کد مطلب:34980
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:1
برهان هدف و حركت چگونه بر اثبات معاد دلالت ميكند؟
بدون شك آفرينش انسان هدفي داشته، و برخلاف پندار ماديين كه جهان را بيهدف تصور ميكنند در جهان بيني الهي براي آفرينش انسان حتماً هدفي بوده است كه با حركت تكاملي خود به سوي آن هدف پيش ميرود.
حال اگر با مرگ همه چيز پايان يابد، مسلماً اين هدف تأمين نشده است، يا به تعبير ديگر بايد حيات انسان بعد از اين جهان نيز ادامه يابد تا به تكامل لازم برسد و محصولي را كه در اين مزرعه پاشيده است در آنجا درو كند.
كوتاه سخن اينكه قبول هدف براي آفرينش بدون پذيرش معاد ممكن نيست، و اگر ارتباط زندگي انسان را از جهان پس از مرگ قطع كنيم همه چيز شكل معمّا به خود ميگيرد.
با اين اشاره به قرآن باز ميگرديم، و به آيات زير گوش جان ميسپاريم
1 ـ «يا اَيُّهَا الْاِنْسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيْه». انشقاق/6
2 ـ «وَمَنْ تَزَكّي فَاِنَّما يَتَزَكّي لِنَفْسِهِ وَاِلَي اللهِ الْمَصيرُ». فاطر/18
3 ـ «اِنّا لِلّهِ وَاِنّا اِلَيْهِ راجَعُونَ». بقره/156
در نخستين آيه نوع انسان را به طور كلي مخاطب ساخته و ميفرمايد [اي انسان تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت پيش ميروي و سرانجا او را ملاقات خواهي كرد] «يا اَيُّهَا الْاِنْسانُ اِنَّكَ كادِحٌ اِلي رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيْه».
«كَدْح» (بر وزن مدح) به گفته جمعي از مفسران در اصل به معني خراشي است كه بر پوست تن وارد ميشود، و به همين مناسبت به تلاش و كوششهائي كه در روح و جان انسان اثر ميگذارد اين واژه اطلاق ميشود. (تفسير كشاف ـ روح المعاني و فخر رازي، ذيل آيه مورد بحث)
در مفردات راغب نيز آمده كه اين واژه به معني تلاش آميخته با رنج و تعب است.
ولي در تفسير الميزان ميخوانيم از آنجا كه در آيه مورد بحث «كدح»با «الي» ذكر شده به معني سير و حركت است (و البته تضادي در ميان اين معاني نيست) (الميزان 20/360).
از مجموع اين گفتار چنين استفاده ميشود كه قرآن مجيد انسانها را به كارواني تشبيه كرده كه از مرز عدم به راه افتاده، و به اقليم وجود پاي نهاده، و از آن به سوي پروردگار پيش ميرود تا به لقاء الله برسد . تعبير «وَاِنَّ اِلي رَبِّكَ الْمُنْتَهي» نجم/42 نيز ناظر به همين معني است.
ممكن است گروههائي از اين مسير منحرف شوند، و هرگز به لقاء الله نرسند، ولي اساس آفرينش انسان براي نيل به اين هدف پيريزي شده است.
«لقاء الله» به معني مشاهده پرودگار با چشم دل و رسيدن به مقام شهود قلبي است كه انسان در سير تكاملي خود به آن نائل ميگردد، و از مهمترين مقامات قرب است.
در دوّمين آيه، نخست سخن از پاكي و تقوي و تزكيه انسانها، به ميان ميآورد كه ثمرهاش عائد خودشان ميشود، ميفرمايد [هر كس پاكي را پيشه كند نتيجه آن به خود او باز ميگردد] «وَمَنْ تَزَكّي فَاِنَّما يَتَزَكّي لِنَفْسِهِ».
سپس ميافزايد [بازگشت همگي بسوي خدا است] «وَ اِلَي اللهِ الْمَصيرُ» اشاره به اينكه اگر نيكان و پاكان در اين جهان از تمام آثار تقوي و پاكي بهرهمند نشوند بازگشتشان به سوي خدا است و در دار البقاء نتائج اعمال خود را خواهند ديد.
به هر حال جمله «وَاِلَي اللهِ الْمَصيرُ»، بازگو كننده اين حقيقت است كه سير تكاملي انسان با مرگ پايان نميگيرد و همچنان ادامه خواهد يافت تا به لقاء الله برسد.
مفسّر بزرگ مرحوم طبرسي در تفسير سوّمين آيه مورد بحث ميگويد «اِنّا لِلّهِ» [ما از آن خدا هستيم] اقرار به عبوديّت است كه ما همگي بندگان و مملوك او هستيم، «وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» [و ما به سوي او باز ميگرديم] اقرار به رستاخيز و معاد است، سپس به كلام معروف مولي امير مؤمنان علي (ع) اشاره ميكند كه در تفسير اين آيه فرمود «اِنَّ قَوْلَنا «اِنّا لِلّهِ» اِقْرارٌ عَلَي اَنْفُسِنا بِالْمُلْكِ وَقَوْلُنا «وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ» اِقْرارٌ عَلَي اَنْفُسِنا بِالْهُلْكِ» [«اينكه ما ميگوييم «اِنّا لِلّهِ» اعتراف به اين حقيقت است كه ما مملوك اوئيم، و اينكه ميگوئيم «وَاِنّا اِلَيْهِ راجِعُونَ»، اقرار به اين است كه ما از اين جهان خواهيم رفت (و جايگاه ما جاي ديگر است] (مجمع البيان 1/238).
قابل توجه اينكه قرآن مجيد اين جمله را به عنوان يكي از گفتارهاي شايسته صابران هنگامي كه با مصائب روبرو ميشوند بيان كرده گفتاري تسلي بخش انسان در مصائب، و بيدار كننده دل و جان او در حوادث سخت، و طرد كننده افكار شيطاني از حوزه روح انسان در اين لحظات حسّاس است.
چرا كه از يكسو، اعتراف ميكند خودش و هرچه دارد ملك خداست، او نعمت ميدهد و او باز ميستاند، و به گفته بعضي از مفسّران از آنجا كه شخص كريم هرگز آنچه را بخشيده باز پس نميگيرد، گرفتن او به عنوان ذخيره براي جاي بهتر است، و اين خود مايه تسلّي خاطر مصيبت زده است.
و از سوي ديگر وقتي اعتراف ميكند كه ما به سوي او باز ميگرديم، تسلّي خاطر ديگري به او ميبخشد، زيرا به جائي ميرود كه مركز فيض او و لطف و رحمت او و سراي جاويدان و محل القاي او است.
لذا بعضي گفتهاند اين جمله يكي از مواهب عظيمي است كه خداوند در اختيار اين امّت گذارده تا به هنگام بروز مصائب به خوبي از آن الهام گيرند، و چقدر تفاوت بين اين آيه و سخني است كه يعقوب پيغمبر بزرگ خدا به هنگام از دست دادن يوسف بيان كرد «وَقالَ يا اَسَفا علي يُوسُفَ» [و گفت وا اسفا بر يوسف] يوسف/84 آري در آن روز هنوز اين جمله به عنوان كلمه استرجاع است نازل نگشته بود.
به هر حال اين جمله عصارهاي است از توحيد كامل و ايمان به معاد، و تكيه بر ذات پاك خداوند در همه حال و در هر زمان.
پيام قرآن ج 5
ايت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.