کد مطلب:35072
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:3
آيا پيامبران الهي از اسرار غيب با خبرند؟
آياتي كه پيرامون علم غيب سخن مي گويند دو گروهند گروهي نفي مطلق علم غيب از انبياء مي كنند و گروهي علم غيب را براي آنان اثبات مي كنند.
هنگامي كه اين دو گروه در كنار هم چيده شود طريق جمع آنها و فهم مفهوم اصلي و مقصود نهائي كار آساني است(و اين چيزي است كه باروش تفسير موضوعي ميسر مي شود).
آري از مجموع تمام اين آيات به خوبي استفاده ميشود كه علم غيب به طور مطلق و بدون هيچ قيد و شرط«بالذات» مخصوص ذات پاك خدا است.
او است كه احاطه بر تمام عالم غيب و شهود دارد و اين علم قائم به ذات مقدس او است و از او جدا نيست.
ولي ديگران (مانند پيامبران ـ امامان معصوم و فرشتگان) تنها از طريق تعليم الهي مي توانند از اسرار غيب آگاه شوند.
به تعبير ديگر يكي از معروفترين طرق جمع ميان اين آيات اين است كه منظور از اختصاص علم غيب به خدا«علم ذاتي و استقلالي» است، لذا غير او هيچ كس آگاهي از اسرار غيب مستقلاً ندارد، بلكه هر چه دارند از ناحيه خدا است و از طريق تعليم و لطف و عنايت او است و در واقع جنبه «غير استقلالي» دارد.
دومين راه جمع ميان اين دو گروه از آيات آن است كه گفته شود علم غيبي كه مخصوص خدا است آگاهي بر لوح محفوظ است كه آنچه در آن است بي كم و كاست تحقق مي يابد( و در حقيقت علم به علت تامّه اشياء است كه هيچ گاه از معلول آن جدا نخواهد بود) و اما پيامبران و امامان معصوم از لوح محو و اثبات با خبرند،كه قابل دگرگوني و تغيير است، زيرا علم به«علل ناقصه» است نه«علت تامه» يا به تعبير ديگر ممكن است موانعي بر سر راه آن پيدا شود و دگرگون گردد، يا شرايط آن به كمال نرسد و دگرگون شود، همان گونه كه در حديث از امام علي بن الحسين(ع) آمده است كه فرمود «لَولا اَيَهٌ في كِتابِ اللهِ لَحَدَّثْتَكُمْ بما كانَ وَ مايَكُونُ الي يَوْمِ الْقيامَةِ! فَقُلْتَ لَهُ اَيَّةَ اَيَةٍ؟ فَقالَ قَوْلَ اللهِ يَمْحُو اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ» (نورالثقلين 2/512، حديث 160) [اگر آيه اي در قرآن مجيد نبود من شما را از آنچه درگذشته روي داده، و حوادثي كه در آينده تا قيامت روي ميدهد، آگاه مي ساختم! كسي عرض كرد كدام آيه؟ فرمود آنجا كه خداوند مي فرمايد او هرچيزي را بخواهد محو مي كند و هرچيزي را بخواهد ثابت مي دارد، وام الكتاب (لوح محفوظ) نزد اوست.]
سومين راه جمعي كه براي اين آيات گفته اند آن است كه اسرار غيب به دو بخش تقسيم مي شود قسمتي مخصوص ذات خدا است و هيچ كس جز او نميداند و قسمتي كه آن را به انبياء و اولياء خود مي آموزد.
چهارمين طريق جمع ميان اين آيات تفاوت گذاري در ميان «علم فعلي» و« علم شأني و استعدادي» است و چيزي از ديدگان علم نامحدود او پوشيده و پنهان نميباشد، ولي انبيا و اولياء ممكن است بالفعل بسياري از اسرار غيب را ندانند، اما در هر مورد اراده كنند خداوند به آنها تعليم ميدهد( البته اين اراده نيز با اذن و رضاي خدا انجام ميگيرد)
اين مطلب به آن مي ماند كه تمام اسرار نظامي يك كشور در كتاب بزرگي ثبت شده باشد و اين كتاب تنها در اختيار يك يا چند نفر از كارگزاران نظامي باشد كه با اجازه فرمانده كل قوا بتوانند آن را بازكنند و از آن آگاه شوند، در اينجا فرمانده اصلي همه را مي داند، اما ديگران هرزمان بخواهند مي توانند به آن كتاب اسرار آميز مراجعه كنند(البته فرض بر اين است كه با اذن و اجازه او مي توانند آن كتاب را مطالعه و بررسي نمايند).
شاهد اين سخن رواياتي است كه مرحوم كليني در كتاب كافي در فصلي كه تحت عنوان « اِنَّ الْائَمَّهَ اِذا شاؤُا اَنْ يَّعْلَمُوا عَلِمُوا» (اصول كافي 1/258) [امامان هر گاه اراده كنند چيزي را بدانند آگاه خواهند شد] جمع آوري كرده است.
از مجموع آنچه گفتيم نتيجه گرفته مي شود كه بدون شك انبياء و اولياء آگاهي از علم غيب دارند.
پيام قرآن ج 7
حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.