کد مطلب:30167
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
«تجسيم» كه از جمله رابطههاي عملي ذهن با موضوع در پديده شناخت است به چه معناست و داراي چه مراحلي است؟
نوعي از فعاليتهاي ذهني وجود دارد كه از شگفتانگيزترين عمليات ذهني محسوب ميشود. اين همان فعاليت تجسيمي است كه واقعيت جهان عيني را در ذهن دگرگون ميسازد و آن واقعيت دگرگون شده را عين واقعيت تلقي ميكند و آثار و خواص آن را ميپذيرد. گاهي اين تجسيم موجود را معدوم و معدوم را موجود ساخته، نقيض واقعيت را با اثر و خاصيت نقيض ميپذيرد. به عنوان مثال: در شب تاريك در دامنة كوه كه هيچ جانداري وجود ندارد، شير درندهاي را تجسيم مينمايد و نفس زنان پا به فرار ميگذارد و عرق ميكند و جريان خون عوض ميشود و رنگش تغيير پيدا ميكند. البته اين نكته را توجه داريم كه شير درنده از عدم محض آن شير تجسيم نميشود، بلكه در يك فضاي خالي از هر جانداري، وجود شير درنده در ذهن تجسيم ميگردد. معموليترين انواع تجسيم عبارتست از حذف و انتخاب ذهني در واقعيت و تجسيم آن.
مراحل تجسيم
1ـ اولين مرحلة تجسيم سابقة ذهني تجسيم كننده دربارة واقعيت است. كسي كه شير درنده را نديده است، هرگز شير درنده را در هيچ شرايطي نميتواند مجسم نمايد.
2ـ شرايط عيني كه ذهن را براي تجسيم آماده كند، لذا هيچكس در يك شهر پرجمعيت در خانة دربستة خود، شير درنده را تجسيم نميكند، در صورتي كه وجود مورچه و مگس قابل تجسيم است.
3ـ شرايط ذهني مجسم كننده، مانند عامل ترس يا اشتياق و علاقة شديد به واقعيت تجسيم شده. اين عمل تجسيم هم ميتواند به ضعف و ناتواني شخصيت مستند باشد و هم مستند به قدرت آن. تجسيمهاي مستند به ضعف معمولا آثار منفي و مضر به بار ميآورند، زيرا ناشي از عدم تحمل واقعيتها و تحتتأثير خواستههاي غيرقابل تحقق ميباشند. در صورتي كه تجسيمهاي مستند به قدرت شخصيت، نبوغها و فعاليتهاي مثبت مغز و روان را به كار مياندازند. همة آثار هنري سازنده، مستند به تجسيمهاي نوع دوم است كه خدمات گرانبهائي را به بشريت انجام داده است.
آنچه كه در پديدة تجسيم فوقالعاده شگفتانگيز است، ظهور دو پديدة متضاد در لحظة واحد در درون آدمي است: يكي فعاليت تجسيمي است كه في نفسه از شگفتانگيزترين پديدههاي درون آدمي است و با اين پديده آنچه كه «هست»، «نيست» تلقي ميشود، يا آنچه كه «نيست»، «هست» تلقي ميگردد و گاهي اثر تجسيم شده از خود واقعيت شديدتر پذيرفته ميشود. اين جمله از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است كه:
«اِذا خِفْتَ اَمْرأ فَقَعْ فيهِ» [هنگامي كه از چيزي ميترسي، به سوي آن چيز رو و با واقعيت آن روبرو شو.]
معنايش اينست كه در حال ترس، تجسيمي كه از آن عامل ترس داري، موجب تشديد آثار آن ميگردد، در صورتي كه با روبرو شدن با واقعيت آن عامل ترس، با عين واقعيت سر و كار پيدا خواهي كرد.
دوم ـ علم به خلاف واقعيت تجسيم. يعني تجسيم كننده ميداند كه واقعيت آن نيست كه او تجسيمش كرده است، تماشاگري كه در تئاتر نشسته است، يكي از بازيگران، نقش يك ستمديده را در صحنه بازي ميكند، او آن بازيگر را به خوبي ميشناسد و حتي ميداند كه او انسان ستمكاري است، ولي از عهدة نشان دادن قيافه و حركات ستمديدگي به خوبي برميآيد، آن تماشاگر اين بازيگر را ستمديده تجسيم نموده و چه بسا كه شديداً متاثر ميشود و اشكي هم به حالش فرو ميريزد. اين تفكيك دو حالت متضاد از نظر علم به هويت بازيگر و تأثر از وضع او در حال بازيگري، يكي از فعاليتهاي بسيار عالي و شگفتانگيز روان و مغز آدمي است كه با اصول معمولي روانشناسي قابل تفسير نميباشد.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 7
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.