کد مطلب:35813
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:2
دلائل حكما بر لزوم بعثت پيامبران چيست؟
حكما، از طريق لزوم وجود قانون در مجتمع بشري وارد شده اند كه مايه حفظ نظام و بقاي نسل بشري است و وضع چنين قانون به صورت واقع بينانه و عادلانه كار فرد يا گروهي نيست، زيرا بايد قانونگذار داراي شرائطي باشد كه جز در خدا جمع نيست، و از آنجا كه اين برهان در كتابهاي فلسفي و احيانا كلامي به صورت فشرده مطرح شده است ما اين برهان را به گونهاي روشن و مشروح مطرح ميكنيم ولي در حقيقت لب و روح برهان يكي است. اينك بيان اين برهان:
زندگي اجتماعي براي بشر امري اجتناب ناپذير است. حال سرچشمه آن چيست، فعلا وارد آن نميشويم گاهي ميگويند: زندگي اجتماعي براي انسان يك امر غريزي و طبيعي است و كشش به چنين زندگي، از درون الهام ميگيرد چنان كه ميگويند: «الانْسانُ مَدَني بالطَّبعِ» و برخي معتقدند كه ريشه اين گرايش، غريزه استخدام طلبي بشر است و آن اينكه همان گونه كه انسان به حكم غريزه از ميوه و شاخه و برگ و ريشه درختها بهره ميگيرد، و يا از پشم و پوست و شير و حتي شاخ حيوانات به سود خويش استفاده ميكند، به حكم همين غريزه ميخواهد از همنوعان خود نيز استفاده كند و اين روح استخدام طلبي، او را به زندگي دسته جمعي كه اثر بارز آن استفاده متقابل از دسترنج ديگران است، وادار ميسازد.
ما فعلا در تعيين يكي از اين دو نظريه، بحثي نداريم هر چند نظر دوم فقط از يك زاويه ميتواند صحيح باشد و آن توجه به جنبه حيواني و سفلي انسان است كه پيوسته ميخواهد همه چيز و همه افراد را به خدمت بگيرد، در حا لي كه جنبه علوي و ملكوتي انسان او را به اجراي عدالت، بلكه ايثار و خود گذشتگي دعوت ميكند. در هر حال انسان به هر انگيزهاي باشد، ناچار است كه به زندگي اجتماعي تن دهد. اين از يك طرف.
و از طرف ديگر زندگي اجتماعي به شهادت تجربهها و آزمونها بدون يك برنامه جامع، امكانپذير نيست برنامهاي كه داراي مزاياي زير باشد:
1 ـ حدود وظائف افراد را در محيط اجتماع روشن سازد، زيرا تا وظائف افراد و حدود قانوني آن و حقوق انسانها روشن نباشد، تصادم و تنازع از بين نخواهد رفت، و انسانها هرچه هم ملكوتي باشند و در درجه والا از كمال قرار بگيرند به خاطر ناآشنايي با وظائف و حدود كار و حقوق خويش از نزاع و درگيري به دور نخواهند بود.
2 ـ با تعيين كيفرهاي مخصوص، به خود كامگي انسانهاي خودكامه و تعدي طلب خاتمه بخشد و خودخواهيها را كه در غالب افراد به صورت يك سيل بنيان كن و بي حد و مرز جلوه ميكند، مهار نمايد.
تا اين دو مطلب از طريق يك طرح جامع پياده نشود، زندگي اجتماعي بدون جنگ و نبرد امكانپذير نخواهد بود.
3 ـ قانونگذار لازم است كه دو شرط زير را دارا باشد.
الف: انسان شناس كاملي باشد كه از اسرار جسمي و رواني و روحي او كاملا آگاه باشد و نسخه طبيب آنگاه كه وي از اوضاع و احوال بيمار كاملا آگاه باشد ميتواند مفيد و سودمند گردد.
به ديگر سخن قانونگذار بايد انسان شناس و جامعه شناس كامل باشد و از غرائز و عواطف انسان آگاه بوده تا در تعديل و هدايت آنها راه خطا نرود.
ب: قانونگذار بايد كوچكترين نفعي در تدوين قانون نداشته باشد زيرا حس خودخواهي كه در انسان ريشه دارد، حجاب ضخيمي در برابر ديدگان عقل و خرد او پديد ميآورد و مصالح فردي را بر مصالح نوعي مقدم ميدارد.
4 ـ ناگفته پيدا است كه قانون جز مركبي بر برگ نيست و آن در صورتي ميتواند به آرمان قانون گذار كمك كند، كه ضامن اجرايي نيز براي آن در نظر بگيرد اگر قانون، يك قانون بشري باشد ضامن اجراي آن همان پليس و دستگاه قضائي است كه فقط ميتواند از كار شكنيهاي ظاهري ـ آن هم به شكل محدود ـ جلوگيري نمايد، و چه بسا ممكن است خود پليس و دستگاه قضائي فريب بخورند و با قانون شكنان همكاري كنند ولي اگر قانون يك قانون الهي و ما فوق طبيعي باشد قهرا از قداست بيشتر برخوردار بوده و در پرتو ايمان به خدا و سراي ديگر ضمانت اجراي نيرومندتري خواهد داشت.
چنين طرح جامعي ميتواند به زندگي دسته جمعي بشر سروسامان بخشد، ولي اين طرح جامع جز در تشريع الهي وجود ندارد، زيرا قانون گذاران بشري به حكم محدوديت دانش و آگاهي آنان در مورد انسان، انسان شناس و جامعه شناس كاملي نبوده، و هرگز نمي توآناند احساسات و عواطف دروني انسان را به طور دقيق اندازهگيري كنند، و از اين جهت پيوسته قوانين بشري در مورد تنظيم زندگي انسان با بنبستهايي روبرو شده و شكست ميخورد.
گذشته از اين، بشر هر چه هم بخواهد خود را پاك و طاهر نگه دارد، باز نمي تواند خود را از چنگال حب ذات نامرئي برهاند، و سود خود و اقوام و بستگان را در نظر نگيرد و سرانجام گرايشهائي از درون، او را به سودجوئي سوق ميدهد.
گذشته از اين دو مطلب، مطلب سوم كه همان ضامن اجراء دروني و برتر است در قوانين بشري به خاطر قدسي نبودن، موجود نيست و لذا روز بروز دستگاه قضائي و پليس گستردهتر ميشود و زندانها در تمام جهان متمدن توسعه مييابد.
اين اصول، حكيمان را معتقد ساخته است كه براي تكميل انسان و حفظ نوع بشري قانوني جامع و كامل لازم است و آن جز در شرايع آسماني كه به وسيله پيامبران عرضه ميشود تحقق نمييابد از اين جهت بايد از جانب خدا پيامبراني اعزام شوند و با تشريع كامل به حفظ نظام و بقاي نوع كمك نمايند.
: آية الله جعفر سبحاني
منشور جاويد ج 10
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.