيها وجود دارد و هم گرايش به مثبت ها و زيبايي ها و خداوند طبيعت انسان را به گونه اي صد در صد مثبت نيافريده است؛ يعني، به گونه اي نيافريده كه فقط سير به سوي خوبي ها و خيرها داشته باشد به اين علت بوده است كه انسان بتواند تكامل اختياري كه عالي ترين نوع كمال ممكن است را پيدا كند. توضيح آن كه انسان هنگامي مي تواند تكامل پيدا كند كه بر سر دو راهي انتخاب كارهاي مثبت و كارهاي منفي قرار گيرد. اگر انسان فقط بتواند دست به انتخاب امور مثبت بزند ديگر تكامل معنا پيدا نمي كند. تكامل آن هنگام معنا پيدا مي كند كه انسان گرايش به امور منفي نيز داشته باشد و علي رغم آن كه از درون گرايش به امور زشت دارد از اقدام به آنها خودداري كند، {V(مباني انسانشناسي در قرآن، ص 209 و 210، دكتر عبدالله نصري)V}.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.