کد مطلب:34979
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:1
برهان عدالت چگونه بر اثبات معاد دلالت ميكند؟
ميدانيم از اوصاف خداوند، «عدالت» است، عدالتي كه نشانههاي آن در جاي جاي عالم هستي، در آسمانها، در زمين، در وجود خود انسان، در ضربان قلب و گردش خون او، و بالآخره در سراسر اين جهان ديده ميشود. «بِالعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَالْاَرَضُ» [آسمانها و زمين با عدالت برپا است] (تفسير صافي ذيل آيه 7 سوره رحمان).
آيا انسان ميتواند يك وصله ناجور در اين عالم پهناور باشد؟ و از عدالت عمومي جهان بركنار بماند؟!
از سوي ديگر تاريخ گذشته انسان و حوادث امروز به خوبي نشان ميدهد كه احقاق حقّ مظلومان، و كيفر ظالمان، هرگز در اين جهان به طور كامل انجام نشده، ممكن است به صورت «قضيه جزئيه» اين مسأله ديده شود، ولي نه به صورت يك «قضيّه كليه» و فراگير.
پس عدالت حاكم بر اين عالم كه پرتوي از عدالت خدا است ايجاب ميكند، روزي فرا رسد كه پرونده اعمال همه انسانها بدون استثناء با دقيقترين حساب، مورد بررسي قرار گيرد، و اين همان روزي است كه رستاخيزش ميناميم.
با اين اشاره به قرآن مجيد بازميگرديم و به آيات زير گوش جان ميسپاريم
1 ـ «اَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِميْنَ كَالْمُجْرِميْنَ ـ ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ». قلم/ 35 و 36
2 ـ «اَمْ نَجْعَلُ الَّذيْنَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسِدينَ في الْاَرْضِ اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقيْنَ كَالْفُجّارِ». ص/28
اگر قيامتي نباشد عدالت نخواهد بود
در نخستين آيه كه در سوره قلم بعد از بيان پاداش عظيم متّقين آمده است، ميفرمايد [آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار دهيم؟] «اَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِيْنَ كَالْمُجْرِميْنَ».
آيا سزاوار است اين دو با هم برابر باشند؟، آيا عدالت چنين چيزي را ايجاب ميكند؟
سپس ميافزايد [شما را چه ميشود، چگونه داوري ميكنيد]؟! «ما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ»
هيچ انسان عاقلي باور نميكند سرنوشت مسلم و مجرم، مطيع و عاصي، عادل و ظالم، يكسان باشد، آن هم در پيشگاه خداوندي كه همه كارش روي حساب و موافق اصل عدالت است.
بعضي از مفسّران دو احتمال در تفسير اين آيه دادهاند نخست اينكه ناظر به مسأله معاد باشد، زيرا از آنجا كه مسلم و مجرم، در اين دنيا غالباً يكسانند، بلكه گاه مجرم مواهب نامشروع بيشتري به چنگ ميآورد، بنابراين برتري «مسلم» بر «مجرم» كه مقتضاي عدالت است بايد در سراي ديگري تحقق يابد.
ديگر اينكه پاسخي است براي گروهي از مشركان كه ميگفتند اگر قيامتي در كار باشد وضع ما در آنجا مانند اين دنيا خوب است (و سالي كه نكوست از بهارش پيدا است!) قرآن به آنها پاسخ ميگويد آيا چنين چيزي امكان دارد كه خداوند عادل، مسلم و مجرم را يكسان قرار دهد.
ولي ظاهراً ميان اين دو تفسير منافاتي نيست، و هر دو معني ممكن است در مفهوم آيه درج گردد.
ضمناً از اين آيه حاكميت عقل به حسن و قبح و ادراكات عقلي، قطع نظر از شرع نيز ثابت ميشود.
قابل توجه اينكه فخررازي در آغاز سخنش اين آيه را از دلائل «حسن و قبح عقلي» ميشمرد، و ميگويد مطابق اين آيه آنچه از اهل سنّت نقل شده كه جايز است خداوند كفّار را در بهشت، و مطيعان را در دوزخ وارد كند، به حكم عقل قبيح است، ولي چون خودش از اشاعره و منكران حسن و قبح عقلي بوده، از آن چنين پاسخ ميدهد انكار اين مساوات و برابري به حكم فضل و احسان خدا است نه اينكه كسي بر او حقّي دارد» (تفسير فخر رازي 30/92)!!.
سستي اين سخن ناگفته پيدا است، قرآن صريحاً داوري منطقي آنها را در اينباره ميطلبد، سپس با لحني آميخته با سرزنش و ملامت ميگويد «شما را چه ميشود، چگونه داوري ميكنيد؟» يعني اين داوري شايسته يك انسان عاقل نيست، و اين دليل روشني است بر حاكميت عقل و منطق در اين گونه امور.
دوّمين آيه همين معني را با صراحت و گسترش بيشتر دنبال ميكند، ميفرمايد [آيا ممكن است كساني را كه ايمان آوردهاند، و عمل صالح انجام دادهاند، همچون مفسدان در زمين قرار دهيم]؟ «اَمْ نَجْعَلُ الَّذيْنَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ كَالْمُفْسديْنَ في الْاَرْضِ».
[و آيا امكان دارد كه متقين را همچون فاجران قرار دهيم؟] «اَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقيْنَ كَالْفُجَارِ».
جالب اينكه در آيه قبل از اين آيه در همان سوره «ص» اشاره به هدفدار بودن آسمان و زمين و آنچه در ميان آن دو است ميكند، و ميفرمايد «وَما خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْاَرْضَ وَما بَيْنَهُما باطِلاً».
بيهوده و باطل نبودن آفرينش آسمان و زمين از يكسو، و عدم برابري مؤمنان صالح با مفسداني فاجر از سوي ديگر، ايجاب ميكند كه قيامت و دادگاه عدلي در كار باشد، و به اين ترتيب «برهان حكمت» و «برهان عدالت» در اين دو آيه به هم آميخته شده است.
آري تنها كسي ميتواند انكار معاد كند كه هم در حكيم بودن خدا شك داشته باشد، و هم در عدالت او، زيرا در اين صورت نه هدف شايستهاي براي آفرينش دنيا ديده ميشود، و نه امتياز روشني براي مطيعان نسبت به فاسقان.
قابل توجه اينكه در اين آيه «مفسدان» در برابر «مؤمنان صالح» قرار گرفتهاند، و «فاجران» در برابر «متقين»، اين مقابله اشاره لطيفي به اين حقيقت است كه اگر انسان ايمان و عمل صالح نداشته باشد، خواه ناخواه در صف مفسدان قرار ميگيرد، و اگر تقوي، يعني نيروي بازدارنده از گناه نداشته باشد در صف فجار خواهد بود. («فجار» از ماده «فجر» به معني شكافتن وسيع است، گوئي شخص فاجر، پرده اطاعت و دين را پاره ميكند).
اين آيه نيز به روشني از حاكميت عقل و حجيّت ادراكات عقلي انسان در مورد حسن و قبح سخن ميگويد، و دليل روشني بر اين حقيقت است كه عقل بخشي از خوب و بد را قبل از ورود شرع درك ميكند، و عجب اين كه فخررازي در اينجا اين مسأله را به طور ضمني كاملاً پذيرفته است، در حالي كه در بحث قبل انكار كرده بود (تفسير كبير 26/201)!.
اين نشان ميدهد كه اگر انسان به وجدانش بازگردد، حجابهاي تعصّب كنار رود، در درون جان به اين واقعيت معترف است.
پيام قرآن ج 5
ايت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.